میزبانی تهران از وزیر خارجه طالبان و هیئت همراه وی در روزهای اخیر توجهات بسیاری را به خود معطوف کرده است. البته این نخستین بار نیست که دیداری در چنین سطح میان دو طرف انجام میشود، چرا که در جریان برگزاری نشست کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی در پاکستان هم ملاقاتی میان وزیر خارجه ایران و وزیر خارجه دولت موقت طالبان انجام گرفته بود. با این حال تکرار چنین رخدادی، آن هم این بار در تهران، بحثهایی را در مورد اهداف این سفر بهوجود آورده است.
بر این اساس و با توجه به برنامه های اعلام شده از سوی دو طرف و در کنار آن مباحث مطرح شده در مورد چگونگی روابط طالبان و جمهوری اسلامی ایران، شاید بتوان اهداف این سفر را از دو زاویه مورد بررسی قرار داد؛ نخست از زاویه اهداف آشکار و علنی که دو طرف بر آن تأکید داشتهاند و دوم از جنبه اهداف جانبی و تا حدی پنهان که میتواند دستاوردهای حاشیهای این سفر نیز تلقی گردد.
در محور اول بهبود و گسترش همکاریهای اقتصادی و تجاری مهم خواهد بود؛ همان اهدافی که از زمان سقوط دولت سابق و استقرار طالبان در افغانستان توسط دو طرف و بهدور از حاشیههای سیاسی مورد پیگیری قرار گرفته است. اینکه چگونه دو طرف توانسته و یا پذیرفتهاند میان مقولههای سیاسی و اقتصادی تمایز قائل شوند، اگر چه میتواند نکتهای درخور تأمل باشد، اما چندان تعجب برانگیز نیست. در این راستا جمهوری اسلامی ایران پیش از این و در مقاطعی از حاکمیت دولت گذشته هم چنین شرایطی را تجربه کرده بود؛ چنان که باوجود حضور نیروهای آمریکایی و وقوع برخی تنشهای سیاسی عمدتاً متأثر از این مسئله میان دو کشور، افغانستان همواره یکی از شرکای مهم تجاری و در میان یکی از پنج مقصد اصلی صادرات ایران قرار داشت. در شرایط فعلی هم تهران نمیخواهد با دامن زدن به تنشهای سیاسی با طالبان، فرصت را در اختیار رقبایی چون پاکستان و یا کشورهای آسیای میانه قرار دهد. در سوی دیگر وخامت اوضاع اقتصادی افغانستان و اعمال تحریمها از سوی آمریکا و متحدانش نیز طالبان را بر آن داشته تا با نادیده گرفتن برخی خواستههای سیاسیشان، به همکاری هر چه بیشتر اقتصادی با تهران تمایل نشان دهند. در چنین موقعیتی هم تهران و هم طالبان ابایی ندارند که همکاریهای اقتصادی خود را به شکلی آشکارپیگیری کرده و بر گسترش آن اصرار بورزند.
اما فارغ از بحث همکاریهای اقتصادی که به شکلی علنی و آشکار انجام میگیرد، سفر مقامات طالبان به تهران میتواند مقاصدی پنهان نیز داشته باشد. بحث شناسایی رسمی طالبان یکی از این موارد و شاید مهمترین آنهاست. مقارن با سفر وزیر خارجه طالبان به تهران برخی سایتها و منابع اطلاعاتی اخباری در رابطه با واگذاری سفارت افغانستان در تهران به طالبان منتشر کردند. هر چند سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران بلافاصله این اخبار را رد کرده و بر تداوم کار این سفارت بر مبنای کنوانسیون ۱۹۶۱ تأکید کرد؛ اما این موضوع را نیز نمیتوان انکار کرد که دو گانگی بهوجود آمده میان سفارت و کابل، بسیاری از امور کنسولی اتباع افغانستان و بهخصوص مهاجران مقیم ایران را با مشکلات جدی مواجه ساخته است. بنابراین دور از انتظار نخواهد بود تهران باوجود عدم شناسایی رسمی طالبان، میان سفارت و مقامات طالبان میانجیگری کند تا با فراهم ساختن زمینه همکاری نسبی میان آنها، به نحوی از چالشهای پیش رو در این رابطه بکاهد. در عین حال در کنار مسائل مربوط به سفارت افغانستان در تهران، اخباری نیز در مورد انجام ملاقاتها و رایزنیهای مقامات طالبان با شخصیتهای برجستهای مانند اسماعیلخان با میانجیگری تهران به گوش میرسد که هر چند از سوی طالبان و وزارت خارجه جمهوری اسلامی مورد تأیید رسمی قرار نگرفته، اما در صورت صحت میتواند در راستای تداوم سیاست تهران در پافشاری برای تشکیل دولتی فراگیر از سوی طالبان ارزیابی شود.
نظر شما