ازجمله این معارف تأکید بر احیای امر اهل بیت(ع) است که به منظور دانستن معنی، چیستی و چگونگی آن با حجتالاسلام والمسلمین مرتضی وافی، کارشناس و خطیب مذهبی و مدیر بنیاد بینالمللی صحیفه سجادیه گفتوگویی ترتیب دادهایم که در ادامه مشروح آن تقدیم حضورتان میشود.
امام رضا (ع) میفرمایند: «رحمت خدا بر بندهای که امر ما را زنده کند» منظور از امر اهل بیت(ع) که باید زنده شود در کلام حضرت ثامنالحجج(ع) چیست؟
بحثی که مورد نظر است درباره روایتی است که در عیون اخبارالرضا(ع) از عبدالسلام بن صالح مشهور به خواجه اباصلت هروی نقل شده که گفت: شنیدم حضرت ثامن الحجج(ع) چنین فرمودند: «رَحِمَ اللّه عَبْدا اَحیا اَمْرَنا… یَتَعَلَّمُ عُلومَنا وَ یُعَلِّمُهَا النّاسَ، فَاِنَّ الناس لو عَلِموا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعونا» یعنی «رحمت خدا بر بندهای که امر ما را زنده کند، دانشهای ما را فرا گیرد و به مردم بیاموزد. اگر مردم زیباییهای سخنان ما را میدانستند از ما پیروی میکردند». راوی میگوید: عرض کردم چگونه امر شما زنده نگه داشته میشود؟ امام رضا(ع) در توضیح فرمودند: علوم و معارف ما را بیاموزد و آنها را به مردم آموزش دهد (مردم را پای معارف اهل بیت(ع) بنشاند).
حضرت ثامن الحجج(ع) توضیح سومی را نیز در ادامه آورده و درباره چگونگی این احیاگری فرمودند: اگر مردم محاسن و زیباییهای کلام ما اهل بیت(ع) را بدانند از ما تبعیت میکنند و جذب و پیرو ما میشوند. این روایت بر سه اصل وظیفه شیعه، چگونگی انجام آن و دلیل آن تصریح دارد. درباره سند این روایت باید گفت ثقه و حسنه است و در سیر راویان این حدیث ضعفی دیده نمیشود.
امام رضا(ع) در این روایت بر فراگیری دانشهای اهل بیت(ع) و آموزش آن به مردم تأکید دارند، این مهم چگونه شدنی است و در امروز ما به چه راهکارهایی نیاز دارد؟
فراز دوم روایت که روش احیای امر اهل بیت(ع) است، نشان میدهد ما نیازمند کسانی هستیم که علوم و معارف اهل بیت(ع) را بیاموزند و از این خوان بهره بگیرند؛ بنابراین مخاطب این روایت در گام نخست، مجموعههای دانشبنیان اعم از حوزه و دانشگاه است. البته طبیعی است به صورت متعارف و مستقیم در دانشگاهها سراغ علوم اهل بیت(ع) نمیروند چون برخی علوم روز که برآمده از نوع تلاشهای مردم بهواسطه استعدادهای الهی است در این مراکز دنبال میشود اما بنابر تصریح این روایت، میشود علوم و معارف بدست آمده در مجامع آکادمیک را به علوم و معارف و روایات اهل بیت(ع) عرضه کرد. به تعبیری دیگر، اینجاست که اهمیت علوم انسانی به طور خاص خود را در این ماجرا نشان میدهد؛ اینکه چگونه علوم انسانی میتواند اسلامی و مبتنی بر معارف و علوم اهل بیت(ع) باشد. البته درباره دیگر علوم همچون علوم تجربی اعم از طب، فیزیک، شیمی و... نیز روایات کم نداریم و بسیاری از روایات بر اساس مناظرات و گفتوگوها و سؤالاتی که راویان از محضر ائمه(ع) داشتهاند، نقل شده اما این بدان معنا نیست که آن حضرات(ع) قصد ورود کامل و عرضه کلی این مباحث را داشته باشند. یعنی اگرچه درباره طب و علم الصحه، نجوم، جهان طبیعت، موجودات مختلف، فیزیک و شیمی در معارف اهل بیت(ع) روایات متعدد داریم و امثال ابنسیناها، فارابیها و زکریای رازیها این جنس برداشتها را از معارف و علوم اسلامی و آموزههای اهل بیت(ع) داشتهاند اما آن حضرات(ع) به دنبال چنین جریانی نبودند بلکه به پرورش روح انسان توجه داشتند و به تمام معنا در حوزه فردی و اجتماعی متوجه علوم انسانی بودهاند و بنابراین ما در این باره خلأ و نقصی نداریم.
