تحولات لبنان و فلسطین

اسدالله بادامچیان از قدیمی‌ترین و پر سابقه‌ترین چهره‌های فعال سیاسی و حزبی کشور است.

رابطه ناقص احزاب و دولت‌ها

از ۹ سالگی فعالیت سیاسی را از مساجد و حسینیه‌ها با فدائیان اسلام آغاز کرده و پیش از انقلاب بارها توسط ساواک بازداشت، زندانی و شکنجه شد. او اکنون دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی است.

همچنین بادامچیان یکی از اعضای شورای وحدت اصول‌گرایان در انتخابات اخیر ریاست جمهوری بود که با محوریت جامعه روحانیت مبارز وارد صحنه شد و از سید ابراهیم رئیسی حمایت می‌کرد.

حالا در آستانه رسیدن به ماه چهارم دولت به سراغ اسدالله بادامچیان رفته‌ایم تا ضمن جویا شدن ارزیابی او از عملکرد دولت به‌عنوان یک چهره پیشکسوت سیاسی و حزبی، نظرش را درباره ریشه‌های انتقاد حداقل بخشی از جریان اصول‌گرایی از تعامل دولت با آن‌ها و برخی اقدامات و قوانین تصویب شده در دولت و مجلس جویا شویم. حاصل این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید.

رابطه متقابل احزاب و دولت‌ها را در طول چهار دهه گذشته چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ما در بیش از چهار دهه که از عمر جمهوری اسلامی می‌گذرد، تنها یک دولت حزبی یا در واقع شبه حزبی داشته‌ایم و آن دولت شهید رجایی بود. البته زمانی که آقای‌هاشمی هم دولت را در دست گرفت هنوز متکی به پیشینه حزب جمهوری اسلامی بود و بعدازآن ما دولت حزبی نداشته‌ایم.

درنتیجه، هر کس رئیس‌جمهور شده کابینه و معاونان و مدیرانش را از طیف خودش انتخاب کرده که بالطبع چنین چینشی از مدیران دارای یک برنامه از قبل مشخص و تدوین شده بر مبنای پیشینه کارشناسی منسجم نیست و گروه و طرح آماده ندارد. در نتیجه وقتی دور هم جمع می‌شوند، تازه باید فکر کنند که چه کار باید بکنند. موضوع دیگر اینکه در دولت غیرحزبی اختلاف دیدگاه‌ها -هرچند کابینه و تیم در اصول با هم هم‌نظر و همراه باشند- موجب می‌شود دولت‌ها نتوانند سریع اقدام کنند. این را در دولت آقای خاتمی که کاملاً در دست اصلاح‌طلبان طیفی بود دیدیم، دولت آقای احمدی‌نژاد هم به‌همین دلیل مجبور شد مکرر وزیرانش را تغییر دهد و تیمش را به‌روز کند. آقای روحانی هم به‌همین شکل بیشترین جابه‌جایی وزیران و اعضای کابینه را داشت. دولت آقای رئیسی هم به‌همین شیوه و ساختار تشکیل شده است.

بهترین راه این است که یک حزب قوی و مسلط در کشور دولت را تشکیل دهد یا دو یا چند حزب بتوانند با هم کار کنند و دولت تشکیل دهند. وقتی‌که احزاب بر سرکار بیایند و بتوانند دولت تشکیل دهند، چون از قبل تیم‌ و برنامه و طرح و ایده و سازمان و پشتوانه کارشناسی دارند، می‌توانند موفق‌تر و منسجم‌تر عمل کنند.

شما به ضعف در کار تشکیلاتی دولت‌ها با احزاب اشاره کردید. موضوعی که چندی پیش آقای پورمحمدی دبیر عالی جامعه روحانیت مبارز و شورای وحدت نیز به آن اشاره و از دولت هم انتقاد کرد. اما پرسش این است که ما اساساً تشکیلات سازمان‌ یافته و اصولی به معنای عام آن داریم که انتظار داشته باشیم دولت‌ها متعهد به کار حزبی و تشکیلاتی با آن‌ها باشند؟
مثلاً در همین انتخابات ما دو مجموعه داشتیم، شورای وحدت و شورای ائتلاف، عرضم این است که این دو بیشتر حالت ریش‌سفیدی و هیئتی داشت تا کار حزبی، این‌ها حتی اساسنامه و ثبت هم نداشتند؟

 من می‌گویم داریم. اما نوع تحزب ما در نظام اسلامی با تحزب در نظام کمونیستی و لیبرالی فرق می‌کند. در نظام کمونیست همه چیز اعم از قوه قضائیه، مجلس، ارتش، وزارتخانه‌ها و سازمان‌ها، در اختیار نظام تک‌حزبی و دیکتاتوری است که نمونه آن شوروی سابق و چین است.

