تحولات منطقه

اگرچه امام خمینی(ره) به عنوان معمار کبیر انقلاب بیشتر با وجهه سیاسی و به عنوان رهبر کبیر نهضت اسلامی ایران شناخته می‌شوند اما باید بدانیم عرفان در شکل‌گیری این اندیشه سیاسی که مهم‌ترین انقلاب قرن را رقم زد، نقشی بسزا داشته است، عرفانی که با طرد و رد گوشه‌نشینی، بر قیام للّه تأکید داشت.

 عرفان نظام‌ساز و تمدن‌پرداز
زمان مطالعه: ۸ دقیقه

در آستانه ۱۴ خرداد، سالروز ارتحال امام خمینی(ره) و به منظور بررسی وجوه عرفانی اندیشه‌های امام با حجت‌الاسلام والمسلمین «محمدجواد رودگر» دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت‌وگویی داشته‌ایم که در ادامه مشروح آن را می‌خوانید.

حجت‌الاسلام رودگر با بیان اینکه عرفانی که امام راحل مطرح می‌کنند، عرفان نظام‌ساز و تمدن‌پرداز است، اظهار می‌کند: این عرفان ماهیت و هویتی دارد؛ ماهیت آن معرفت شهودی به حق و قرب وجودی به حقیقت مطلقه یا خدای سبحان است، در واقع به لحاظ ماهوی و تعریفی، این عرفان با عرفان مصطلح تفاوت و تعارضی ندارد و اینجا نیز جنس عرفان مبتنی بر کشف و شهود از نوع عین‌الیقینی است و هر چه بیشتر جلو می‌رود تعالی بیشتری می‌یابد و به معرفت حق‌الیقینی تبدیل می‌شود. امام خمینی(ره) در تعریف عرفان در جایی فرموده‌اند: عرفان معرفت به حقیقت مطلق و قرب به آن حقیقت مطلقه است.

سالک عارف آراسته به «صِبْغَهَ اللهِ» می‌شود

دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه می‌دهد: قرب به حقیقت مطلقه یعنی عرفان عملی و معرفت به آن یعنی عرفان نظری. قرب به حقیقت مطلق برای آن است که سالک عارف آراسته به اخلاق الهی و خداگونه شود و به تعبیر قرآن کریم رنگ خدایی (صِبْغَةَ اللهِ) به خود بگیرد. اساساً یک سالک در سیر انفسی و باطنی خود از عالم وحدت به کثرت و سیر در عوالم گوناگون وحدت، این سختی‌ها را تحمل می‌کند تا متصف به اوصاف الهی شود که نتیجه آن خدایی شدن است. در حدیث منسوب به امام صادق(ع) آمده: «العبودیه جوره کنه‌ها الربوبیه» و در حدیث «عنوان بصری» نیز به مقام عبودیت اشاره شده است.

وی در ادامه تصریح می‌کند: عرفانی که امام خمینی(ره) از آن سخن می‌گویند عرفانی است که نخست بنیادهایی دارد، سپس راهبردها، راهکارها، شاخصه‌ها و در نهایت کارکردهایی دارد. بنیادهای این عرفان مبتنی بر توحید، عبودیت و محبت است، یعنی توحیدی، عبودی و حبّی است؛ یعنی یک عارف به جایی می‌رسد که نگاه او موحدانه می‌شود و بینش، روش و کُنش توحیدی می‌یابد، یعنی پنج ساحت گرایشی، بینشی، منشی، روشی و کنشی او به شکل منظومه‌وار و به هم پیوسته بر اساس گفتمان توحیدی شکل می‌گیرد.

