اما یادمان باشد ذخایر آبی ایران در نتیجه دو رخداد «کاهش بارش» و «برداشت بیرویه آب در دشتهای کمباران» آنقدر کم شده که خطرهای ناشی از خشکسالی حالاحالاها از بین نخواهد رفت. در این میان آنچه بیش از هرچیز مهم جلوه میکند، اتخاذ سیاستهای آبی دقیق و کارشناسیشده است. دکتر حجت میانآبادی، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس و پژوهشگر آب و محیط زیست معتقد است یکی از عوامل اصلی وضعیت موجود در حوزه آب نبود یک رویکرد جامعنگرانه و بیندستگاهی و هماهنگ نسبت بهمقوله سیاستگذاری در آب و منابع آبی است.
در گفتوگویی که با او داشتهایم سعی کردیم ابعاد مختلف مناقشات آبی کشور از زاویه تأثیرات حوزه حکمرانی و سیاستگذاری آب را مورد بررسی قرار دهیم و تبیین کنیم. این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
ریشه اصلی چالشهایی که در خصوص مسئله آب در کشور پیدا شده را در چه میدانید؟ آیا خشکسالیها تنها عامل بغرنج شدن این مسائل است؟
من فکر میکنم یکی از دلایل مهم وضعیتی که با آن روبهرو هستیم در این است که هنوز پاسخ روشن و مشخصی برای برخی از سؤالات بنیادین در حوزه سیاستگذاری آب در کشور در دست نداریم. مثلاً بهاین پرسش که «نقطه تعادل بین امنیت غذایی و امنیت آبی در کشور چیست؟» هنوز پاسخی در سطح سیاستگذاری داده نشده است؛ یا در خصوص مدیریت سیل در کشور، یک پرسش مقدماتی اما بنیادین که تاکنون بیپاسخ مانده، این است که از بین سازمانهای متولی مختلف، مدیریت راهبردی سیل باید در دست چه سازمانی باشد؟ در این عرصه میبینیم مدیریت سیل در کشور بهصورت آزمون و خطا، در بین سازمانها، نهادها و دستگاههای متولی مختلف جابهجا و دستبهدست میچرخد؛ یکبار وزارت نیرو متولی اصلی مدیریت سیل میشود. سپس، این مسئولیت بهستاد مدیریت بحران کشور سپرده میشود و پس از مدتی، باردیگر این مسئولیت از این ستاد سلب و بهوزارت کشور واگذار و سرانجام دوباره بهوزارت نیرو برگردانده میشود! یکی دیگر از سؤالات کلیدی و بنیادین در حوزه سیاستگذاری آب این است که: «با توجه بهعطش جدی برخی مسئولان برای توسعه صرفاً بر مبنای صنعت، آیا صنعت را در جایی که آب است ایجاد کنیم یا آب را جایی که صنعت است، منتقل کنیم؟». متأسفانه این هم جزو آن پرسشهایی است که مطالعات ما نشان میدهد دستگاهها و نهادهای سیاستگذاری در کشور هنوز پاسخ روشن و شفافی برای آن ندارند. ضمن اینکه شواهد نشان داده دستگاههای متولی سیاستگذاری کشور از گذشته تاکنون، رویکرد انتقال آب بهجایی که صنعت است را مناسب سیاستگذاری و توسعه پایدار در نظر گرفتهاند. افتتاح پروژهها و صنایع بهشدت آببر در دولتها و ادوار مختلف، در مناطقی که از مشکلات و تنشهای آبی بهشدت رنج میبرند مثل مشهد، نیشابور، فلات مرکزی و .... گواهی بر این مدعاست. مسئله بعدی شناخت واقعی و جامع از شبکه مسائل مدیریت و سیاستگذاری آب است. درسطح حکمرانی آب باید بر «سیستمهای آبی» بهجای «منابع آب» تأکید شود. سیستمهای منابع آب، سیستمهای درهم تنیده و شبکه ای هستند؛ بهاین معنی که مسائل و ابعاد سیستمهای منابع آب را نباید تنها بهمسائل مالی و یا حتی زیستمحیطی محدود کرد. بنابراین مدیریت یک سیستم آبی، تنها بهمسائل مادی و مالی آن محدود نمیشود؛ بلکه مسائل اجتماعی، سیاسی و هزینههای امنیتی نیز بخش مهم و جدانشدنی از ابعاد سیستمهای منابع آب هستند. درنتیجه باید در مطالعات و تحلیلهای کلان، سیاستها و طرحهای منابع آب مورد توجه جدی قرار گیرند. شواهد مکرر گواه آن است که متأسفانه در بسیاری از طرحها و حتی سیاستگذاریهای کلان کشور در حوزه آب، این ابعاد بسیار مهم، در نظر گرفته نشده و نمیشوند.
