به تسترهایی که گاه درآمد ۲۰ تا ۱۲۰ میلیون تومانی به جیب میزنند، اینفلوئنسرهای معروف را هم میتوان اضافه کرد که اتفاقاً تعدادشان بسیار بیشتر از تسترهای غذاست و دنبالکنندگان بیشتری از تسترهای غذا دارند و به همان نسبت درآمدی بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیون تومان در ماه به جیب میزنند. درآمدهایی که حتی مالیات آن را پرداخت نمیکنند، درحالی که مالیات درآمد اندک کارگران، معلمان، پرستاران، استادان دانشگاه و سایر اقشار جامعه پیش از آنکه حقوقشان پرداخت شود از آنها کسر میشود.
تبلیغ سبک جدید زندگی اینچنینی و گره خوردن آن به زندگی بخش قابل توجهی از مردم جامعه بهویژه نوجوانان چه پیامدهایی دارد؟ این پرسشی است که کارشناسان در گفتوگو با ما به آن پاسخ گفتهاند.
فالوورها؛ نیروهای کار اینفلوئنسرهای فضای مجازی
علیرضا چابکرو، محقق و پژوهشگر رسانههای نوین به ما میگوید: تسترهای غذا یکی از دهها موضوعی است که در فضای مجازی به فرهنگ و ریشههای تاریخی و هویتیمان ضربه میزند.
علاوه بر آنها، اینفلوئنسرها نیز با رفتارهای لوس و به باور خود کودکانه و غیرعادی ماهانه بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیون تومان درآمد کسب میکنند و صرفاً به دلیل اینکه فالوور دارند کمپانیهای بزرگ با آنها قرارداد میبندند، در واقع فالوورها نیروهای کار اینفلوئنسرهای فضای مجازی هستند.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه تسترهای غذا با رفتار خود در فضای مجازی تأثیری منفی بر سبک زندگی و عادتهای غذایی مردم دارند، میافزاید: تسترها و اینفلوئنسرها در فضای مجازی ضمن نپرداختن مالیات و هزینههای گمرک و غیره از همه قید و بندها نیز آزادند.
چابکرو با ابراز تأسف از اینکه نگاه مسئولان به مسائل نرمافزاری نگاهی خشک است، میگوید: برخورد با این مهم باید منعطف و توأم با زنجیرهای از آموزش هوشمند و هدایت گروههای تولید محتوا و همچنین تولید محتواهای متناسب با فرهنگ اجتماعی مردم باشد. حل این مسئله با صدور بخشنامه ممکن نیست؛ مدیریت فضای مجازی و دنیای سایبری به نگاهی دقیق و هوشمندانه نیاز دارد در غیر اینصورت باید تا دو سال آینده منتظر ظهور نسلی از نوجوانان باشیم که همه هویت خود را از فضای مجازی گرفته و احساسات بر آنها غالب است؛ نه میتوان آنها را محدود کرد و نه میتوان با آنها به مقابله برخاست.
چرا تسترها و اینفلوئنسرها به وجود میآیند؟
اصغر مهاجری؛ پژوهشگر اجتماعی در گفتوگو با ما میگوید: براساس پژوهشهای انجام شده، سه عامل موجب پدیدآمدن تسترها، اینفلوئنسرها و فالوورها شده است؛ نخستین عامل تغییر سبک زندگی و در پی آن کیفیت زندگی است.
این استاد دانشگاه تهران با اشاره به تفاوت سبک زندگی با کیفیت زندگی میافزاید: سبک زندگی سطحیتر و امروزی تر؛ اما کیفیت زندگی عمیق تر، قدیمیتر و علمیتر است و به دلیل اینکه سبک زندگی جهانی در مقایسه با چند دهه گذشته دچار تغییر شده، کیفیت زندگی نیز تغییر یافته است. به عنوان نمونه یکی از سبکهای زندگی بدن است. مثلاً چند دهه گذشته زیبایی را در تپل بودن تعریف میکردند و مثلاً فرانسویها آنهایی را که تپلتر بودند زیباتر میدانستند، اما اکنون مفهوم زیبایی تغییر پیدا کرده و زیبایی را در مانکن بودن میدانند. همین تغییر در سبک بدن منجر به تغییر در سبک تغذیه، تغییر در سبک پوشش، تغییر در سبک ورزش و غیره شده است. نکتهای که باید بدانیم این است فرمان تغییر سبک زندگی حاکم بر جهان خارج از مرزهای کشور ماست و هرچه برای ایجاد سبک زندگی جدید بودجه اختصاص دهیم بیفایده است.
وی ادامه میدهد: در دو دهه اخیر سبک زندگی حاکم بر جهان تغییر پیدا کرده و خرده سبکها را نیز با خود دگرگون کرده و سبک زندگی در کشور ما نیز به تبعیت از سبک زندگی جهانی تغییر یافته است. اما عامل دوم که مربوط به داخل کشور ما و بسیار نگرانکننده است، حاکمیت ارزشهای مادی است. اختلاسها، رانتها، فعالیت شرکتهای هرمی و قماربازیها نشان میدهد بخشی از جامعه به دنبال ارزشهای مادی است و به طریقی میخواهد این ارزشها را که پول معرف آن است بدست آورد، اینجاست که یکی ابزار آن را اختلاس و دیگری تبلیغات از طریق تست غذا میداند.
وی با اشاره به اینکه سومین عامل تغییر سبک زندگی، جهانی است اما سلبریتیهای داخلی خیلی زود به آن پی بردهاند میگوید: همه مردم جهان و به تبع آنها ایرانیان متوجه شدهاند سرمایه فرهنگی مهمترین سرمایه است چرا که قابلیت تبدیل به سایر سرمایهها از جمله سرمایه اقتصادی را دارد. مثل اینکه فردی همه دارایی خود را صرف خرید تابلویی میکند که علاوه بر آنکه ارزش افزوده دارد، نیازی به پرداخت مالیات هم نداشته باشد.
ما چه کنیم؟
وی با اشاره به پیامدهای تغییر سبکهای زندگی ادامه میدهد: با تغییر سبک زندگی و حاکمیت رسانههای نوین، سبک بدن، سبک پوشش، سبک تغذیه، سبک ورزش و سایر سبکها حتی سبک موسیقی ما نیز تغییر میکند و در واقع بهواسطه این سونامی تغییر سبک زندگی که با محوریت نظام سلطه در جهان رخ داده است، جامعه ما نیز متأثر از آن میشود. اما پرسش این است آیا در تغییر این سبک زندگی پیامدهای منفی وجود دارد یا خیر که در پاسخ باید گفت اگر این تغییر سبک هوشمندانه اجرا شود پیامد منفی ندارد. به عنوان نمونه در تغییر سبک بدن، اهمیت دادن به تغذیه و ورزش برای رسیدن به کاهش وزن و سلامت مفید است و از ابتلا به بسیاری از بیماریها مثل فشار خون بالا، دیابت، بیماریهای قلبی و عروقی و غیره پیشگیری میکند، اما اگر ناقص اجرا شود پیامدهای منفی بیشماری به همراه خواهد داشت.
مهاجری میافزاید: در شرایط فعلی تنها سه راه پیش رو داریم؛ یا یک سبک ایرانی متناسب با شرایط و فرهنگ خود تولید کنیم، یا نظام سبک زندگی جهانی را بومیسازی کنیم و یا منتظر پیامدهای منفی این سبک در حوزههای مختلف از جمله حوزه سلامت باشیم.
نظر شما