تحولات منطقه

این روزها پدیده مهم  و تاریخی زیارت، چقدر متأثر از حسی‌تر شدن گزاره‌ها و معرفت دینی است. ما پیش از این درخصوص اشکال زیارت با حجت‌الاسلام محسن قنبریان گفت‌وگو کرده بودیم که به نظر، این گفت‌وگو تا حدودی می‌تواند پاسخ به این پرسش را نیز پوشش دهد. در ادامه دیدگاه ایشان را در خصوص زیارت از نظر می‌گذرانید.

طرح «زیارت» از پنجره‌ای وسیع‌تر
زمان مطالعه: ۷ دقیقه

زیارت در سه مرحله

به صورت کلی زیارت به معنای روبه‌رو شدن دو نفر با یکدیگر است، به شکلی که صورت به صورت شوند؛ به تعبیری «محاذی» قرار گرفتن دو شئ –که اینجا نیز منظورمان انسان است نه هر شیئی- را نیز می‌گویند. من زیارت فرد را در سه لایه یا به تعبیری سه مرحله می‌بینم. در لایه نخست که همان زیارت جسمی است، جسم ما مثلاً نزدیک قبر شریف حضرت(ع) قرار می‌گیرد که از آن به «زیارت حسی و ظاهری» نیز تعبیر می‌شود. دومین لایه، «زیارت عاطفی با امیال و احساسات» است که درون انسان اتفاق می‌افتد و آدمی در آن سعی می‌کند افکار و امیالش را به مزور نزدیک کند.

یک لایه یا مرحله دیگر نیز وجود دارد که من از آن به «زیارت راعون» تعبیر می‌کنم و تبلور زیارت در اعمال و رفتار است. این لایه زیارت دیگر از جنس خواندن الفاظ و مفهوم صرف نیست، بلکه تبلور واقعیت زیارت است. زیارت، در این مرحله بدل به امداد امام(ع) در رفتارهای اجتماعی و فردی و خانوادگی و امثالهم می‌شود. بنابراین بسیار مهم است یک زائر از این زیارت عاطفی و جسمانی به زیارت روحانی وعقلی و امیال راهبری شود که همه این موارد نیز در زیارت امین‌الله فهرست شده‌اند تا بعد انسان به این برسد که وفاداری کند و زیارت را در رفتارهای خود وارد کند.

زیارت امام(ع) با امتداد فعل امام

 وقتی زائر در رفتارهایش زیارت کند دیگر فقط قبر را زیارت نمی‌کند بلکه همان رفتاری که امام در آن بروز کرده، در او نیز بروز می‌کند. انگار امام را در صداقت، در وفای به عهد، در عدالت، در شجاعت و برائت زیارت می‌کند چرا که در این سطح می‌خواهد امتداد فعل امام باشد. چون معصومین(ع) اول و آخر هر خیری هستند، امام را در آنجا زیارت می‌کند. این عالی‌ترین نوع زیارتی است که پشتوانه‌اش آن ایمان و زیارت قلبی است.

باید این نکته را اضافه کرد که در عملِ متصل همین اتفاق می‌افتد، یعنی زمانی که من در شب کیسه به دست بگیرم و به دست‌گیری فقیری بروم، گویی دارم امیرالمؤمنین(ع) را در دست‌گیری به ایتام زیارت می‌کنم. من وقتی مقابل دشمنان خدا و طاغوت‌ها بایستم و برائت بجویم انگار دارم امام را در برائت زیارت می‌کنم و این‌ها همه فعل‌های متصل من هستند.

 اگر این افعال، بدل به فعل منفصل ما نیز شد از آنجایی که افعال منفصل سازه‌های فرهنگی و تمدنی ما هستند -در چنین نقاطی، از معماری ساختمان گرفته تا فناوری که می‌سازیم و همه افعال منفصل ما به حساب می‌آیند- اگر توانستیم آنجا را نیز استمرار زیارت دهیم، زیارت ما از جنس دیگری خواهد شد.

وقتی آن اتفاق برای پیامبر در کوه حرا افتاد، همین در رفتارش و پس از رفتارش به مناسباتش آمد. اتفاق جدیدی رخ داد، مثلاً یک جور برادری اسلامی به‌وجود آورد. این‌ها حاصل آن اتفاقی بود که در حرا افتاد وگرنه برای آن مردم، چه بسا فقط برادر خونی حساسیت داشت و بعضی اوقات در همان نسبت نیز همدیگر را غارت می‌کردند.