خداوند در تمجید از انبیا آن‌ها را «عبد» معرفی می‌کند

حجت‌الاسلام رودگر ابراز می‌کند: در کنار این، سخن از عبودیت است و عارف به مقام عبداللهی و «عبدیت» رسیده و عبدالله و عندالله می‌شود و از رهگذر عبادت و عبودیت در مقابل خدای متعال، عبد می‌شود. عبد شیرین‌ترین و گویاترین واژه‌ای است که می‌شود بر اساس آموزه‌های کتاب و سنت در عرفان اسلامی از آن بهره گرفت، مثل آوردن تعبیر عبد در برخی آیات: «عَبْداً مِنْ عبادنا»؛ «فأوحی إلی عبده» و «سُبْحَانَ الَّذی أَسْرَیٰ بعَبْده». علاوه بر این، وقتی خدا می‌خواهد از پیامبری تعریف و تمجید کند او را به عنوان عبد معرفی می‌کند: «نعْمَ الْعَبْدُ» یا امیرالمؤمنین علی(ع) در فرازی از دعایش به درگاه الهی عرضه می‌کند: «الهی کفی بی عزا ان اکون لک عبدا...».

وی با بیان اینکه در نظرگاه عرفانی امام خمینی(ره) همه چیز از آنجا ریشه می‌گیرد که انسان به مقام عبودیت برسد و این توحید و عبودیت را از رهگذر محبت و عشق دریابد، تأکید می‌کند: در «اصول کافی» از پیامبر(ص) حدیثی وارده شده که فرمودند: «أَفْضَلُ النَّاس مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ...» برترین انسان‌ها آن‌هایی هستند که عبادت عاشقانه دارند. باید توجه داشت عبادت عاشقانه، همان عبادت احرار و آزادگان است و این عابدان فقط خدا را در عبادات جست‌وجو می‌کنند. امام خمینی(ره) برای این عرفان راهبردهایی را تعیین می‌کنند، نخست آنکه هر کار عارف فی سبیل‌الله، فی‌الله و للّه باشد، این‌ها مراتبی دارد.

عرفان نه به معنای خلوت و خلسه است نه دنیازدگی

حجت‌الاسلام رودگر اضافه می‌کند: تعبیری که امام خمینی(ره) از آن استفاده کرده‌اند همانی است که در آیه ۴۶ سوره مبارکه سبا آمده: «قُلْ إنَّمَا أَعظُکُمْ بوَاحِدَة أَنْ تَقُومُوا للَّهِ مَثْنَیٰ وَفُرَادَی». حضرت امام(ره) حتی در نامه به مرحوم احمدآقا هم آورده‌اند: عرفان نه به معنای خلوت و خلسه است نه دنیازدگی، به این معنا که سیاست‌ورزی را پیشه کند...، در عرفان مهم انگیزه است، یعنی قیام لله که از اندیشه عبودی و حبّی شکل می‌گیرد. این عرفان کارکردهایی دارد که مهم‌ترین آن‌ها، آن است که جامعه را توحیدی عبودی می‌کند و به تربیت حبّی و عبودی جامعه می‌انجامد؛ چنان که امام راحل عرفان پرده‌نشین را وارد بازار کردند. ایشان می‌فرمودند: «این قدرت از منشأ قدرت است. آن قدرتی هم که انبیا داشتند از انبیا نبود. بشر از اول تا آخرش هیچ است. آنچه هست، قدرت خداست. هر حرکتی که شما می‏کنید با قدرت خدا حرکت می‏کنید».

