به گزارش قدس آنلاین، تفسیر قرآن از ابعاد مختلف قابل تقیسمبندیهایی چون؛ تفسیر ترتیبی، موضوعی، ساختاری و ...یا تفسیر روایی، عقلی، قرآن به قرآن و ...؛ یکی از این اقسام، تفسیر روایی است. آیتالله علیاکبر سیفی مازندارنی از استادان سطح خارج حوزه علمیه بنا دارد در سال تحصیلی جدید، جلسه تفسیر روایی را برپا کند و در همین راستا شروع به نوشتن تفسیری هم کردهاست.
به همین بهانه گفتوگویی با ایشان انجام داده ایم که از نظر خوانندگان محترم میگذرد.
* یکی از چالشهای فراروی تفسیر روایی، حجیت و اعتبارسنجی روایات است، با این وصف آیا اعتبار کلی تفسیر روایی خدوش نمیشود؟
تفسیر قرآن از شریفترین و برترین علوم حوزه است زیرا خود قرآن مجید حجت برتر و اساسی در میان ادله اربعه است و حجیت آن برای شیعه و سنی در دلالت عرفی و عقلائی یکسان است. البته امتیاز شیعه این است که باور دارد ائمه اطهار(ع) بسیاری از آیات قرآن اعم از محکمات و متشابهات را تفسیر کردهاند زیرا قرآن مشتمل بر محکمات و متشابهات است؛ کما اینکه در آیه هفتم سوره آل عمران میخوانیم: هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْم.
ما دستههایی از روایات متواتر داریم که ائمه(ع) مفسر قرآن هستند و خداوند توسط نبی مکرم تفسیر را نزد رسولالله(ص) قرار داده است و ایشان هم آن را به امام علی(ع) منتقل فرمودند و سینه به سینه از امامی به امام بعد عطا شده است؛ از دیدگاه تمامی علمای شیعه، تفسیر قرآن ارائه شده از سوی ائمه(ع) بر همه مکلفان حجت است؛ البته کسانی مانند علامه طباطبایی و اقلیتی از همراهان فکری ایشان حجیت خبر واحد را در تفسیر قبول ندارند که البته عرض شد این تفکر در اقلیت است.
ما معتقدیم معنای تفسیر، کشف و استنباط مراد خداوند از قرآن است و امام معصوم(ع) هم در روایات تفسیری چنین کاری انجام دادهاند؛ همه اصولیین و قاطبه فقهای امامیه قائل هستند که تفسیر قرآن با خبر واحد جایز است. در روایت صحیح وارد شده است؛ هیچ عذری وجود ندارد که روایتی را که روات ثقه نقل کردهاند مورد تشکیک قرار دهیم چه رسد به اینکه نپذیریم و کنار بگذاریم؛ ثقه به کسی گفته میشود که ممکن است گناه مرتکب شود یا مذهب صحیحی ندارد ولی صداقت او در نقل رویت مورد اعتماد و اطمینان علما و صحابه است و از کذب در نقل روایت پرهیز دارد.
فردی از امام(ع) در مورد وثاقت یونس بن عبدالرحمان سؤال کرد که آیا او ثقه است یا خیر که معالم دین را از او بگیرم؛ این پرسش نشان میدهد که مسئله وثاقت مورد قبول امام(ع) و سؤال کننده و راوی روایت است و قطعا تفسیر هم در راس معالم دین است و میتوان به خبر واحد ثقه اعتماد کرد.
* تفاسیر روایی در طول تاریخ اسلام نوشته شده است که بعضا روایات ضعیف هم در ذیل آیات به کار رفتهاند، با وجود این کتب آیا ضرورتی برای خلق اثری جدید در این زمینه وجود دارد؟
بنده سالهای سال درصدد نوشتن تفسیر روایی بودم زیرا در تفاسیر روایی که نوشته شده، نقص موج میزند و مشهود است، بنده روزی محضر علامه طباطبایی بودم و یکی از بزرگواران از ایشان پرسید به نظر شما کدام تفسیر شیعه مناسب و مفیدتر است و ایشان فرمودند؛ تفسیر نورالثقلین و البرهان و آن شخص گفت تفسیر المیزان چی و علامه فرمود که اگر وقت دارید آن هم خوب است؛ مراد علامه این بود که تفسیر بر مبنای روایات اهل بیت(ع) برای ما مهم است. خودشان به دلایلی عشر اعشار روایات شیعه را در المیزان آن هم به نحو اشاره آوردهاند.