حوزههای علمیه به عنوان نهاد تبیین و ترویج آموزههای دین در احیای امر اهل بیت(ع) و فراگیری دانشهای ائمه(ع) و آموزش آن به مردم چه رسالتی را عهدهدار هستند؟
حوزههای علمیه باید به طور مستقیم به این سمت حرکت کنند، اگر در حوزه علمیه ادبیات میخوانیم، اگر پایههای اصولی و نظرات فقهی داریم برای آن است به جایی برسیم که طلاب پای روایات اهل بیت(ع) در ساحات مختلف بنشینند و برای استنباط و استخراج معارف و علوم اهل بیتی در پیگیری مسائل فردی و اجتماعی در حوزه اعتقادات، رفتارها و نگرشها به درجه اجتهاد برسند.
مسئله دوم اهمیت تبلیغ و ترویج معارف اهل بیت(ع) «یُعَلِّمُهَا النّاسَ» است. ما گنجینههایی از معارف داریم؛ باید کسانی باشند که بتوانند اینها را پرورش دهند و فرآوری کرده و به محتواهای قابل ارائه به مخاطبان مختلف در سطح جهانی تبدیل کنند. بنابراین از این روایت امام رضا(ع) درمییابیم بازتولید معارف اسلامی، حقیقت احیای امر اهل بیت(ع) است نه صرفاً نقل یک مطلب. برای همین رهبری معظم انقلاب وقتی بر اصل صدور انقلاب تأکید میکنند، میگویند این صدور به هیچ وجه با ابزارهای سیاسی، نظامی و امنیتی ممکن نیست بلکه به بازتولید معارف اسلامی نیاز دارد، رهبری انقلاب معتقدند بازتولید معارف اسلامی میتواند به این صدور بینجامد.
رهاورد این بازخوانی برای جامعه اسلامی چه میتواند باشد؟
باید توجه داشت این بازخوانی و بازتولید معارف اسلامی و انتقال و ارائه آن که در فراز سوم روایت امام رضا(ع) آمده، موجب میشود مسلمانان احساس هویت و غنای فکری کنند و این همان چیزی است که فرصت و زمینه احیای امر اهل بیت(ع) و جریان یافتن تفکر و تعقل و حس استقلال فکری فرهنگی مسلمین را فراهم میکند و سبب میشود ضعف هویت و اراده در مسلمانان کنار برود و به سمت اهل بیت(ع) بروند و اینچنین تعبیر امام رضا(ع) درباره «لاَتَّبَعونا» محقق میشود. البته باید توجه داشت در کنار ضعف هویتی، نقشه دشمن هم وجود دارد که میکوشد مانع رفتن مسلمین به سمت آثار و معارف اهل بیت(ع) و بازتولید آن شود تا اینچنین هویت آنها را سلب کند.
سیره امام رضا(ع) در موضوع بازتولید معارف اهل بیت(ع) در عصر مأمون که عصر ورود آرا و افکار از اقصی نقاط جهان بود، امروز چقدر کاربرد دارد؟
امام رضا(ع) خود این سیره را به خوبی جا انداختند که چگونه میتوان قلوب مردم را جلب کرد. حضرت(ع) زمانی با تربیت شاگرد، زمانی با مناظرات و زمانی در ارتباط با عوام چنین میکردند؛ پیام امام رضا(ع) در این باره آن است که ترویج اسلام و تبلیغ معارف اهل بیت(ع) راه رسیدن به معرفت است وگرنه این سو و آن سو رفتن و سراغ روشها و مسلکهای مختلف را گرفتن انسان را از طریق اصلی دور میکند.
