درنهایت پس از مجاهدتهای فراوان، خرمشهر که غروب ۴ آبان ۵۹ و پس از ۳۴ روز مقاومت قهرمانانه سقوط کرده بود، پس از گذشت ۵۷۶ روز دوباره به آغوش ایران بازگشت. ایران توانسته بود خرمشهر را که برگ برنده عراق بود از چنگالش بیرون بکشد و حالا در موقعیت ویژهای به لحاظ نظامی و سیاسی در منطقه قرار گرفته بود.
پیامدهای مهم فتح خرمشهر
نخستین پیامد مهم فتح خرمشهر و رسیدن ایران به مرزهای بینالمللی، بیانیهای بود که در اجلاس فوقالعاده شورای خارجی همکاری خلیج فارس حدود هفت روز بعد منتشر شد. در این بیانیه به علت واهمه از گسترش پیروزی جمهوری اسلامی در منطقه، بدون اشاره به حقوق ایران و معرفی و تنبیه متجاوز، تنها به ضرورت آتشبس در جنگ ایران و عراق و برقراری صلح تأکید شده بود.
قطعاً واکنش مهمتر از بیانیه وزیران خارجه شورای همکاری خلیج فارس، قطعنامه ۵۱۴ شورای امنیت سازمان ملل بود که نزدیک به دو ماه بعد به تصویب رسید. در این قطعنامه با توجه به رسیدن ایران به مرزهای بینالمللی و آمادگی عبور از آن، نکاتی در مورد به خطر افتادن امنیت و صلح بینالملل، تقاضای آتشبس و بازگشت نیروها به مرزهای بینالمللی مطرح شد. شورای امنیت با وجود برتری جمهوری اسلامی، شرایط ایران را مبنی بر محکومیت متجاوز و پرداخت غرامت به ایران نپذیرفت و همچنان بر تقدم آتشبس بر هر امر دیگری تأکید داشت.
۳ راه حل پیش روی ایران
با توجه به این موقعیت سیاسی و نظامی، ایران سه
راه حل را فرا روی خود میدید: نخستین راه، آغاز مذاکره سیاسی با رژیم عراق و قدرتهای حامی صدام بود؛ ولی سازمان ملل و قدرتهای حاکم بر شورای امنیت، این اقدام را به منزله به رسمیت شناختن قدرت انقلاب ایران در منطقه میدانستند و عملاً به این دلیل که لازمه این کار، دادن امتیاز به ایران بود، درهای مذاکره را به روی ایران بستند.
راه حل دوم ترک مخاصمه بدون پایان جنگ بود؛ این بدان معنی بود نیروهای نظامی ایران میبایست در حالت نه جنگ و نه صلح در مرزها مستقر میشدند، اما این کار جز فرسایش قوای سیاسی و نظامی ایران نتیجهای نداشت، ضمن آنکه این احتمال وجود داشت دشمن با بازسازی به تهاجم مجدد اقدام کند. فرماندهان نظامی ایران نیز اعتقاد داشتند به لحاظ نظامی امکان پدافند با توقف روی خط مرزی وجود ندارد زیرا در اغلب نقاط مرزی هیچ گونه مانع طبیعی وجود نداشت، علاوه بر این، ایجاد استحکامات نیز یک سال به طول میانجامید و در این مدت احتمال تجدید قوای دشمن و حمله مجدد وجود داشت. مهمتر از همه اینکه با تکیه بر اصل «تعقیب دشمن» هر گونه توقف پس از فتح خرمشهر یک حرکت غیراصولی بود.
علاوه بر این، برای تداوم جنگ آن هم در خاک عراق چند مؤلفه دیگر نیز دخیل بود: نخست ورود به خاک عراق برای تأمین ساحل شرقی رودخانه اروند اجتنابناپذیر بود. ضمن آنکه با تهدید شهر بصره و در تیررس قرار دادن منطقه عظیم نفتی رمیله و صفوان، عراق وادار به تأمین خواستههای ایران میشد. علاوه بر این، صدام با عقبنشینی ادعایی قصد داشت با حضور در ارتفاعات، اشراف خود را بر مناطق حفظ کند و به تثبیت مواضع خود بپردازد. در کنار تمام این موارد بمباران شهرها همچنان ادامه داشت.
سومین راه حل «صلح شرافتمندانه و تضمین شده» بود. شرافتمندانه به این معنا که حقوق ایران تأمین شود و تضمین شده به این معنا که از بروز جنگ جدید جلوگیری شود. جلسه شورای عالی دفاع در حضور امام خمینی(ره) برگزار و این راه حل هر چند با تأخیر برگزیده شد.
با فتح خرمشهر هنوز اوضاع به وضع پیش از تجاوز بازنگشته بود
محمد درودیان در کتاب «پرسشهای اساسی جنگ» اعتقاد دارد پرسش از علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر بیش از آنکه با نظر به شرایط و واقعیات باشد، با توجه به طولانی شدن جنگ و نحوه پایان آن و با فرض اینکه امکان پایان جنگ وجود داشت ولی ایران نپذیرفت، طرح شده و به همین دلیل یک پرسش سیاسی است؛ آن هم در حالی که مسئله ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، یک مسئله راهبردی بوده است. او میگوید: اگر ایران پس از فتح خرمشهر بنابر نظر منتقدان، جنگ را خاتمه میداد امروز میتوانست با انتقاد دیگری با این مضمون روبهرو شود که چرا جمهوری اسلامی در وضعیتی که در موضع برتر بود و احتمال شکست عراق و سقوط صدام وجود داشت و همچنان بخشی از خاک ایران در اشغال عراق بود، جنگ را این گونه به پایان رساند؟ در ادامه توضیح او درباره این گزاره را میخوانید.