آیا کشور ایران در وضعیت بحران منابع آبی قرار دارد؟
پیش از پاسخ بهاین پرسش میخواهم روی یک نکته تأکید کنم و آن اینکه مسائل یا چالشهای مربوط بهآب تمامشدنی نیست. اینگونه نیست که یکبار برای همیشه بتوان مسئله را حل کرد. اگر اینطور بود هلند، دانمارک، آلمان و سایر کشورهایی که در وضعیتی مطلوب قرار دارند، نباید چیزی بهنام مدیریت منابع آب داشته باشند؛ چراکه بیشترین بارش و بیشترین آمار تولید محصولات کشاورزی را دارند. در پاسخ به پرسشی که مطرح کردید ابتدا باید مشخص کنیم تعریف ما از بحران بهویژه در حوزه منابع آبی چیست؟ یک مشکل رایج در کشور این است که اساساً ما بهتفاوت میان تنش، بحران و فاجعه آبی عمیقاً مسلط نیستیم، درحالیکه تعریف علمی هر یک از این واژهها متفاوت است. پس مسئله نخست آن است که ما از نگاه خودمان بهاین پرسش پاسخ بدهیم که بحران چیست؟ فرق بحران، تنش و فاجعه چیست و ما در کدام مرحله قرار داریم و راهکارهای مواجهه با هر یک از این مراحل چیست؟ گام بعدی این است که آیا تمرکز ما باید در مقوله «بحران» باشد یا «مدیریت بحران»؟ اجازه بدهید با ذکر یک مثال منظورم را شرح دهم. چرا زلزله ۶ ریشتری در تهران بحران است، اما زلزله ۸ریشتری در ژاپن بحران نیست؟ بهدلیل اینکه زلزله یک پدیده طبیعی است و آنچه زلزله را بهیک بحران تبدیل میکند، مدیریت ما در زلزله است. ژاپن مدیریت صحیحی در زلزله داشته و ۸ ریشتر دیگر برای ژاپن بحران نیست، اما اگر همین امروز تهران بهاندازه ۵ ریشتر بلرزد، چه اتقاقی میافتد؟ فاجعه بهبار میآید. خشکسالی و سیل هر کدام پدیدههای طبیعی هستند که باتوجه بهعملکرد ما بهبحران تبدیل میشوند یا نمیشوند. سیل طبیعی مزایای بسیاری با خود دارد، اما چرا در خوزستان همیشه پس از وقوع سیل با مشکل مواجه میشویم؟ خوزستان کم آب است، بحران داریم، سیل هم که جاری میشود، بحران داریم! مشکل آب است یا مدیریت آب؟ من فکر میکنم چالش فعلی ما بحران کمی آب نیست، بلکه حکمرانی آب است.
اگر مشهد با بحران آب مواجه بوده و قرار است از خلیج فارس برای شیرین کردن و انتقال آب بهاین شهر تدابیری اندیشیده شود، چرا تابستان امسال بزرگترین آبشار مصنوعی کل کشور در مشهد ساخته شد!؟
اتفاقاً یکی از راهکارهایی که برای حل مشکلات مربوط بهمنابع آبی مطرح میشود، طرحهای انتقال آب است؛ شما این طرحها را چگونه ارزیابی میکنید؟
من بارها گفتهام با طرح انتقال آب مطلقاً مخالف یا موافق نیستم، اما معتقدم اگر مطالعات جامع و با رویکردهای صحیح صورت گیرد، بسیاری از طرحهای انتقال آب در ایران یقیناً توجیه علمی، اقتصادی، فنی و اجتماعی ندارد. چند طرح انتقال آب را میتوانیم نام ببریم که دارای مطالعات جامع هستند!؟ مثلاً همین طرحهای انتقال آب خزر بهسمنان یا عمان بهمشهد که ادعا میشود مطالعاتشان تکمیل شده است، بههیچ عنوان مطالعات جامع ندارند. این قضیه شبیه نحوه اجرای خصوصیسازی در اقتصاد کشور است که دیدیم و میبینیم چه اتفاقاتی برای اقتصاد داخلی پیش آمد. همین رویه در مسائل آب هم در حال رخ دادن است. من معتقدم اگر مطالعات جامع انتقال آب صورت گیرد، بسیاری از پروژهها متوقف میشوند.