ما در نظام اسلامی نمی‌توانیم این کار را بکنیم. در نظام اسلامی، تک‌حزبی و تک‌صدایی ممکن نیست و حاکمیت حزبی در نظام اسلامی معنا ندارد. حاکمیت در نظام اسلامی از آن خداست. در نظام‌های لیبرال غربی هم ساختار حزبی و حکومت با نظام اسلامی ما متفاوت است. در این کشورها ساختار حکومت مادی‌گراست. در ظاهر می‌گویند انتخاب و خواست مردم و احزاب، ولی در پشت پرده مردان خاکستری هستند که امور حکومت و حزب را اداره می‌کنند. در نظام اسلامی امور در زمان غیبت امام معصوم در اختیار ولی فقیه عادل است، به همین علت هم تحزب در نظام اسلامی با کل دنیا متفاوت است. این تحزب در قوه قضائیه نمی‌تواند دخالت کند، درحالی‌که در نظام کمونیستی دخالت می‌کند. ولی ما دولت و مجلس حزبی با رأی مردم را می‌توانیم داشته باشیم اما با تنفیذ ولی فقیه. پس می‌توانیم دولت حزبی داشته باشیم؟ من عرض می‌کنم بله! آیا حزب داریم؟ بازهم می‌گویم بله!، در اول انقلاب شهید رجایی و شهید باهنر از حزب مؤتلفه به ریاست جمهوری و نخست‌وزیری برگزیده شدند.

 ولی فقط همین دوره بود؟

 آقای‌هاشمی هم جزو روحانیت مؤتلفه بودند. حتی فرمان زدن منصور را هم آقای‌هاشمی دادند. ایشان نیز سال‌ها به پشتوانه حزب جمهوری اسلامی کارکرد. خوب ما در اوایل انقلاب تشکیل حزب جمهوری اسلامی را داشتیم و در سال ۴۲ و ابتدای نهضت هم امام خمینی (ره) تشکیل حزب مؤتلفه را دادند و معتقد به کار حزبی بودند.

زمانی هم که آقای‌هاشمی دولت دوم خودش را تشکیل داد به حزب نیاز داشت، اما حزب دولت فرموده، پس حزب کارگزاران تشکیل شد. وقتی هم که آقای‌هاشمی رفت کارگزارانی‌ها دچار ریزش و اخلال هویت سیاسی شدند.

آقای خاتمی که سرکار آمد همزمان با حزب مشارکت بود و آقای احمدی‌نژاد هم وقتی قدرت را به دست گرفت، رایحه خوش‌خدمت و بعدها جبهه پایداری را شکل داد و به همین منوال آقای روحانی با اعتدال و توسعه به صحنه آمد. پس تشکیل دولت بدون اتکا به حزب و کار تشکیلاتی نمی‌شود.

اما اینکه شما اشاره کردید به ساختار شورای وحدت و شورای ائتلاف و اینکه ما در جریان اصول‌گرایی جمعی حرکت می‌کنیم، بله این‌یک فرق است. چون ما در انتخابات‌ جریانی عمل می‌کنیم.

الان هم ما فکر می‌کنیم دولت آقای رئیسی در حال تبدیل شدن به یک دولت حزبی دولتی است و گروهی که ایشان جمع کرده همه هم تیپ یکدیگر هستند و نزدیکان خودشان را به‌کار می‌گیرند. این خطری است که آقای رئیسی خیلی باید مراقب آن باشد. البته ایشان انسان هوشمندی است و حواسش جمع است.

آیا به نظرتان درست‌تر این نیست که کارتشکیلاتی در ساختار حکومت از مجلس آغاز شود. یعنی ما اول یک مجلس حزبی تشکیل بدهیم تا اینکه انتظار داشته باشیم دولت حزبی عمل کند، بعد خودبه‌خود این رویکرد به قوه مجریه هم تسری پیدا می‌کند؟

 این به‌طور طبیعی انجام می‌شود. در این دوره از مجلس دیدیم که اکثریت در اختیار اصول‌گرایان قرار گرفت. ما به‌عنوان مؤتلفه هنوز فراکسیونی در مجلس تشکیل نداده‌ایم؛ چون نیازی حس نکردیم. البته به‌احتمال‌قوی در آینده نزدیک ما هم در مجلس فراکسیون خودمان را شکل بدهیم، اما نه برای دعوا و برخورد برای اینکه یک کار جدی حزبی را شروع کنیم و یقین داریم انتخابات بعدی و ترکیب مجلس دوازدهم حزبی‌تر از شرایط موجود و بازهم معطوف به اصول‌گرایان باشد و شرایط طیفی به‌تدریج کمرنگ‌تر شود.