نقص تفاسیر روایی چه عیاشی و چه قمی و چه البرهان، همچنین صافی که در دوره معاصر نوشته شده این است که صرفا روایات در ذیل آیات را بیان کردهاند و به نحو موجزی توضیحات روایات را آن هم مقطع و نقل به مضمون آوردهاند که در حقیقت چیز قابل توجهی محسوب نمیشود. ما در تفسیر روایی که فعلا سه جلد را شروع کردهایم و هر جلد ۵۰۰ صفحه است در بسیاری از آیات ۴۰ روایت نقل کردهایم.
فقها در فقه با روایات چه معاملهای میکنند، قطعا تنقیح سندی و دلالی دارند، فقهالحدیث دارند و گاهی چند صفحه در مورد دلالت روایت بحث میشود و کتب فقهی از زمان شیخ طوسی تاکنون مملو از ابرام و نقض فقهاست و همین معامله باید در روایات تفسیری هم انجام شود زیرا تفسیر تبیین مراد الهی است.
باید روایات تفسیری هم دلالتا و سندا بحث و فقهالحدیث آن بررسی شود، چنانچه فرمودند فقیهترین شما کسی است که مفهوم حدیث را بفهمد ولی این کار در روایات تفسیری انجام نشده است؛ باید تحول علمی در تفسیر شیعی انجام شود. البته آیتالله معرفت بخشی از سوره بقره را تفسیر اثری کرده است ولی این تفسیر هم همان نقص را دارد و ایشان از بین دهها روایت چند روایت آورده است؛ ما معتقدیم تفسیر روایی یعنی تفسیر بر مبنای روایات اهل بیت(ع) آن هم بر مبنای بررسی و کنکاش سندی و دلالی روایات به سبک آنچه در فقه انجام شده است؛ فردای قیامت، ائمه(ع) از ما چه خوهند پرسید؟ شاید بپرسند که ما این همه روایت در مورد قرآن داریم با آن چه کردید؟ آیا فقط حلال و حرام بود؟ برخی آیات بیش از ۴۰ روایت تفسیری دارد و بنده آن را در تفسیر لحاظ کردم.
* تالیفی که شما آن را آغاز کردهاید واجد چه ویژگیهایی است؟
بنده گام نخست را نوشتن قواعد تفسیری دانستم که الان ۵ جلد از سوی جامعه مدرسین چاپ شده است و بنا داریم تفسیر روایی اصولی اجتهادی را بنویسیم و تدریس کنیم. با ایجاد شرایط کرونایی، بنده هم درگیر این بیماری شدم و به بستگان وصیت کردم و در عین حال عرض کردم که اگر از این بیماری خلاص یابم تفسیر روایی بنویسم، لذا عزم را جزم کردهام تا این کار انجام شود.
بنده معتقدم که علم اصول، ریشه تفسیر است، قرآن فرموده ما پیامبران را به زبان قومشان فرستادیم تا آیات ما را برای مردم تبیین کنند، قطعا همانگونه که همزبان بودن در تبیین تاثیر دارد قواعد محاوره عقلائی هم برای فهم کلام متلکم لازم و بسیار مؤثر است؛ بدون شک پیامبر(ص) براساس قواعد محاورهای عقلائی دوره خویش با مردم سخن گفته است. پس رسولالله(ص) تفسیر همه آیات قرآن را با زبان محاوره بیان کردهاند و روایات ائمه(ع) هم بر این اساس است لذا علم اصول وضع شده است.
