تحولات منطقه

قدرت سیاسی؛ لازمه تحقق احکام و ارزش‌های اسلامی
زمان مطالعه: ۸ دقیقه

رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیانات‌شان به مناسبت سالروز ارتحال امام(ره) با تأکید بر حاکمیت دینی و تصریح قرآن بر دین به مثابه منبع حکومت به آیه ۶۴ سوره نسا اشاره کرده و فرمودند: «حاکمیّت دین را قرآن به صورت روشن بیان کرده؛ واقعاً اگر کسی این را انکار کند، حاکی از این است که در قرآن تدبّر درست نکرده. از طرفی قرآن اعلام میکند، آیه‌ شریفه‌ سوره‌ی نساء است که «مٰا اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله»؛ پیغمبران را فرستادیم برای اینکه مردم از اینها اطاعت کنند؛ خب در چه چیزی اطاعت کنند؟ موضوع اطاعت پیغمبران چه چیزهایی است؟ صدها آیه قرآن این موضوع را بیان می‌کند؛ مثلاً آیات جهاد؛ آیات مربوط به اقامه قسط، آیات مربوط به حدود و مجازات‌ها، آیات مربوط به معاملات و قراردادها، آیات مربوط به قراردادهای بین‌المللی -وَ اِن نَکَثوا اَیمٰنَهُم ـ تا آخر؛ اینها یعنی حکومت؛ این آیات نشان می‌دهد که در این موارد بایستی از رسول اطاعت بشود؛ در مسئله‌ دفاع از کشور، در مسئله‌ اجرای حدود، در مسئله‌ معاملات و قراردادهای اجتماعی، در مسئله‌ قرارداد با کشورهای دیگر، در مسئله اقامه قسط و اقامه عدل، ایجاد عدل در جامعه؛ در اینها باید از پیغمبر اطاعت بشود؛ این یعنی حکومت؛ معنای حکومت غیر از این نیست. حاکمیّت اسلام با این وضوح در قرآن منعکس و روشن است.»

این بیانات و این آیه در پاسخ به کسانی است که مدعی هستند حکومت نمی‌تواند بر مبنای دین شکل بگیرد و اساساً محتوای دین نمی‌تواند به حکومت و سیاست مرتبط باشد لذا میان دین و سیاست و دین و حکومت خط جدایی می‌کشند و دین را منحصر به حوزه فردی و نهایتاً مسائل خاص اجتماعی می‌کنند. حال برای فهم بهتر این آیه بهتر است تفاسیر مربوط به آن را بررسی کنیم.

متن آیه: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا»

ترجمه آیه: «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به توفیق الهی از او اطاعت کنند و اگر آنان وقتی به خود ستم کرده بودند، پیش تو می‌آمدند و از خدا آمرزش می‌خواستند و پیامبر [نیز] برای آنان طلب آمرزش می‌کرد، قطعاً خدا را توبه‌پذیرِ مهربان می‌یافتند.»

مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان پیرامون این آیه بیان می‌دارد: «این جمله ردی است مطلق بر همه آن مطالبی که قبلا از منافقین حکایت کرده بود، یعنی تحاکم بردن‌شان به نزد طاغوت و اعراضشان از رسول اللّه (ص) و سوگند خوردن و عذرخواهی‌شان به این که ما منظوری به جز احسان و توفیق نداشتیم. می فرماید: همه این مطالب هر یک به وجهی مخالفت رسول کردن است، حال چه این که توام با عذری که بهانه آنان بشود باشد و چه توام با چنان عذری نباشد برای این که خدای تعالی که اطاعت رسول کردن را واجب فرموده، قید و شرطی برایش نیاورد و اصلا رسول اللّه را نفرستاده مگر برای همین که به اذن او اطاعت شود.

