در نخستین نشست این همایش، حجت الاسلام والمسلمین سیدمحسن دعائی، مدیرعامل مؤسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام با موضوع «سهگانه زائر، مجاور و خادم و نسبت آن با مفهوم شهروندی در شهر مشهد» به سخنرانی پرداخت که در ادامه مشروح آن را میخوانید.
ضرورت تقویت«معرفة الامام(ع)»
عنوان بحث، مشهدالرضا؛ هویتبخش تمدن نوین اسلامی با الهام از فرهنگ رضوی است. لازم میدانم بحث خود را در قالب پنج نکته مطرح کنم. نکته اول درباره صلوات خاصه است.
۶ ویژگی برای حضرت در صلوات خاصه ذکر میشود. نخستین آن واژه بسیار بسیار پرمحتوای «امام» است. خود حضرت رضا(ع) در حدیث شریفی که در زمان حضورشان در بلخ فرمودند برای امامت ۸۲ ویژگی، صفت، شئون وجودی و برکات قابل توجه ذکر میکنند.
آن روایت واقعاً دیدنی و قابل توجه است. امام، حجت الهی هستند بر همه کسانی که روی زمیناند و یا در خاک آرمیدهاند. «حُجَّتِکَ عَلَی مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَی»، ایشان صدیق و شهید هستند. سرتاسر هستی مبارک ایشان مملو از صدق و راستی است و حضرت، بر همه شبکه هستی از اعلی مراتب قرب و دنوّ حقتعالی تا جمیع عوالم هستی و پایینترین مراتب وجود اشراف وجودی دارند و شاهدند. حال سؤال اساسی این است این هویت الهی، الان در همین زمان حیّ و قابل دسترس است یا نه از دسترس خارج است؟
بدون شک و مبتنی بر دهها دلیل برهانی و یقینی؛ چه براهین عقلی و چه ادله قطعی نقلی، امام معصوم و نهاد امامت و خلافت الهی، حی، حاضر، شاهد، در دسترس، فعال به معنای تمام کلمه در قوس نزول و صعود و دارای بالاترین نقش در هدایت فیضهای تکوینی و تشریعی الهی در ماسوی الله هستند.
سادهترین و دمدستترین این ادله را در اذن دخول به حرمهای مطهر حضرات معصومین میتوانیم بخوانیم؛ «أشْهَدُ اَنَّکَ تَریَ مَقامی وَ تَسمَعُ کَلامی وَ تَرُدُّ سَلامی» شهادت میدهم تو محل ایستادن من را میبینی، کلام من را میشنوی و سلامهای عاشقانه، مؤدبانه، خاضعانه و عارفانه من را جواب میدهی. تو جواب سلام میدهی، پس تو در اوج حیات به سر میبری.باید در بحثهایی نظیر آنچه در این جلسه نورانی به آن میپردازیم «معرفه الامام(ع)» را تقویت کنیم. به نظر میرسد در امامشناسی دارای ضعف باشیم.
زیارت،سفری آفاقی بارویدادی انفسی
نکته بعدی اینکه شخصیتی با این ویژگیها در یک شهر یا محلی آرمیده است، با وجود این، این محل مهبط ملائکه در کل شبانهروز میشود. بنابراین از یک سو با همه عوالم ملکوت ارتباط برقرار میکند و از سوی دیگر محل تردد صدها و میلیونها زائر مشتاق است؛ یک ارتباط عمودی تا اقصی مراتب هستی و یک ارتباط افقی تا اقصی مکانهایی که یک شیعه و اهل دل و زائر و مشتاقی زندگی میکند.
علیالقاعده این محل باید دارای چه ویژگیها و برجستگیهایی باشد تا نخست ظرفیت بهرهبرداری از مواهب نفس قدسی امام راکد نمانده و بیشترین بهرهبرداری برای تمام افراد فراهم شود و دوم حرمت و قداست این ولی اعظم الهی کاملاً حفظ شده و خدشهای به آن وارد نشود.واضح است الان بنده مبتنی بر معارف مکتب تشیع سخن میگویم. کمی به این موضوع بپردازیم و بسیار مختصر، آموزه زیارت را واکاوی کنیم. زیارت و تشرف به محضر امام، سفری معنوی در آفاق است. زائران معمولاً به دنبال حظ و بهره معنوی هستند و در مسیر خودسازی گام برمیدارند.
برای تشنگی درونی خویش شهد شیرین و گوارا میجویند، میکوشند خود را پرورش دهند و به آرامشی ماندگار نائل شوند. زیارت، سفری آفاقی است که بر اثر آن، رویدادی انفسی پدید میآید. چقدر قرآن زیباست! میفرماید: «سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ…» (فصلت: ۵۳).
امام مدیریت قلب را عهدهدار است. وقتی به امام متوسل میشویم یا به زیارت او میرویم میخواهیم خود را در معرض تجلی اسما و صفات الهی قرار دهیم. چرا؟ چون امام تجلیگاه اسما و صفات الهی است.