پس از گذشت ۱۸ سال از زمان تصمیمگیری پس از فتح خرمشهر این پرسش را میتوان مطرح کرد که ایران اساساً چه گزینههایی در برابر خود داشت؟ آنچه انجام شد آیا بهترین گزینه بود؟ برای پاسخ به این پرسش باید افزون بر نگرانیها، تصورها و ذهنیاتی که وجود داشت به خواستههای ایران و موانع موجود برای تأمین آنها نیز توجه کرد. جمهوری اسلامی ایران بلافاصله پس از تجاوز عراق و تردد هیئتهای صلح خواستههای خود را که شامل عقبنشینی عراق از مناطق اشغالی، اعلام متجاوز بودن عراق و پرداخت غرامت بود، به عنوان پیششرطهای خاتمه جنگ مطرح کرد. مجامع بینالمللی و هیئتهای صلح به نحو تعجبآمیزی به جای توجه کردن به عامل تجاوز و ضرورت عقبنشینی، بر اجرای آتشبس تأکید میکردند! تجربه جنگ اعراب با اسرائیل و پیامدهای مخاطرهآمیز پذیرش آتشبس، جمهوری اسلامی را وادار کرد همچنان بر خواسته و شرایط خود تأکید کند. بهتدریج با برتری توان نظامی ایران و در هم شکستن ماشین نظامی ارتش اشغالگر و آزادسازی مناطق اشغالی، ۱۰ هزار کیلومتر مربع از ۱۵ هزار کیلومترمربعی که عراق به اشغال خود درآورده بود، آزاد شد و عراق ۵ هزار کیلومتر مربع از خاک ایران را در اشغال داشت که پس از اعلام عقبنشینی از خاک ایران ۲ هزار و ۵۰۰ کیلومتر مربع از خاک ایران شامل ارتفاعات و مناطق حساس در اشغال نیروهای عراقی باقی ماند. در مرحله جدید، محکوم کردن عراق که متجاوز بود و پرداخت غرامت اهمیت بیشتری داشت. با این توضیحات در واقع با فتح خرمشهر هنوز اوضاع به وضع پیش از تجاوز بازنگشته بود؛ زیرا عراق ۵ هزار کیلومتر مربع از خاک ایران را در اشغال داشت. عراق همچنان تهدیدی برای ایران بود و ایران صدها میلیارد دلار خسارت دیده بود. ایران در چنین وضعیتی برای حل مسائل چگونه باید تصمیم میگرفت؟ مسئله مهم برای ایران در زمان تصمیمگیری، دفع تهدیدهای احتمالی عراق و پرداخت غرامت بود و این مهم با عقبنشینی کامل عراق از خاک ایران و اعلام متجاوز بودن عراق و پرداخت غرامت به ایران تأمین میشد. حامیان منطقهای و بینالمللی عراق که نگران سقوط صدام در صورت ادامه جنگ بودند در گام نخست بر آتشبس تأکید داشتند تا درباره توقف جنگ و مهار رو به گسترش پیروزیهای ایران اطمینان حاصل کنند، ضمن اینکه در تعیین متجاوز حساسیت داشتند؛ زیرا انجام این مهم به معنای اعلام پیروزی سیاسی ایران بر عراق بود و تزلزل در عراق و احتمالاً فروپاشی رژیم بعثی را موجب میشد. افزون بر این، قدرتهای بزرگ در تجاوز عراق سهیم بودند و اعلام متجاوز بودن عراق به منزله پذیرش سیاست تجاوزآمیز این کشورها ضد جمهوری اسلامی ایران بود، از این رو از پذیرش آن اجتناب میکردند.
برای پرداخت غرامت مایل بودند نخست، مبلغ پرداختی به میزانی نباشد که ایران در مرحله بازسازی به موفقیتی جدید دست یابد؛ بنابراین تلاش میکردند ایران همچنان در برابر هزینههای بازسازی خسارت جنگ درگیر و ضعیف باقی بماند. دوم، به بازسازی عراق که قدرت متعادلکننده ایران بود توجه کردند. به همین دلیل کشورهای شورای همکاری تأکید داشتند یک صندوق مشترک تشکیل شود که پول آن را کشورهای مختلف تأمین کنند و به تناسب میان ایران و عراق تقسیم شود. حال پرسش این است اگر جمهوری اسلامی ایران، بنا بر نظر منتقدان، جنگ را پس از فتح خرمشهر تمام میکرد آیا امروز به جای پرسش از علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر این پرسش مطرح نمیشد که چرا جمهوری اسلامی در وضعیتی که در موضع برتر بود و احتمال شکست عراق و سقوط صدام وجود داشت و همچنان بخشی از خاک ایران در اشغال عراق بود، جنگ را این گونه به پایان رساند؟ باید به این نکته توجه کرد پرداخت غرامت برای بازسازی ایران و عراق به لحاظ حقوقی بر این فرض مبتنی بود که ایران و عراق هر دو در شروع جنگ مقصر هستند، حال آنکه عراق متجاوز بود و پس از پایان جنگ با ایران و تجاوز عراق به کویت، دبیر کل سازمان ملل عراق را متجاوز معرفی کرد. افزون بر این، تشکیل صندوق مشترک و پرداخت هزینه برای بازسازی به طور حتم پیامدهایی داشت؛ از جمله اینکه در هر مرحله و در برابر هر پرداختی ایران باید گزارش هزینهها را ارائه میداد تا مجدد پول دریافت کند. آیا برای طرف پیروز در جنگ پذیرش چنین مواردی امکانپذیر بود؟
نظر شما