 این بود که پیامبر آمد بلال حبشی را در کنار دیگری قرار داد چرا که عارضه‌ها برایش کنار رفت و آن جوهر انسانی و اصیل که خلیفه‌الله و نیابت از خدای متعال است را دید. از اینجا بود که مثلاً  برادری اسلامی شکل گرفت، مواسات و مساوات ظهور پیدا کرد.

این‌ها یعنی از فعل متصلی که خود پیامبر ارتباط برقرار می‌کرد، یک سازه فرهنگی درست کرد و از آنجا به بعد بود که دیگر خودِ جامعه نیز مناسبات تازه‌ای یافت که همه‌اش از همین ارتباط منبعث می‌شد. یکی از بزرگان می‌فرمود او «شاهد به غیب» بود و دیگران «مؤمن به غیب»؛ هرچند شهود او را نداشتند ولی ایمان به دیدن او داشتند و آنچه را او در رفتارش آورده بود، در رفتار خودشان تکثیر می‌کردند و زمانی که این‌ها در همدیگر ضرب می‌شد، مناسبات جدید اجتماعی را به‌وجود می‌آورد. مثلاً مناسباتی چون برادری در برابر مناسبات «الهکم التکاثر» که به‌عنوان مثال این‌قدر قبیله‌گری در این جامعه وجود داشت که قبرها را نیز می‌شمردند؛ در مقابل این‌ها یک مناسبات دیگری شکل گرفت.

حتی مسجدی که پیامبر(ص) ساخته بود و در آن دیواری را برای علامت قبله بر مبنای سایه گذاشته بود از همین‌جا بعداً علوم زیادی مثل مثلثات و ریاضیات خاصی استخراج شد. این‌ها افعال منفصل پیغمبر بود که بعداً از آن چیزهای تمدنی ساخته شد. حال زیارت نیز اگر در این سه مقیاس دیده شود می‌تواند معیارهای شهری، فرهنگی و تمدنی خودش را ببیند. اگر زیارت فقط در لایه اول بماند که قرار است یک بدنی در مقابل امام رضا(ع) بیاید و با عواطفی زیارتی را بخواند، آن وقت تنها به فکر یک مکان زیارتی جاداری برای زائر و یک سوغاتی برایش هستیم و در این مقیاس نگاه می‌کنیم.

اما اگر همین زیارت را به مراحلی ببریم که زیارت در اعمال هم صورت بگیرد و زیارت راعون اتفاق بیفتد می‌توانیم آن سازه را نیز بیاوریم که به مرور مناسبات جدیدی در جامعه شکل بگیرد. مناسبات فرهنگی و انسانی تازه‌ای که چه بسا این مناسبات جدید، خود را در معماری و خیلی چیزهای دیگر بروز دهد.

برای نمونه اگر گردن‌کشی یک مؤمن در مقابل مؤمن دیگر و در زی شخصی او بد است که «لا تمشی الرض مرحا»، این مسئله در سازه و ماشین او نیز نباید دیده شود. اینکه در برخی از روایات ما مثلاً مذمت شده کسی خانه‌ای بسازد که بخواهد با آن بر دیگران مفاخره نماید یا بر فقیر بغی کند، به همین دلیل است که در سازه‌های زندگی ما نیز اثر می‌کند تا این حالت‌های بالاشهر و پایین‌شهری و این حالت‌های تیزی را که انسانیت در آن‌ها له می‌شود، همه زیرسؤال برود و طرحی نو در انداخته شود.

جناب قنبریان، شما در خصوص زیارت از افعال منفصلی حرف زدید که در نهایت سازه‌های تمدنی و شهری جدید را می‌سازند. نکته اینجاست محل منازعه در شهر زیارتی کجا باید باشد؟ ما باید به دنبال ایجاد سازه‌های جدید اجتماعی در شهر باشیم یا در مصادیق مقابل شهر زیارتی درگیری داشته باشیم؟