باید متوجه باشیم فرهنگ زیارت در اسلام بسیار غنی، جامع و گسترده پردازش شده است. صدها روایت، ابعاد این موضوع را تابش نموده و آداب و اهمیت آن را بازگو کرده است. مثلاً داریم وقتی دو برادر ایمانی به زیارت هم میروند مانند فصل پاییز که برگها میریزند، از میان دو دست این دو برادر ایمانی، گناهان آنها میریزند.
چقدر امثال این روایات، سوژههای زیبا برای تفکر و تأمل هستند. حال اگر یک برادر ایمانی از دنیا رفت، اسلام به زیارت قبر او تشویق نموده است. خود این تشویق و استحباب حاوی چه پیامهای شگرفی است. از غره نشدن به دنیا، از داشتن هدف متعالی در زندگی، فرار کردن از دنیازدگی و دنیاگرایی و امثال اینها.
اما اگر ما به زیارت عالمان و عارفان و اولیای الهی در دنیا برویم یا به زیارت قبور آنها شرفیاب شویم اینها برای ما پیام دارند، ما را به علمآموزی و معنویتجویی دعوت میکنند.
هر چه درجه معنویت و عرفان شخص مزور بالاتر باشد، علاوه بر الهامبخشی، میتواند تأثیر تکوینی هم در ما بگذارد، کرامتها، معجزات، شفا یافتنها، از همینجا موجه میشوند و در اوج، زیارت قبور پیامبر و ائمه اطهار(ع) قرار دارد که از نظر ولایت تکوینی و تشریعی در اوج هستند.
بنابراین افزایش علم، افزایش معنویت، درمان دردهای بیدرمان و رسیدن به آرامش و باز شدن قفلهایی که جز با تشرف به محضرشان باز نمیشود، گوشهای از برکات این زیارتهاست.
تقسیمبندی ارتباطی مبتنی برمفاهیم زائر،مجاور وخادم
سومین نکته، نگاه جامعهپردازانه و امتسازانه به موضوع و مسئله است. در هر تمدنی و در فضای بحث مهندسی فرهنگی، باید پایگاههای فرهنگی حفاظت شود. این موضوع اهمیت راهبردی دارد و همه تمدنها و ملتها هم به این مسئله مقید هستند.
شهرهای زیادی در دنیا پایگاههای فرهنگی هستند، در رفتار مدیران آن شهرها و ساکنان و شهروندان آن منطقه، قابل بازدید و رصد است.
اگر بخواهیم هویت فرهنگی شهرهای اینچنینی حفظ شود و تداوم یابد باید الزاماتی را بپذیریم. بر این اساس ما برای هویت فرهنگی شهر مشهدالرضا تعریفی بسیار دقیق، عمیق و جامع در نظر داریم؛ یکی از لوازم حفظ فرهنگی شهر، چینش و تقسیمبندی مردم در ارتباط با آن شهر است که میتواند مبتنی بر نوع فرهنگ حاکم و مکتب فرهنگی حاکم در آن شهر متفاوت باشد.
در شهرهای قدسی و مقدس مانند مشهد، بر اساس فرهنگ اسلامی، کسانی که به این شهر میآیند و قصد زیارت آن امام بزرگ مدفون در آن شهر را دارند، از حرمت خاصی برخوردارند. اینجا واژه «زائر» متولد میشود.
ساکنان این شهر دارای احترام خاص بوده و وظایف ویژهای بر عهده دارند. اینجا مفهوم «مجاور» متولد میشود و کسانی هم که به این دو قشر خدمترسانی میکنند دارای ارزش و ارزشآفرین خواهند بود؛ از اینجا مفهوم «خادم» متولد میشود. همه این سه قشر دارای آداب و رسوم و ارزشهای فرهنگی و سبک زندگی خاص و ویژه هستند. بنابراین در پرتو نکات و معارف بازگفته و بر اساس گفتمان اسلام جامع و پارادایم اسلام تمدنساز و فرهنگساز که ما به آن معتقدیم میتوان طرحی تمدنی، جهانی، کاملاً مدرن و پیشرفته در پرتو حضور جسم و روح مطهر امام معصوم در یک شهر ارائه نمود که بسیار جامع، کامل و پرظرفیت برای تأثیرگذاری بر همه ارتباطات فردی و اجتماعی در همه ابعاد زندگی است. فرصت کوتاه، اجازه تبیین و توضیح این قسمت را به بنده نمیدهد.
نقش نهادهای مردمی در بازتولید مفهوم شهروندی
نکته چهارم، تبیین مناسبات این فرهنگ جامع تمدنی و دینی با فرهنگ متداول در فرایند رو به توسعه شهرنشینی و مُدنیّت است. نخستین تعریف مدون از شهروندی توسط ارسطو ارائه شده است. ایشان قائل است شهروند کسی است که در امور مدنی و قضایی شهر مشارکت فعال دارد. در تعریف جناب ارسطو از شهروند، هم روابط افراد و هیئت حاکمه لحاظ شده و هم رابطه و کنش افراد با یکدیگر مورد توجه قرار گرفته است.