وی در ادامه بیان می‌کند: چرا امام(ره) چنین مباحث سنگین عرفانی را با مردم کوچه و بازار، با رزمندگان و بسیجیان و طیف‌ها و طبقات مختلف اجتماعی مطرح می‌کردند؟ این کار برای آن بود که این معنویت را در دل جامعه اشراق و اشراب کنند، چنان‌که پس از فتح خرمشهر فرمودند: «خرمشهر را خدا آزاد کرد». اینچنین سخن گفتن کار یک عارف نظام‌ساز و اجتماعی و تمدن‌ساز و مشتاق جامعه‌پردازی است چراکه عرفان او ظرفیت دارد در میدان سیاست‌ورزی ورود کند. دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه سه عنصر هدایت، تربیت و ولایت در عرفان امام خمینی(ره) وجود دارد، می‌گوید: چون عارفی این چنینی هادی انسان‌ها و دارای همان نقشی است که انبیا داشته‌اند: «یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَةَ وَیُزَکّیهِم» تزکیه در بخش تربیت است یعنی این عرفان صرفاً کلاس و کتاب ندارد بلکه در متن جامعه خود را نشان می‌دهد. مثل امام راحل که چه در تبعید و چه زمانی که حکومت را در دست گرفتند و در اوج قدرت بودند، موحد و عبد و عاشق خدا بودند و برای خدا قیام کردند. از این رو، با گزاره «خرمشهر را خدا آزاد کرد» درمی‌یابیم ما هیچ هستیم و هر چه هست از خداست، همه ما در محضر خداییم و عالم محضر خداست که گزاره‌های توحیدی دیگری از امام بوده‌اند.

عرفان امام(ره) فلسفه اجتماعی قوی دارد

وی بیان می‌کند: در اندیشه عرفانی امام خمینی(ره) علم حصولی حتی علم توحیدی، حجاب اکبر و ظلمت‌زاست، امام این موارد را ابراز می‌کنند، چرا؟ زیرا ایشان می‌خواهند با درد و درک خدایی ما را از زمین برکَنند؛ سفر از خلق تا حق را انجام دادند و سفر در حق با حق را نیز همین‌طور و پس از آن، سفر از حق به خلق با حق را انجام دادند و بعد اوج گرفتند و شبیه به پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) عمل کردند، مثل آنچه در سفر چهارم انجام می‌دادند برای آنکه جامعه را به سوی کمال لایتناهی بر اساس شریعت محمدی و عنصر امامت و ولایت سوق دهند، چون عرفان امام(ره)، فلسفه اجتماعی قوی دارد و این فلسفه مبتنی بر احقاق حق و اقامه عدل است.

حجت‌الاسلام رودگر تأکید می‌کند: برای این هدف باید جامعه عالم، عاقل و معنوی شود و امام خمینی(ره) دنبال این بودند، از این‌رو به حضور در جامعه و خدمت به خلق بسیار اهمیت می‌دادند و تأکید داشتند کسی به کمال مطلوب نهایی می‌رسد که از مقام فنای فی‌الله به مقام بقاءبالله و از سفر من‌الحق الی‌الحق بالحق به سفر من الحق الی الخلق بالحق برسد و در مرتبه وجودی خود مظهر اسم جامع اعظم الهی و مصداق «یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ» و «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ» شود. در عرفان اسلامی انسان تا اسفار معنوی و سلوکی درونی از کثرت به وحدت و از وحدت در وحدت نداشته باشد یا سِیر از خلق به حق و از حق در حق نکند و رهروی ننماید، توانمندی لازم برای رهبری ندارد. همچنین، باید سیر الی‌الله و فی‌الله او از سفر سوم که سیر من‌الحق الی‌الخلق بالحق است، تمام شود تا قدرت راهبری و سیر خلق خدا به سوی خدا را بیابد.

