به گزارش قدس آنلاین، حجت الاسلام علیرضا سبحانی در نوشتاری به سه پرسش قرآنی و عقیدتی پاسخ داد :
* پرسش نخست
از آیه قرآنی استفاده میشود که هر نوع حکم حرجی که مایه عسر و ضیق است در شریعت ابراهیمی وجود نداشته است چنانچه که میفرماید:
{وَ مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ}[۱]
«و در دین (اسلام) کار سنگین و سختی بر شما قرار ندارد بسان آئین پدر شما ابراهیم».
بنابراین شرایع بعدی همگی از شریعت ابراهیمی برگرفتهاند باید فاقد احکام حرجی باشند ولذا در آیین اسلام نیز روی همین اصل هر نوع حکم حرجی منفی میباشد.
با توجه به این اصل چگونه میتوان مفاد این آیه را تفسیر کرد.
{رَبَّنَا وَ لَا تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا}[۲]
«آن چنان که بر کسانی که پیش از ما بودند، قرار دادی! پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداریم، بر ما مقرّر مدار!».
بنا به گفته مفسران این درخواست رسول گرامی در لیله معراج است که از خدا میخواهد برای امت اسلامی هر نوع تکلیفی که همراه با حرج و فشار است بردارد، آنچنان که در امتهای پیشین چنین تکالیفی را بر آنها تشریع نمودهای. خداوند منان، خداوند که رحیم است چگونه بر امتهای پیشین چنین تکالیفی را تشریع نموده است، گذشته بر این تکالیف امتهای پیشین پیرو شریعت ابراهیم بوده است. طبعاً فاقد چنین تکالیف باشند.
- پاسخ
شریعت ابراهیمی بر اساس خواستههای فطری انسان تشریع شده است. و همه احکام شرعی با فطرت انسان هماهنگ است. ورأفت و رحمت گسترده خدا ایجاب میکند که تمام امتها تحت پوشش این اصل قرار گرفته و احکام آسمانی در هر شریعت هماهنگ با این اصل بوده باشد. بنابراین نه تنها در آیین اسلام بلکه این اصل در شرایع پیشین نیز حاکم بوده است و هیچ امتی فرزند گزیده خدا نبوده و فرزندان خدا محسوب نمیشوند تا تکلیف یکی آسان و تکالیف دیگران شاق باشد. این یهودان لجوج است که خود را فرزندان خدا یا ملّت برگزیده (الشعب المختار) معرفی میکنند، و بر یک نوع برتری بر دیگر اصناف جامعه معتقدند.
واما آیه پیشین که میفرماید: { کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا } خداوند به خاطر اعمال زشتی که ملت بنی اسرائیل مرتکب شده بودند و در غیاب حضرت موسی گوساله پرستیده [۳] و پیامبران را یکی از پس از دیگری میکشتند [۴] به خاطر این رشته اعمال ضد انسانی، خدا آنها را با یک رشته تکالیف سخت مجازات و بازخواست نموده است ولذا میفرماید: {کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا} و تکالیفشان، آنان که جنبه مجازاتی داشت کیفیت مجازات در این آیه بیان شده است:
{وَعَلَی الَّذِینَ هَادُوا حَرَّمْنَا کُلَّ ذِی ظُفُرٍ ۖ وَمِنَ الْبَقَرِ وَالْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ شُحُومَهُمَا إِلَّا مَا حَمَلَتْ ظُهُورُهُمَا أَوِ الْحَوَایَا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ۚ ذَٰلِکَ جَزَیْنَاهُم بِبَغْیِهِمْ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ}[۵]
«و بر یهودیان، هر حیوان ناخندار [= حیواناتی که سم یکپارچه دارند] را حرام کردیم؛ و از گاو و گوسفند، پیه و چربیشان را بر آنان تحریم نمودیم؛ مگر چربیهایی که بر پشت آنها قرار دارد، و یا در دو طرف پهلوها، و یا آنها که با استخوان آمیخته است؛ این را بخاطر ستمی که میکردند به آنها کیفر دادیم؛ و ما راست میگوییم».
بنابراین چنین تشریع موقت یک نوع استثناء از اصل کلی بوده آن هم به خاطر تربیت این گروه که هنوز هم گروهی خاصی از آنان در زمین مرتکب فساد هستند و منطقه را به آشوب میکشند.
* سؤال دوم
حضرت یوسف علیه السلام پس از آنکه به درخواست همسر عزیز مصر و دیگر زنان دربار مصر، پاسخ منفی داد و از دست آنها گریخت به او اخطار کردند که اگر این کار را انجام ندهی زندانی میشوی چنانکه میفرماید:
{وَلَئِن لَّمْ یَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَیُسْجَنَنَّ وَلَیَکُونًا مِّنَ الصَّاغِرِینَ }[۶]
«و اگر آنچه را دستور میدهم انجام ندهد، به زندان خواهد افتاد؛ و مسلّماً خوار و ذلیل خواهد شد!».
