قدس آنلاین: در بین شاهکارهای ادبی، شاهنامه فردوسی از نظر داشتن عناصر تاریخی و فرهنگی هویت ایرانی جایگاه برجستهای دارد و جلوه گاه فرهنگ ناب ایرانی است. شاهنامه، شناسنامه ملی و سند هویت فرهنگی همه اقوام ایران زمین است و گذشته پر فراز و نشیب آنها را در طی هزارههای گذشته، با همه نیکیها و بدیهایش، به تصویر میکشد. با وجود اهمیت شاهنامه فردوسی در تحکیم و احیای هویت ملی ایرانیان، در چند سال اخیر جریانی شکل گرفته که شاهنامه را اثری نژاد پرستانه و ضد آذربایجان معرفی میکند. در واقع عدهای میخواهند شاهنامه را فقط به عنوان اثر ادبی برجسته فارسی زبانان ساکن ایران معرفی کنند. اما این برداشت، کاملا نادرست و غیر واقع بینانه است. شاهنامه به تعبیر تئودور نولدکه، ایرانشناس بزرگ آلمانی، حماسه ملی ایران و متعلق به همه ایرانیان است؛ اشعار شاهنامه، چه در بخش اساطیری و پهلوانی که مؤید تأسیس و تثبیت حکومت ایرانیان است و چه در بخش تاریخی، به دور از تعصب و نگاه قومیتی است. فردوسی نه تنها نسبت به اقوام ایرانی، حتی درباره انیرانیان(غیر ایرانیها) نیز جانب انصاف را فرو نمیگذارد و از یکسونگری پرهیز میکند. جهان شاهنامه به ویژه تا بدو ورود به دوران تاریخی، دورانی بی حب و بغض است و از این دوره به بعد نیز آنچه از زبان فردوسی نقل میشود روایت تاریخ و نقل حوادثی است که اتفاق افتاده یا در حافظه قوم ایرانی در قالب تاریخ ماندگار بوده و در بیان و زبان و قضاوت مردم آن عصر به یکدیگر نقل شده بود.
به طور کلی منتقدان شاهنامه به دو گروه تقسیم میشوند: دسته اول کاملاً تعمدانه گام برمیدارند و هدفشان تخریب و تضعیف باورها و بنیانهای هویت ملی ایرانیان است. این گروه به خوبی میدانند که شاهنامه یکی از عوامل اصلی انسجام بخشی به هویت ملی ایرانیان و در برخی مولفه ها مهمترین عنصر است، بنابراین برای خدشهدار نمودن وحدت ملی ایران، از حربه شاهنامه ستیزی استفاده میکنند . گروه دوم از منتقدان شاهنامه، برخی از جوانان احساساتی آذربایجانی این مرز و بوم هستند که به دلایل مختلفی مثل عدم آشنایی با شاهنامه تحت تأثیر فضای تبلیغاتی گروه نخست قرار گرفته و تصور میکنند شاهنامه کتاب خوبی نیست. تصور این گروه این است که شاهنامه به ترکان توهین کرده و کتابی نژادپرستانه است. در حالیکه ترکان در شاهنامه اولاً هیچ ارتباطی با آذربایجان و آذربایجانیها ندارند و تورانیان یعنی اقوام شمال شرق ایران ترک نامیده شدهاند. نکته دوم اینکه ترکان در شاهنامه که از قضا هیچ ارتباطی هم با آذربایجان ندارند، منفی مطلق نیستند و در کنار ویژگیهای نکوهیده، بسیاری از ویژگیهای مثبت و ستودهشان نیز ذکر شده است. ما اثری را میتوانیم نژاد پرستانه بنامیم که یک نژاد خاص مثلا نژاد ایرانی را در اوج بنشاند و بقیه نژادها را تحقیر کند. شاهنامه با اینکه حماسه ملی ایران است از بازگفتن معایب و کردارهای ناپسند ایرانیان سرباز نزده است و گاه ایرانیها نیز از زبان همان تورانیان و ترکان نکوهش میشوند. یعنی ضمن اینکه معایب و محاسن ایرانیها گفته میشود، محاسن دشمنان ایران نیز بیان میشود.
شاهنامه نه تنها اثری نژادپرستانه و مخالف با آذربایجان نیست بلکه کاملا موافق با آذربایجان است و فردوسی در شاهنامه، بیش از هر شاعر دیگری آذربایجان را مورد ستایش و تکریم قرار داده است. حکیم توس آنچنان جایگاه والایی برای آذربایجان قایل است که این سرزمین را نماد پیروزی وهومنی بر قوای اهریمنی میداند. رسالت کیخسرو در آذربایجان مورد تایید یزدان قرار می گیرد . خاک مقدس آذربایجان به این قهرمان ایران زمین نیرو میبخشد و او را شایسته فرمان روایی میسازد . پیروزی نهایی کیخسرو بر دشمنانش نیز در آذربایجان روی میدهد.
نکته بسیار مهمی که در شاهنامه فردوسی در مورد ارتباط تاریخی آذربایجان با دیگر نقاط کشور بزرگ ایران قابل ذکر است، ترکیب لشکر ایران در جنگ کیخسرو با افراسیاب تورانی است. در این ابیات فردوسی به نقاطی اشاره می کند که از آنجا برای جنگ با «ترکان تورانی» نیرو بسیج شده است. در این میان از خطه آذربایجان نیز سپاهی برای نبرد با ترکان تورانی فراهم آمده است. این در حالی است که پان ترکان همواره کوشیده اند چنین تلقین نمایند که فردوسی آذربایجانی ستیز است. اهمیت آذربایجان در شاهنامه تا جایی است که فردوسی در بیت زیبایی میگوید: «همی تاخت تا آذرآبادگان/ به جای بزرگان و آزادگان»، این ابیات گواه روشنی بر حقیقت شاهنامه و پاسخی مناسب به یاوه گویان و شاهنامه ستیزان است .
انتهای پیام/
نظر شما