وی در ادامه بیان می‌کند: این‌ها عرفان نظام‌ساز و تمدن‌پرداز است و عجیب آنکه امام(ره) به عرفانی که «ساسَةَ الْعبَاد» باشد، توجه داشتند و همه چیز را در محضر خدا و جلوه حق می‌بینند. برای ایشان انسان کاملِ معصوم و حقیقت محمدیه و علویه اصل و اساس است. امام(ره) اعتقادات خاصی در این باره دارند و برای عارف نقش هدایتی و تربیتی و ولایتی به معنای ساماندهی جامعه برای احقاق حق و اقامه عدل قائل هستند و با این نگاه است که می‌فرمایند: رهبر ما آن طفل ۱۲‌ساله‌ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها‏‎ ‎‏زبان و قلم ما بزرگ‌تر است، با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت. یا آنکه تأکید داشتند: من را خدمتگزار خطاب کنید بهتر است تا رهبر بگویید(قریب به این مضمون)... این عبارات همگی معنادار است و از رهگذر درد خدا درد خلق خدا را یافته‌اند. در خطاب به احمدآقا می‌نویسند: «پسرم، ما که عاجز از شکر او و نعمت‌های بی منتهای اوییم، پس چه بهتر که از خدمت به بندگان او غفلت نکنیم که خدمت به آنان خدمت به حق است؛ چه همه از اویند. هیچ گاه در خدمت به خلق الله خود را طلبکار مدان که آنان به حق منت بر ما دارند که وسیله خدمت به او ـ جلّ و علا ـ هستند و در خدمت به آنان دنبال کسب شهرت و محبوبیت مباش که این خود حیله شیطان است که ما را در کام خود فرو برد و در خدمت به بندگان خدا آنچه برای آنان پرنفع‌تر است انتخاب کن، نه آنچه برای خود یا دوستان خود؛ که این علامت صدق به پیشگاه مقدس

او ـ جلّ و علا ـ است...».وی تصریح می‌کند: چنان‌که در روایت آمده خلق، عیال خدا هستند و خدمت به آن‌ها خدمت به خدا و از بزرگ‌ترین عبادات الهی است. یعنی امام خمینی(ره)، عبادت را به نماز و روزه و... محدود نمی‌کنند و عرفانی را تعریف کرده‌اند که احیاگر تفکر دینی و اصلاحگر جامعه به سمت حقیقت بر اساس چهار مؤلفه عقلانیت، معنویت، سیاست و عدالت باشد.

حجت‌الاسلام رودگر در پایان خاطرنشان می‌کند: زیست امام(ره) ردیه‌ای بر عرفان انزوا و خلسه‌گراست؛ اگرچه در عرفان، خلوت و اعتکاف و سحر و درون‌گرایی است اما نه برای ماندگاری در این حالت و اینکه عارف کاری به کار جامعه و خلق و مسئولیت‌های اجتماعی نداشته باشد بلکه این‌ها برای آن است عرفان جهادی، حماسی، مبارزه‌جو، عدالت‌خواه و عدالت‌گستر داشته باشیم، با این عرفان مقابل ظلم و استکبار می‌ایستیم و عرفان ما انقلابی می‌شود. امام خمینی(ره) در برخی نامه‌ها، کتاب‌ها و سخنرانی‌ها شاهد مثال‌های متعدد دارند که باید این بحث‌های اخلاقی ایشان بررسی شود. چنان‌که فرمودند: «در سیر الهی لازم نیست انسان در یک گوشه‌ای بنشیند و بگوید من می‌خواهم سیر الی‌الله داشته باشم، خیر، سیرالی‌الله همان سیره و روش انبیا و خصوصاً پیامبر اسلام و ائمه اطهار(ع) است که در عین حالی که در جنگ وارد می‌شدند و می‌کشتند و کشته می‌دادند و حکومت می‌کردند همه چیز سیر الی الله بود، این طور نبود آن روزی که حضرت علی(ع) مشغول کار است سیرالی الله نباشد و فقط در هنگامی که نماز می‌خواند سیر الی الله باشد، هر دویش سیر الی الله بود. لذا پیامبر(ص) می‌فرماید: ضربت علی(ع) در روز خندق افضل از عبادت ثقلین است. وقتی می‌خواهیم جهاد معنوی را بکنیم در مادیات و مادیات را به طرف معنویات بیاوریم این سیر الی الله است. البته کار مشکلی است، ولی این طور نیست که نشود، وقتی انسان وارد عمل شد موفق می‌شود. (امام خمینی، ۱۷، صص ۱۲۳ و ۱۲۴).

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.