 به نکته مهمی اشاره کردید. اکنون هر سه قوه در اختیار یک طیف قرار گرفته که در مورد دو قوه با انتخاب و رأی مردم بوده، جریان مقابل اما این را به‌عنوان یک اتفاق منفی مطرح می‌کند و می‌گوید ساختار نظام اداره کشور یکدست شده. نظر شما چیست؟ ضمن اینکه برای نخستین بار نیست که دولت یکدست شده، اما به نظر می‌رسد در هر دوره جریان مسلط بر دولت و مجلس به صورت هم‌زمان نتوانسته موفق عمل کند و سبب گرایش مردم به جریان مقابل شده. چرا؟

 همان‌طور که گفتید این اتفاق هم برای اصول‌گرایان رخ‌داده و هم برای اصلاح‌طلبان. این اتفاق نه مثبت است و نه منفی و هم مثبت است و هم منفی، در مثال کمی‌ترش و شیرین است. این‌طور هم نیست که اگر بین دولت و مجلس ناهماهنگی و تفاهم باشد، یک امر مثبتی است! 

یا اینکه تصور کنیم اگر بین مجلس و دولت همخوانی و همصدایی کامل باشد، خیلی چیز مثبتی است!.

این چه ربطی دارد به مسئله اصلاح‌طلب و اصول‌گرا؟! ببینید! یک جریانی در کشور به‌نام اصلاح‌طلب شکل‌گرفته و آقای خاتمی را به قدرت رساند. چرا؟ چون مردم احساس می‌کردند مشکلاتی که در دوران آقای‌هاشمی پدید آمده با رویکرد طیف خاتمی که متمایل به نرمش با غرب بود، حل می‌شود. اما دولت خاتمی نشان داد این کار شدنی نیست و آنچنان بد عمل کرد که گرایش مردم تغییر کرد و به آقای احمدی‌نژاد متمایل شدند.

عملکرد آقای احمدی‌نژاد و چند نفر خاص اطراف او که تبدیل به یک دارو دسته شدند هم در دولت دوم ایشان موجب زمین خوردنشان شد و از دل آن اتفاق‌ها دولت روحانی سر برآورد.

بعد از آقای احمدی‌نژاد مردم به سرغ اصلاح‌طلبان نرفتند، نه خاتمی اقبالی داشت نه معین آمد و نه میر حسین موسوی و کسانی که فتنه را به‌وجود آوردند. چرا؟ چون برای جامعه ما بحث اصلاح‌طلب و اصول‌گرا مطرح نیست. آن‌ها کسی را می‌خواهند که بتواند مشکلات را حل کند. اگر دولت آقای رئیسی هم خوب عمل نکند، مردم به سراغ یک طیف و گروه دیگر می‌روند، ما باید تلاش کنیم دولت آقای رئیسی در این برهه و گام دوم انقلاب موفق باشد.

ارزیابی شما از عملکرد ۱۲۰ روزه دولت بر مبنای شعارهای رئیس‌جمهور چیست؟

عملکرد یک دولت در ۱۲۰ روز مشخص نمی‌شود و قابل تحلیل و ارزیابی دقیق و کامل نیست، به‌خصوص اگر دولت حزبی نباشد. باهمه این اوصاف من معتقدم دولت آقای رئیسی در این ۱۲۰ روز یک دولت موفق به‌حساب می‌آید. به خاطر اینکه در مهار بحران کرونا که دنیا گرفتار آن بوده در همین مدت کم توانست خیلی خوب عمل کرده و عقب‌ماندگی‌ها را جبران کند. دولت سیزدهم دو سیاست درست را در این زمینه به‌کار گرفت. دولت آقای روحانی می‌خواست با تعطیلی‌ها با کرونا مبارزه کند، اما دولت آقای رئیسی با تأمین معیشت مردم و واکسیناسیون به جنگ کرونا رفت. کسی که مریض نیست، چرا باید در خانه بماند و بیکار باشد و معیشت او دچار مشکل شود. رعایت شیوه‌نامه‌های بهداشتی و مراقبت‌های لازم بهداشتی و فاصله‌گذاری اجتماعی و درعین‌حال واکسیناسیون گسترده در جامعه و همزمان تقویت خدمات درمانی در محیط کاروکسب  کمک کرد مردم به تولید و رشد اقتصادی کشور کمک کنند و دولت هم مجبور نباشد با مشقت زیاد به مردم یارانه معیشتی بدهد. درنتیجه این سیاست می‌بینیم این روزها آمار مرگ‌ومیر کرونا که به بالای ۵۰۰ نفر رسیده بود، الحمدلله به زیر ۱۰۰ نفر هم رسیده است. مهار این همه‌گیری کار بسیار سخت و بزرگی بود که ایشان در آن موفق شد و باوجود اینکه دولت قبل همه چیز حتی واردات واکسن را به برجام و اف‌ای‌تی‌اف منوط کرده بود، دولت آقای رئیسی نشان داد همه امور وابسته به توافقی به نام برجام نیست. انصافاً همه دستگاه‌ها هم پای کار آمدند؛ از بسیج و نیروهای مسلح و نیروهای مردمی و کادر پزشکی و درمانی یک حرکت ملی شکل گرفت.