از سیره امام رضا(ع) در این باره سه آموزه میتوان گرفت؛ نخست آنکه در تبلیغ و ترویج دین باید کاملاً از بداخلاقی پرهیز داشته و به دور باشیم؛ دوم درگیر نشویم یعنی برای ترویج دین نیازمند تعرض به دیگران نیستیم (بعضاً در ترویج دین و معارف اهل بیت(ع) برخی از بیاخلاقیها، تعرضها، پرخاشگریها، مشاجرات و دعواها بهویژه در میان پیروان فرقههای اسلامی شکل میگیرد)؛ سوم آنکه امام رضا(ع) در تربیت شاگرد و مناظرات و سیره فقط بر زیبایی کلام از نظر صناعت ادبی و شیوایی بیان تأکید نداشتند بلکه محاسن کلام در سیره رضوی مبتنی بر کارآمدی و کاربردی بودن است. به عبارت بهتر، آموزهها و نکاتی که امام رضا(ع) میگویند برای حوزه عمل و اجراست نه صرف نظر و تئوری. علاوه بر این، سخن ایشان همهشمول است و در انحصار زمان و مکان قرار نمیگیرد. یعنی وقتی کلامی از ایشان مرور میشود فقط مربوط به زمانه آن حضرت(ع)، مجلسی خاص و مخاطبانی خاص نیست بلکه همهشمول است و به تناسب شرایط تغییر نمیکند و نسخهای نجاتبخش برای همه دورههاست مگر آنکه در روایت تصریح شده باشد به جمع و زمانی خاص اختصاص دارد. بنابراین اگر روایتی را دیدیم که در حوزه عمل کاربرد ندارد باید در صحت سند و دلالت آن بررسی کنیم.
برای اینکه این نسخه عملی را در درمان دردها و آلام امروز جامعه به کار بگیریم، چه باید کرد؟
دردی در زمانه ماست که به دو ریشه بازمیگردد؛ یکی افراد متدین که حامل معارف اسلامی هستند؛ طبیعتاً کمفهمیها و کجفهمیها سبب میشود در حوزه عمل رفتاری از آنها سر بزند که با اصل دین مطابقتی نداشته باشد. در چنین وضعیتی رفتار دینداران به جای تبلیغ، وجهه ضدتبلیغ به خود میگیرد چون معرفی اسلام با مسلمین است؛ وقتی در حوزه عمل درست کار نکنیم و نمونههای ناب نباشیم دیگران از ما به عنوان آینه، نگاه کاملی از دین نمیگیرند و حتی رفتارمان میتواند به دینگریزی و دینستیزی در دیگران بینجامد!
بخش دوم، به برنامهها و مانعتراشیهای دشمن مربوط میشود بهویژه امروز که عرصه هنر و رسانه فعال است، آنها بیکار ننشستهاند و در معرفی اسلام با نگاه التقاطی و انحرافی و همراه با ضلالت و جهالت تلاش میکنند بهخصوص از طریق بازتولید فرقههای کاذب در گوشه و کنار دنیا که مدعی مسلمانی هستند تا اینچنین جلو تبلیغ و ترویج اسلام ناب را بگیرند.
در مقابله با این دو جریان، کار مبلغان و عالمان دینی حساس، سخت، ضروری و نیازمند تلاش و مجاهدت، برنامهریزی و تدبیر، مداومت و همهجانبگی و پرقوت بودن است. اگر از ابزارها و محتوای صحیح بهره بگیریم شاهد افزایش عشق و علاقه به اهل بیت(ع) و تبعیت از معارف آن حضرات(ع) خواهیم بود، دیگر نیازی نیست بگوییم بیایید و شیعه شوید، چون وقتی این کلام و معارف درست تبیین و ارائه شود این اتفاق خودبهخود میافتد.
مردم در پی جاذبهها، رفع نیازها و خلأهای روحی، هویتبخشی به خود و احساس غنا و برخورداری از پشتیبان و معتمد و تکیهگاه اصلی هستند که این مهم با تبیین و احیای درست دین محقق میشود.
نظر شما