ما نگاه ویژه به قواعد اصولی و قواعد تفسیری خاص در این تفسیر روایی داریم که از جمله حجیت ظواهر قرآن و حجیت قرائات سبعه است. البته ملاک بنده، حجیت قرائت مشهور است که موارد اختلاف آن با عاصم کم است؛ توجه به اسباب نزول، قاعده جری و تطبیق، محکم و متشابه و اعتبار اجماع مفسرین هم از موارد دیگر است. قصد ما این است که تفسیری بنویسیم تا حق روایات ادا شود و همانند روایات فقهی کنکاش شوند. متاسفانه برخی از آقایان آنقدر به این نوع روایات بیتوجهی کرهاند که میگویند ما اصلا روایت تفسیری نداریم؛ این ظلم و جفا به روایات اهل بیت(ع) است.
* تفسیر به چه زبانی است و تا کجا پیش رفته است؟
این تفسیر به روش ترتیبی و به زبان عربی نوشته میشود؛ الان سه جلد آن شامل دو جزء قرآن کریم نوشته شده است و در عین حال از سال تحصیلی جدید حوزه آن را تدریس خواهیم کرد و کار با نهایت دقت و کنکاش و نقد علمی انجام خواهد شد و همه آیات هم تفسیر خواهند شد.
* آیا اساسا همه آیات، روایات تفسیری دارند؟
تقریبا عمده آیات قرآن کریم دارای روایات تفسیری است، ابتدا ما مفردات الفاظ قرآن را مبتنی بر تبیان شیخ طوسی مورد توجه قرار میدهیم زیرا تفسیری به وزانت و اتقان و استحکام تفسیر تبیان نداریم چون شیخ طوسی رئیس محدثین و اجلای فقهای امامیه است، ایشان بعد از اینکه مبسوط و نهایه و خلاف و تهذیب و استبصار را نوشت، یعنی بعد از نوشتن چند کتاب فقهی و روایی سراغ تفسیر رفت لذا از اتقان بالایی برخوردار است؛ وی در مفردات توجه ویژه به خلیل بن احمد دارد. ما همچنین به اقدمیین لغویون مانند ابن سکیت، خلیل، لیث و معاصرین ائمه(ع) اهتمام خاصی داریم.
گام بعدی، ترجمه مختصر از آیات به زبان عربی است و علت اینکه به عربی است زیرا زبان علوم اسلامی، عربی است و فقه و کلام و بسیاری از مباحث علوم اسلامی به عربی نوشته شده است و معتقدم کسانی که وارد این علوم میشوند اولین شرط فراگیری زبان عربی است البته ترجمه با زبان روان و به روز و شیوا نوشته میشود سپس وارد شان نزول و بحث روایات میشویم.
* در اهل تسنن هم مقوله تفسیر ماثور وجود دارد چه تفاوتی میان تفسیر ماثور در شیعه و سنی است؟
الدر المنثور جلالالدین سیوطی و تفسیر ابن عباس جزء تفاسیر ماثور است؛ در تفسیر ماثور و روایی، از نظر ما شیعیان، فقط روایات اهل بیت(ع) و پیامبر(ص) حجت و مدنظر است و لاغیر زیرا ایشان معصوم هستند و خطاناپذیر، به تواتر و اجماع فقهای امامیه و روایات متواتر و دلایل نقلیه و عقلیه ائمه(ع) خطا ندارند، بنابراین همانطور که سخن ایشان در فقه حجت است در تفسیر هم هست. ما طرق عدیده صحیحه مانند روایات کافی و توحید صدوق و دهها کتاب دیگر از عالمان بزرگ شیعه داریم، ولی در بین اهل تسنن طریق صحیح وجود دارد ولی کم است مثلا شیخ طوسی تعدادی را مانند عبدالله بن بکیر و عماربن موسی ساباطی و ...را نام برده و روایات این افراد را حجت میداند؛ اساسا روایات موثق روایاتی است که راوی آن اهل عامه هستند ولی ائمه(ع) این راویان را توثیق فرمودهاند و طریق صحیح به ایشان داریم و غیر از این حجیت ندارد مگر یک مورد و آن تمامی روایات اهل تسنن در باب عقاید مانند امامت است که مانند روایات شیعه بیان شده است.