باید بدانیم عقب‌تر از آنچه فرض کنید مانع تحقق برخی از مساوات‌ها می‌شود، ساختارهای فیزیکی و تکنولوژیک و مناسبت‌های برآمده از این زندگی است و این نقاط است که باید شخم بخورد. اینکه به این لایه اصلی توجه داشته باشیم و روبنایی فکر نکنیم کاملاً حرف درستی است ولی مسئله همیشه از یک لایه ابتدایی‌تر آغاز می‌شود که هنر عدالت‌خواهان باید این باشد آن را تعقیب کرده و رها نکنند. دو اتفاق بد ممکن است رخ دهد؛ یکی سطحی‌نگری است، یعنی مثلاً ما این مسئله را در سطح اول نگه داریم و به لایه‌های عقب‌تر نرسانیم و دیگر اینکه تأویل‌گرایی کنیم و مثلاً بگوییم در این سطح اول درگیر نشویم، چرا که می‌خواهم در سطح سوم درگیر شویم و عملاً کار تأویل برده شود و هیچ وقت درگیری حاصل نشود، چرا که دست آخر این لایه سوم پشت این دو هسته دیگر پنهان است.

من هر دو را بد می‌دانم، چرا که می‌بینم در میدان، یک عده تأویل‌گرا شدند و در بهترین تفسیر در یک حالت انتظاری مانده‌اند تا زمانی برسد که با دشمن اصلی بجنگیم -که به نظرشان مدرنیته است- که نمی‌دانیم کی می‌رسد؛ یک کسانی نیز سطحی می‌بینند، یعنی به اصطلاح به عقبه‌های اصلی‌تری که به این ساختارهای علمی، فنی و مهندسی، الگوهای توسعه و امثال این‌هاست توجه دارند. ما باید نه این و نه آن باشیم. باید بین این دو رفت و برگشت کرد. امام نیز همین کار را کرد، یعنی وقتی سطح درگیری خودش را با شاه تعریف کرد می‌دانست کلان‌سطح درگیری‌اش با تمدن غرب است ولی فعلاً با شاه درگیر بود. نه استکبار جهانی و غرب را فراموش کرد که شاه مهره اینجایی‌اش بود و نه اینکه بیاید و بگوید ما نباید با شاه بجنگیم و باید با استکبار جهانی بجنگیم. وقتی شما اسیر شاه هستید اینکه افرادی شاه را فراموش کنند و یا اینکه یک کسانی تأویل ببرند که ما باید زمانی بجنگیم که با استکبار بجنگیم، هر دو این نگاه‌ها مذموم است. بنابراین باید عدالت‌خواهی را نیز از کنش‌های میدان با یک حواس جمعی آغاز کرد. ما باید با تئوری‌هایی که از فکرهای غیرخودی و غیراسلامی است از همین نقطه مقابله کنیم ولی نباید سرنخش را گم کنیم، باید تا آنجایی که هست آن را پی بگیریم. به نظرم اینجاست که یک نقطه تعادلی به‌وجود می‌آید که هم نیاز الان و هم نیازهای فرداها را جواب می‌دهد. سطح درگیری باید کلان باشد که ممکن است همه‌اش نیز در توان ما نباشد، ولی متوجه جبهه هستیم که عمق جبهه تا کجاست.

من دارم می‌بینیم الان عده‌ای به این دلیل که معادله ظلم و عدل را تا سطح جهانی می‌بینند، آمریکا را نیز نه فقط به عنوان یک قدرت سیاسی و نظامی بلکه به عنوان یک سازه تمدنی نگاه می‌کنند، سطح درگیری آنجاست. ولی سطحی از درگیری نیز از بی‌کنشی و بی‌تحرکی دربرابر عدالت‌خواهی درون کشورشان موجب شده است. من این را نمی‌پسندم و به نظرم نوعی تأویل‌گرایی و «نشسته‌ایم تا کی بشود با او بجنگیم» که احتمالاً تأویلش نیز فقط حضرت حجت است. یک عده نیز ممکن است صرفاً با مسئله‌ها بجنگند و حتی راه‌حل‌هایی که می‌دهند نیز در پارادایم‌های آن کلان‌مسئله استکبار جهانی باشد؛ در این صورت نیز مشکل بعدی خود آن‌ها هستند که آن نیز خوب نیست. باید وسط این دو باشد و رفت و برگشت صورت بگیرد، همان‌طور که امام از شاه به آمریکا و دوباره توجه به شاه را با هم داشت.

وقتی در سال ۴۲ انقلاب را آغاز کرد همان موقع نیز در مقابل اسرائیل شاخ و شانه کشید که باید از منطقه برود و همزمان برای آمریکا نیز شاخه و شانه کشید؛ نکته اینجاست نقطه آغاز مبارزه او با کسی بود که فعلاً در مقابلش با عنوان شاه عرض اندام می‌کرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.