بنابراین شهروندی یک موقعیت هویتبخش است. رابطه فرد را با افراد جامعه و نهادهای قدرت تنظیم میکند. جناب آقای دکتر محمدعلی توانا این استاد برجسته در دانشگاه شیراز معتقد است مفهوم شهروند چهار رکن اساسی دارد؛ اول عضویت و تعلق، دوم رکن حقوقی، سوم وظایف و تکالیفی که یک شهروند نسبت به جامعه دارد و چهارم مشارکت. منی که شهروند شدم فعالانه در ارتقای ارزشهای جامعه مشارکت خواهم کرد.
به باور برخی از کارشناسان، شهرنشینان هنگامی که به حقوق همدیگر احترام گذاشته و به مسئولیتهای خود در قبال شهر و اجتماع عمل کنند، به شهروند ارتقا مییابند.یک شهروند، یک عضو رسمی یک شهر، ایالت و یا کشور است. بر اساس این دیدگاه، حقوق و مسئولیتهایی را به شهروند یادآور میشوند که در قانون پیشبینی و تدوین شده است. از نظر حقوقی، جامعه نیازمند وجود یکسری مقررات است که روابط تجاری، اموال، مالکیت، شهرسازی و حتی مسائل خانوادگی را در نظر گرفته و سامان دهد. موضوع حقوق شهروندی روابط مردم شهر، حقوق و تکالیف آنها در برابر یکدیگر و همچنین اصول و هدفها و وظایف و روش انجام آنهاست. نحوه اداره شهر، کیفیت نظارت بر رشد هماهنگ شهر و امثال آن، به عنوان مهمترین اصولی هستند که باید تحت پارادایم عام حقوق اساسی کشور شفافسازی شوند. در واقع حقوق شهروندی، آمیختهای است از وظایف و مسئولیتهای شهروندان در قبال یکدیگر.
شهر، دولت، قوای حاکم و همچنین حقوق و امتیازاتی که وظیفه تأمین آن بر عهده مدیران شهری یا قوای حاکمه است؛ به مجموعه این حقوق و مسئولیتها، حقوق شهروندی اطلاق میشود. یک شهروند دارای مسئولیتهای فردی مانند رأی دادن، خدمت در نیروهای نظامی، احترام به قانون و حقوق دیگران، پرداخت مالیات و امثال آنهاست و در قبال آن، دولت هم مسئولیتهایی دارد. خرج کردن مالیات برای ارائه خدمت به شهروندان، حفاظت از جان و مال و حقوق و امنیت آنها، امداد در حوادث و بلایا، تأمین بهداشت و سلامتی شهروندان، نگهداری، تعمیر و ساخت جادهها، نگهداری از منابع طبیعی، حفاظت از پساندازهای مردم، کمک به جبران خسارتها در حوادثی مانند سیل، زلزله و خشکسالی و امثال آن. اما مسئولیتهای اجتماعی هم در این موضوع قابل توجه است.
شهروندان به طور داوطلبانه امکانات خود را برای کمک به پیشرفت و بهبود شهر به کارمیگیرند. عضویت در سازمانها و کمیتههای محلی گوناگون، استفاده از تخصص و استعداد آنها در فعالیتهای مؤثر، شرکت در نشستها و اجتماعات شهری، حضور در محکمههای عمومی و هیئتهای منصفه، هیئتهای حل اختلاف، مشارکت در پروژههای اجتماعی برای پیشرفت جامعه، یافتن مشکلات و راهحل آنها.
نهادهای مردممحور میتوانند با ارائه رفتارهای جدید و نهادینه ساختن آنها در جوامع، نقش مؤثری در ایجاد و بازتولید مفهوم شهروندی ایفا کنند.
بازسازی و دادن صبغه الهی به فرهنگ شهروندی
حال که با این مفهوم و مختصری حوزه پیرامونی آن آشنا شدیم در قالب بیان نکته پنجم به عنوان آخرین نکته، مسائل را جمعبندی میکنم.
در پرتو فرهنگ متعالی دینی یا رویکرد جامعهپردازی و تمدنسازی، عرض میکنیم تمام آنچه مفهوم شهروندی، فرهنگ شهروندی و حقوق شهروندی در بردارد_ چنانکه ملاحظه فرمودید تماماً حالت سکولاریته و فاقد روح ارزشی و معنوی و ارتباط با عالم غیب و توحید و یکتاپرستی بود_ را میتوان با صبغه الهی، توحیدی، عشقورزی و محبت، هدفگذاری تعالیبخش و تکاملی در خدمت سعادت و رفاه همهجانبه دنیایی و اخروی مردم مسلمان بازسازی کرد و غنیسازی نمود.
نظر شما