موضوع دوم انتخاب مدیران و عناصری است که بر اساس معیارها، متدین و در مسیر انقلاب و معتقد به کار جهادی هستند. کادر ایشان مسئله‌دار نیست و حرف و حدیث‌هایی که بعضاً با برخی افراد در دولت‌های قبلی داشتیم، دیگر وجود ندارند. تنها مسئله در مورد تیم دولت جدید این است که برخی از آن‌ها تجربه کافی را ندارند و افراد تازه‌کار هستند و ما قدری در مورد کارآمدی آن‌ها بحث داریم. اما این مسئله مهمی نیست و اگر آقای رئیسی احساس کند درجایی نیاز به تغییر هست، طبعاً این کار را انجام خواهد داد. مسئله سوم که در دولت ایشان رخ‌داده، حرکت مردمی ایشان است. آقای رئیسی در سفرهای استانی بین مردم هستند، سفرهایشان تبلیغی و تریبونی نیست. ایشان راحت به میان مردم می‌رود و خودش با آن‌ها صحبت می‌کند و در جریان مشکلات آن‌ها قرار می‌گیرد که اتفاق مثبتی است. علاوه بر این آشنایی، تسلط و شناختی که ایشان از قوه قضائیه دارد هم ظرفیت بسیار خوبی است که امکان همکاری دو قوه را برای مقابله با فساد فراهم می‌کند و از نظر برخی تلاش‌ها برای حل مشکلات اقتصادی دولت خدمات خوبی که ارائه داده در حد چهار ماه قابل قبول است.

 اما این نقد مطرح می‌شود که در حوزه اقتصاد و تورم که یکی از دغدغه‌های مردم بوده، آنچنان که انتظار می‌رفت دولت نتوانسته به اهداف اعلام شده خودش برسد، چه موانعی مقابل این هدف بوده، ضمن اینکه گزارش دیوان محاسبات نشان می‌دهد کمی بیش از ۲۰ درصد از احکام بودجه ۱۴۰۰ تا آبان ماه اجرایی و محقق شده، به نظر شما این چه دلیلی دارد، قانون بودجه قابل تحقق نیست؟

عملکرد اقتصادی دولت چند بخش دارد. یکی از آن‌ها اقدامات اساسی و زیربنایی است. مثل‌اینکه ما بعداز مدت‌ها تلاش به عضویت پیمان شانگهای درآمدیم. این‌ یک موفقیت بود که می‌تواند برخی مشکلات اقتصادی و تجاری ما را حل کند. راهبرد دیگر دولت همکاری با دوستان ما مثل روسیه و چین بوده که در دولت قبل این همکاری‌ها کمرنگ شده بود؛ زیرا دولت آقای روحانی به دنبال حل مشکلاتش از کانال رابطه و توافق با غرب و اروپا بود. دولت جدید اما علاوه بر متحدان و شرکای اصلی اقتصادی ما که اشاره شد، معطل نمانده و از هر ظرفیتی برای حل مشکلات کشور استفاده کرده و به دنبال توسعه روابط خارجی کشور با همه جهان بوده است. چهارمین راهبرد مؤثر دولت نیز تقویت همکاری‌های اقتصادی با کشورهای همسایه بوده است. حتی در مورد افغانستان که طالبان بر سرکار آمدند، برخلاف اصلاح‌طلبان که می‌گفتند نباید با طالبان رابطه برقرار کرد، دولت سیزدهم بسیار منطقی و درست عمل نمود، نه دولت طالبان را تاکنون به رسمیت شناخته و نه با نگاه متعصبانه روابط را بسته است و تمام منافع و مصالح ملی را در ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در تنظیم روابط با شرایط جدید در این کشور ملحوظ کرده و یک بازیگر فعال منطقه‌ای درمورد تحولات افغانستان است. پس در جمع‌بندی باید عرض کنم مسیر دولت و هدف‌گذاری آن درست بوده و برخی کارها نیاز به زمان دارد.