نباید کسی خیال کند که اطاعت تنها حق خدا است و رسول بشری و فردی که خدای تعالی او را خلق کرده و تنها در جایی می‌توان اطاعتش کرد که اطاعت او سودی و مصلحتی عاید ما سازد، در نتیجه اگر همان سود و آن مصلحت بدون اطاعت رسول دست بدهد دیگر چه احتیاجی به اطاعت او است؟ و چرا نتوانیم مستقلا آن را احراز کنیم؟ و رسول را کناری زده او را ترک کنیم؟ و آیا در چنین فرضی اگر باز هم رجوع به رسول را لازم بدانیم شرک به خدا نورزیده‌ایم؟ و رسول را دوشادوش خدا نپرستیده‌ایم؟ و اگر این اطاعت شرک به خدا نیست، پس چرا بعضی از مسلمانان صدر اسلام وقتی رسول خدا (ص) امری را بر آنان واجب می‌کرد از آن جناب می‌پرسیدند، آیا این تکلیف دستور خود تو است؟ و یا از ناحیه خدا است؟ معلوم می‌شود همان طور که به نظر ما رسیده اطاعت رسول کردن شرک به خدا است و چیزی است در مقابل اطاعت خدا، و گرنه سوال اصحاب معنا نمی‌داشت.

وجه بطلان این خیال همان است که گفتیم خدای تعالی رسول (ص) را نفرستاده مگر برای همین که اطاعت بشود و خودش فرموده: (هیچ رسولی را نفرستادیم مگر برای همین که به اذن خدا اطاعت شود) و در این وجوب اطاعت هیچ قید و شرطی نیاورده، پس معلوم می شود اطاعت از رسول خدا (ص) کردن، آن هم بطور مطلق، همان اطاعت خدا کردن است چون خود خدا دستور داده رسول را اطاعت کنید.

می‌فرماید اگر رسول را مخالفت کردند و با این مخالفت‌شان از او اعراض کردند، اگر به سوی خدا و رسول برگردند و توبه کنند، برایشان بهتر است از این که سوگند بخورند، که به خدا ما منظورمان مخالفت نبوده، و برای توجیه عمل خود سخنانی به هم ببافند و عذرهایی غیر موجه بتراشند که نه سودی دارد، و نه رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) را راضی می سازد، چون خدای تعالی قبل از این که اینان عذر بدتر از گناه خود را بیان کنند، حقیقت و باطن امرشان را برای رسول خود بیان کرده است.»

آیت‌الله مکارم شیرازی نیز در تفسیر نمونه درباره این آیه آورده است که «در این آیه به عنوان تاکید این سخن می گوید: (پیامبرانی را که ما می فرستادیم همه برای این بوده‌اند که به فرمان خدا از آنها اطاعت شود) و هیچ گونه مخالفتی نسبت به آنها انجام نگردد (و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله). زیرا آنها هم رسول و فرستاده خدا بوده‌اند و هم رئیس حکومت الهی، بنابراین مردم موظف بوده‌اند هم از نظر بیان احکام خداوند و هم از نظر چگونگی اجرای آن از آنها پیروی کنند و تنها به ادعای ایمان قناعت نکنند.

از این جمله به خوبی استفاده می‌شود که هدف از فرستادن پیامبران، اطاعت و فرمانبرداری کردن همه مردم بوده است، حال اگر بعضی از مردم از آزادی خود سوءاستفاده کردند و اطاعت ننمودند، تقصیر متوجه خود آنها است، بنابراین آیه فوق عقیده جبریون را که می‌گویند بعضی از مردم از آغاز موظف به اطاعت و بعضی محکوم به عصیان و مخالفت هستند را نفی می‌کند. ضمنا از تعبیر (باذن الله) استفاده می‌شود که پیامبران الهی هر چه دارند از ناحیه خدا است و به عبارت دیگر وجوب اطاعت آنها بالذات نیست، بلکه آن هم به فرمان پروردگار و از ناحیه اوست.

سپس در دنباله آیه راه بازگشت را به روی گناهکاران و آنها که به طاغوت مراجعه کردند، و یا به نحوی از انحا مرتکب گناهی شدند، گشوده و می‌فرماید: اگر آنها هنگامی که به خویش ستم کردند، به سوی تو می‌آمدند و از خدا طلب آمرزش می‌نمودند و پیامبر هم برای آنها طلب آمرزش می‌نمود، خدا را توبه‌پذیر و مهربان می‌یافتند.»

همانطور که مشخص است وقتی اطاعت مردم از پیامبر(ص) به طور مطلق ذکر شده، شامل حکومت در کنار موارد بسیار دیگر نیز می‌شود و نمی‌توان این اطاعت را منحصر در مورد یا مواردی خاص کرد.

مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در تفسیر راهنما نکاتی را درباره این آیه برمی‌شمرد که به شرح ذیل است:

ـ بعثت رسولان الهی برای اطاعت مردم از آنان است.

ـ تنها اذن الهی، مجوّز اطاعت از غیر اوست.

ـ اطاعت از پیامبر (ص)، در طول اطاعت از خداوند است.

ـ هیچ حکومتی جز در چارچوب قوانین الهی، مشروعیّت ندارد.

ـ مراجعه به طاغوت و دادگاههای ناصالح برای داوری، ستم به خویشتن است.

ـ سرپیچی از فرامین پیامبر (ص)، گناه، نفاق و ستم بر خویشتن است.

ـ گذشت از گناه نقض حاکمیّت پیامبر(ص)، در گرو پذیرفتن حاکمیّت کامل آن حضرت است.

ـ گذشت از گناه نقض کنندگان حاکمیّت پیامبر (ص)، در گرو توبه آنان به درگاه خدا و قبول آنان از سوی پیامبر (ص) است.

ـ پذیرش توبه نقض کنندگاان حاکمیّت اسلامی، در صلاحیّت رهبری است.

ـ پذیرش توبه نقض کنندگان حاکمیّت اسلامی، در گرو بیعت مجدّد با رهبری است.

رهبر معظم انقلاب نیز پیش از این سخنان در سال‌های پیش در سخنانی با اشاره به این آیه لازمه اجرای احکام الهی را قدرت سیاسی دانسته و فرمودند: «اگر چنانچه بخواهیم اینها [ارزشهای اسلامی] تحقّق پیدا بکند، اگر بخواهیم این معارف در فضای عقیدتی جامعه به معنای واقعی کلمه تحقّق پیدا کند، بخواهیم این ارزش‌ها در عمل مردم، در رفتار مردم خودش را نشان بدهد، بخواهیم این احکام که وسیله‌ پیشرفت و حرکت است، تحقّق پیدا کند، احتیاج به قدرت سیاسی دارد؛ اگر قدرت سیاسی نباشد، قلدرها زیر بار نمیروند، تنبلها انجام نمیدهند، سیاهی‌لشکرِ قلدرها و مستکبرین و پول‌دارها به دنبال آنها حرکت میکنند، یعنی آن مقصود نبوّتها حاصل نمیشود؛ لذا در قرآن میفرماید که «ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله». این مربوط به پیغمبر ما فقط نیست، مربوط به همه‌ پیغمبران است؛ اینها باید بیایند در کشور مورد اطاعت قرار بگیرند، مردم از اینها اطاعت بکنند. لذا وقتی که از یثرب آمدند برای اینکه پیغمبر اکرم را دعوت کنند و اصرار کنند که ایشان به مدینه هجرت کنند، همان جا حضرت با اینها بیعت کرد.» (سخنرانی نوروزی، ۳ فروردین ۱۳۹۹)

همچنین ایشان در سخنرانی دیگری با اشاره به حاکمیت دین در همه ابعاد زندگی چنین بیان می‌دارند که «یک مثال دیگری که از اینها به نظر من مهم‌تر است، این آیه‌ شریفه‌ «ماٰ اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله» ‌ است؛ اصلاً ارسال رسل برای این است که مورد اطاعت قرار بگیرند؛ این اطاعت، مطلق است یعنی در همه‌ی امور زندگی؛ که معنای مستفاد از آیه این است که زندگی مردم -چه زندگی شخصی خصوصی، چه زندگی عمومی- باید به وسیله‌ی دین اداره بشود.» (بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری، ۴ اسفند ۱۳۹۹)

لذا براساس مجموعه تفاسیر و نظرات در مورد این آیه می‌توان چنین نتیجه گرفت که هدف از فرستادن انبیا، هدایت مردم از طریق اطاعت از آنان است و اطاعت مخصوص خداست به نحوی که حتی اطاعت از پیامبران باید با اذن خدا باشد و گرنه شرک محسوب می‌شود. از سوی دیگر با تدبر در این متوجه می‌شویم که رها کردن انبیا ورجوع به طاغوت، ظلم به مقام انسانی خود است زیرا پیوند همه مردم با رسول‌اللّه باید محکم باشد؛ چه مؤمن چه فاسق، مؤمن برای کسب فیض وفاسق برای درک شفاعت.

منبع: ایکنا

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.