* اشاره به بحث امامت و ولایت داشتید ولی آیات ولایت از آیات اختلافی است؛ از جمله آیه اکمال که ما معتقدیم در روز عیدغدیر نازل شده است ولی برخی مخالف هستند آیا نمیتوانیم برای رفع این اختلاف بگوییم آیه قبلا برای بیان حرمت برخی موضوعات مانند خون و گوشت خوک نازل شده ولی مجددا در روز عید غدیر هم نازل شده یا پیامبر(ص) وقتی امامت امام علی(ع) را ابلاغ فرمودند این آیه را قرائت کردند؛ تحلیل شما چیست؟
بنده تحقیقی در این باره مستقلا انجام دادهام و بسیاری از طرق صحیح از خود اهل تسنن قائل هستند که این آیه در روز عید غدیر و در شان امام علی(ع) بوده است ولو اینکه آنها مولی را به معنای دوست تفسیر کنند. علامه طباطبایی طرق اهل عامه را ذکر کرده و همین نتیجه را گرفتهاند. روایاتی از شیعه داریم که پیامبر(ص) آیه اکمال را به صورت جمله معترضه در بین آیه سوم سوره مائده قرار داده است.
* اگر در خاتمه این گفتوگو نکاتی دارید بفرمایید.
من در خاتمه این نکته را عرض کنم که حوزه علمیه هم در تفسیر و هم در عقاید امامیه و شیعه نیازمند تحول است؛ ادله عقاید شیعه دو بخش است برخی عقلیه است مانند توحید، نبوت و عدل و امامت و معاد؛ ملاک حجت در اینجا عقل قطعی است ولی روایات اهل بیت(ع) در عقاید امامیه هم مانند تفسیر زیاد است، شیخ صدوق یک کتاب را صرفا درباره روایات توحید آورده است در حالی که اثبات توحید مسئله عقلی است.
ما نمیگوییم در اصول عقلی، مقلد روایات باشیم ولی کسانی که در مباحث عقلی و فلسفی مطالب فحول فلاسفه مشاء و اشراق و حکمت متعالیه را ملاک قرار میدهند، آیا ائمه(ع) ما ائمه عقول نبودند؟ ائمتنا کانوا ائمة العقول؛ اگر عقول همه فلاسفه را جمع کنیم قابل مقایسه با عقل ائمه(ع) نیست؛ ائمه(ع) در بحث عقاید استدلال دارند و با زنادقه زمان خود وارد بحث شدهاند؛ اصلا احتجاج طبرسی برای همین نوشته شده است ولی چرا حوزه کتابی در باب احتجاجات ائمه(ع) به صورت دستهبندی و منظم نداریم.
ائمه(ع) حتی در باب عقاید عقلی هم استدلال و سخن دارند و عرض ما این است که اگر بین روش ائمه(ع) در این مباحث با روش استدلالی فلاسفه مشاء و اشراقیین قیاس شود قطعا روش ائمه(ع) اولویت دارد. چرا ما روش ائمه(ع) را متن درسی حوزه قرار ندادهایم؛ اشکال حوزه از هزار سال قبل تاکنون این است که از روش استدلالی ائمه(ع) در اثبات عقاید عقلیه استفاده نکرده است. عقاید توقیفی مانند جن و ملک و بهشت و جهنم و کرسی، لوح، عرش و قلم به مراتب بیشتر از عقاید عقلیه است. در این زمینه صدها روایت داریم که عقل راهی به آن ندارد؛ مثلا عقل حالت احتضار را چگونه میتواند درک کند؟ حوزه نیاز به تحول جدی در روایات عقایدی و تفسیری دارد و نخبگان باید برای تنظیم و تدوین کتب درسی بر مبنای روایات اهل بیت(ع) فعالتر شوند.
منبع: ایکنا
انتهای پیام/
نظر شما