در این موقع، حضرت یوسف با خدا چنین مناجات میکند:
{السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ}[۷]
«زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا بسوی آن میخوانند! ».
سؤال اینجاست که ضمیر «یدعوننی» به زنان دربار برمیگردد چرا که به صورت جمع مذکر آمده آمده است در حالی که باید به صورت جمع مؤنث آمده باشد.
- پاسخ
«یدعونی» جمع مؤنث است نه جمع مذکر.
اصل آن «یَدْعُونَ» است. سپس نونی به نام نون وقایه به آن افزوده شده است.
نون اول «نون تأنیث» است و دیگری «نون وقایه» است.
«واو» وسط جزء کلمه است ضمیر نیست. باید در تلفظ «یَدْعُوْننی» باشد، و چون سکون بر او ثقیل بود، حذف شد. به صورت «یدعوننی» در آمد.
* پرسش سوم
مدتی است بازار «حیات پس از مرگ» در مورد عده ای ازاشخاص بسیار داغ بوده و گزارش های گوناگون ازماورای این عالم مبنی بر چگونگی زندگی برزخی و مشاهدات پس از مرگ درفضای مجازی ارایه میشود و تاثیر قابل ملاحظه ای در بینندگان داشته است؛ بسیاری از از افراد که لحظاتی جهان دیگر را مشاهده کرده اند می گویند: «آن عالم مملو از شادی و سرور است و خبری از آتش و عذاب و رنجی که می گفتند نیست، در حیات برزخی از دو ملک (نکیر ومنکر) و...دیگر اموری که در برخی آیات و روایات بدان شاره شده است خبری نیست! و حال آنکه سخن علماء نقل است ولی گزارش آن عده یک عینیت است و حقیقتی است ملموس!
دراین رابطه جهت تنویر افکار وزدودن شبهات درخواست میشود پاسخی به صورت موجز ارایه شود:
- پاسخ
در مورد پرسش یاد شده بصورت موجز مطالبی را یادآور میشویم:
اولاً: خروج روح این افراد از بدن صددرصد نیست و به اصطلاح شربت مرگ را ننوشیدهاند بلکه به گونهای مانند کسانی هستند که برای جراحی بیهوش میشوند هرچند ممکن است بیهوشی مرتبه ضعیفتر باشد، زیرا اگر مرگ آنان قطعی بود به این دنیا بازنمیگشتند، بازگشت به این دنیا پس از مرگ قطعی، جز در موارد اعجاز امکانپذیر نیست.
ثانیاً: این گروه بخشی از عوالم غیبی را مشاهده کردهاند نه همه عوالم را؛ از این جهت، گزارش آنان که در آنجا که از عذاب و عتاب خبری نیست بیپایه است، و گزاره جزئی دلیل بر گزاره کلی نیست و به اصطلاح سالبه جزئیه دلیل بر سالبه کلیه نیست.
ثالثاً : از کجا معلوم آنچه که آنان دیدهاند واقعیت داشته و چه بسا مشاهدات آنان مخلوق نفس و روح آنان بوده چنانچه برای افراد بیمار این مشاهدات رخ میدهد، موضوعاتی را میبینند و از آنها خبر میدهند که واقعیت ندارد ولی آنان فکر میکنند دارای واقعیت است.
رابعاً: روز قیامت هنوز رخ نداده است و تمام آن آثار گناه در روز قیامت تحقق میپذیرد. قرآن میفرماید: {اذا السماء انفطرت} تا جهان زیر رو نشده، کوهها به صورت گرد درنیامده، قیامت برپا نمیشود. و تمام وعد و وعیدها مربوط به روز رستاخیز است.
بنابراین روح روان آنان به آنجا راه نیافته است تا داوری کنند، که از عذاب و عقاب نیست.
خامساً: در مورد انکار نکیر و منکر یادآور شدیم موت اینها قطعی نبوده به دلیل بازگشت آنان به این دنیا است و سؤال و جواب این دو فرشته از آن کسانی است که جان به جان آفرین بسپارند و به این جهان برنگردند.
وبه دیگر سخن: سؤال و جواب این دو ملک در مورد مرگی است که به دنبال آن بازگشت به دنیا نباشد، و این گروه به دنیا بازگشتهاند.
بر فرض صحت مدعای آنان، آنچه که برای بنده نقل شده است در میان مصاحبه کنندگان، کسانی بر خلاف این ادعا را مشاهده کردهاند و با صورتهای حیوانات درنده روبرو شدند.
پی نوشت ها:
[۱]. حج: ۷۸.
[۲]. بقره: ۲۸۶.
[۳]. بقره: ۹۲.
[۴]. نساء: ۱۵۵.
[۵]. بقره: ۲۸۶.
[۶]. یوسف: ۳۲.
[۷]. یوسف: ۳۳.
انتهای پیام/
نظر شما