اما اینکه دولت ایشان نتوانسته به‌ویژه در مورد کالاهای اساسی جلو افزایش قیمت‌ها را بگیرد، یک واقعیت است و نیاز ندارد به اینکه ما یک منتقد و معترض باشیم، درست این است که کمک کنیم تا مشکلات حل شود، به شرط آنکه خود ایشان هم از صاحبنظران؛ چه متخصصان و دانش آموختگان فن و چه دارندگان تجربه‌های لازم استفاده کنند.
اقتصاد ما بومی است و در بخش مردمی‌اش به‌خصوص وابسته به تجربه‌های اقتصادی است، اگر دولت آقای رئیسی بخواهد در این حوزه موفق باشد، اولاً باید عناصری که در گذشته مسبب تخریب‌های اقتصادی بوده‌اند ولو اینکه عامدانه هم نبوده، کنار بگذارد که من معتقدم ایشان در این زمینه قدری کوتاهی کرده است. مثلاً می‌دانیم فلان معاون وزیر که موجب مشکلات فراوان در گذشته بوده، حتی در مسئله تولید و تأمین ماسک اخلال می‌کرده هنوز بر سرکار است.

مسئله دیگر آن است که ایشان از تجربه‌ها زیاد استفاده نکرده‌ است، مسئله سوم این است که دولت آقای رئیسی در مجموعه دوستان اطراف خودشان شکل‌گرفته است و این‌یک آسیب تلقی می‌شود. یک مورد آن‌ها در مسئله وزیر آموزش‌وپرورش دیدیم که مجلس با همه علاقه‌مندی برای همراهی با دولت آقای رئیسی و اینکه می‌خواست وزیر ایشان به‌ویژه در مرحله دوم رأی بیاورد، وقتی احساس کرد نمی‌شود سرنوشت ۹۰۰ هزار نفر از کارکنان آموزش و پرورش و چند میلیون دانش‌آموز را به دست برادری سپرد که انسان خوبی است، اما برای این مسئولیت توانمند نیست، رأی نداد. همه ما از اول انقلاب با آقای رئیسی کارکرده‌ایم و ایشان را دوست داریم و می‌خواهیم به او کمک کنیم اما به نظرم اکنون ایشان به یک بازنگری ۱۲۰ روزه در تیم و برنامه خودش نیاز دارد. مسئله دیگر این است که ایشان به دستگاه‌های دولتی متکی است. دستگاه‌های دولتی یک بخش از مسائل اقتصادی است که در گذشته اسیر نگاه‌های چپی یا لیبرال بوده‌اند، درحالی‌که می‌توان با استفاده از ظرفیت مجموعه‌های غیردولتی اعم از مردم‌نهاد و جهادی و بسیج، نظیر آنچه در موضوع واکسیناسیون یا تولید و تأمین اقلام بهداشتی در دوران کرونا صورت گرفت، بسیاری از مشکلات را حل کند. همین روش را می‌شود در مورد مرغ و تخم‌مرغ و ... هم به‌کار گرفت. چرا به شبکه توزیع که تاکنون کار را انجام داده‌اند اعتماد نکنیم؟ بی‌اعتمادی‌ها رابطه بین دولت و مردم و بخش مردمی اقتصاد را به هم می‌زند. درحالی‌که ما هم طرح‌های لازم را داریم و هم جامعه اصناف و بسیج اندیشه‌ورز آمادگی دارند تا برای حل تنگناهای اقتصادی و معیشتی کمک کنند. مشکل ما در زمینه مهار تورم تولید است، اما مدام به سراغ شبکه توزیع می‌رویم. وقتی تولید به حدی باشد که نیاز جامعه را تأمین کند، دیگر تخلف و گران‌فروشی و احتکار معنا پیدا نمی‌کند. البته انکار نمی‌کنیم عناصر سودجو فاسد هم هستند که در اقتصاد اخلال می‌کنند که برای برخورد با آن‌ها لازم است از عناصر مقتدر لاجوردی‌وار استفاده بشود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.