بر این اساس برای حل چالشهای مربوط بهبحران کم آبی در کشور چه باید کرد؟
از آنجا که در حوزه آب، شبکهای مختلف از بازیگران در حال نقشآفرینی هستند، نمیتوان بهراهکارهایی یکسان برای تجویز بهکل مناطق کشور رسید. اما اگر میزان اثرگذاری این بازیگران را رتبهبندی کنیم، شاید بشود بیشترین تأثیر را برای سیاستگذاران در نظر گرفت. بهعنوان مثال دریاچه ارومیه وهامون هر دو در حال خشکشدن هستند. شرایط دریاچه ارومیه با شرایط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی و اقلیمی هامون متفاوت است، پس راهکارهایی که میتواند سبب احیای دریاچه ارومیه شود، ممکن است موجب دامن زدن بهبحران دریاچه هامون شود. بهطور کلی فکر میکنم باید سراغ شناخت دقیق و جامع (و نه تجویزهای عجلهای و بدون مطالعه جامع) در حوزه سیاستگذاری و احصای مسائل حکمرانی آب برویم. البته این مسیر یک پروسه است نه پروژه. مثلاً حدود ۱۶سال پیش روی دریاچه ارومیه سد زدند و آن موقع همه راضی و خشنود بودند. اما باگذشت زمان، روشن شد آن نگرش و مدیریت با دریاچه ارومیه چه کرده است. اکنون هم که دوستان بهفکر احیای آن افتادهاند، نه ۱۶سال بلکه بیشتر از آن باید انتظار داشته باشند تا اوضاع بهبود یابد. تازه اگر احیای واقعی را در دستور کار خود قرار دهند و همهچیز درگیر برخی رفتارهای نمایشی نشود.
شما اختلالات پیش آمده در حوزه سیاستگذاری و حکمرانی آب را یکی از عوامل اصلی وضعیت پیش آمده برای ایران میدانید؛ ظاهراً از میان دستگاههای حاکمیتی، وزارت نیرو نقش محوری را در خصوص سیاستگذاری آب ایفا میکند. عملکرد این دستگاه در قبال چالشهای پیش آمده باید چگونه باشد؟
بله، وزارت نیرو متولی اصلی مدیریت وسیاستگذاری آب در کشور است و قطعاً مهمترین ارگان تأثیرگذار در سطح حکمرانی آب در کشور. اما در این زمینه دستگاههای مختلفی درگیرند و هرکدام بهنحوی بر حوزه آب تأثیر میگذارند. مسئلهای که باید بهآن توجه کرد این است که آیا در سیاستگذاریهای وزارت نیرو، اساساً چیزی بهنام «مناقشات آبی» اهمیتی دارد یا نه؟ آیا در مناسبات، پروژهها و طراحیهای آبی وزارت نیرو، جایی برای بازیگران یا ذیمدخلان وجود دارد و ماهیت مناقشه بین اینها برایش اولویت دارد یا نه؟ متأسفانه باید بگویم این مسائل مهم، جزو اولویتها در طراحی سیاستها و برنامهها نیست. این در حالی است که اساساً آب بهمثابه یک منبع طبیعی، با سایر منابع طبیعی دیگر تفاوتهای بنیادین دارد. در دانشگاههای دنیا یک رشته بهنام منابع طبیعی داریم و یک رشته مجزا بهنام آب. چون آنها بهاین رسیدهاند که آب با سایر منابع طبیعی تفاوتهای بنیادی دارد. مهمترین تفاوت آن این است که آب یک سیستم انسانی-طبیعی است در حالیکه نفت و معدن اینطور نیست یا حداقل بهاین شدت نیست. ابعاد انسانی و طبیعی که در این مسئله دخیل است، سبب میشود مناقشه جزو ذات لاینفک آن باشد. هر تصمیمی که شما در حوزه تخصصی آب بگیرید، ممکن است روی حوزه انسانی اثر بگذارد و هر تصمیمی که در حوزه انسانی بگیرید، ممکن است روی حوزه طبیعی آب اثر بگذارد و این تلفیقی از سختیهای مدیریت و برنامهریزی حوضه آبریز بهصورت عام و مدیریت مناقشه در سیستم آبی بهصورت خاص است. بنابراین در یک برههای در ساختار اداری وزارت نیرو تغییراتی ایجاد کردند، خروجی آن بعد از ۱۰ سال در درگیری و مناقشه بین مردم عزیز اصفهان و چهارمحال خود را نشان داده است. یا در جهت عکس هم مثلاً ایران و ترکمنستان رفتند روی سد هریرود سد دوستی ساختند. این سد نه تنها سبب همکاریهای آبی بین ایران و ترکمنستان شده، بلکه منجر بهایجاد همکاریها در زمینههای دیگر نیز شده است. بنابراین نقش دستگاههای حاکمیتی چه در مقیاس فروملی و چه در مقیاس فراملی در مناقشات آبی میتواند بهشدت سازنده یا مخرب باشد. در جایی که از خط انتقال ورزنه اصفهان بهیزد، فقط خط لوله را ببینیم و بهاین فکر نکنیم که این خط لوله میتواند منجر بهمناقشه، منازعه و درگیری شود یا نه، در اینجا این نقش مخرب و غیرسازنده است. بنابراین ضرورت اتخاد یک سیاست همهجانبهنگر و جامع راهبردی است که میتواند بهنقش سازنده دستگاهها در راستای حکمرانی آب، کمک کند.
نظر شما