محمدحسین مهدویان با ساخت «مرد بازنده» نشان داد به هر قیمتی میخواهد فیلمی بسازد که فقط بفروشد و برایش اهمیتی ندارد بدترین بازی را از یک بازیگر خوب بگیرد. برای او قواعد تجاری سینما بر قواعد هنریاش ارجحیت دارد. او فرمولهای فروش فیلم را طی هفت سال فیلمسازیاش در سینما به خوبی یاد گرفته است، دست گذاشتن روی موضوعات حساس، قصههای پرالتهاب و آوردن بازیگران چهره.
«مرد بازنده» ژانر جذاب و گروه تولید خوبی دارد با کارگردانی عجولانه و قصهای رها شده، گویی مهدویان خواسته از کستینگ سریال «زخم کاری» بیشترین بهره را ببرد و پس از پایان آن سریال، یک فیلم سینمایی هم بسازد تا جایش در جشنواره فیلم فجر خالی نباشد. فیلم با قصهای معمایی و جنایی، سعی در گیر انداختن مخاطب دارد و با ظنهای پی در پی بازپرس پروندهای مشکوک، مخاطب را با خود همراه میکند، ذات گونه جنایی، گرهافکنی و گرهگشایی است اما فیلمساز در شخصیتپردازی قهرمان اصلی که مسئول رسیدگی به یک پرونده قتل است، لنگ میزند.
در اینکه جواد عزتی بازیگر توانمندی است تردیدی نیست اما انتخاب کارگردان برای این انتخاب نه آگاهانه بوده و نه جسورانه. گریم سنگین جواد عزتی که قرار است او را ۲۰سال پیرتر نشان دهد با حرکات بدنش همخوانی ندارد، لرزش صدای او که بناست نشانه میانسالیاش باشد مخاطب را به یاد نقش باباعطی در «قهوه تلخ» میاندازد، عزتی با همه تواناییهایش در بازیگری برای این نقش اصلاً گزینه خوبی نبوده و مهدویان هم این را میدانسته اما سوار شدن روی موج موفقیت «زخم کاری» برایش اولویت داشته است.
فیلم تلاش کرده با فضاسازیهای تاریک و سیاه به فیلمهای نوآر کلاسیک نزدیک شود اما آن قدری که فریدون جیرانی در «خفهگی» پایبند به قواعد نوآر است، مهدویان خودش را در قید فرم نمیبیند. فیلم در نیمه اول با شکهای مختلفی که ایجاد میکند ریتم تندی پیدا کرده و مخاطب را همراه میکند اما ناگهان رشته قصه از دست کارگردان رها میشود و خودش هم نمیداند که چرا نفر سومی را وارد ماجرای دو مظنون اصلی قصه میکند و تا پایان فیلم هم تکلیف او مشخص نمیشود، گویی مهدویان خواسته به التهاب قصهاش بیفزاید.
پروندههای جنایی و قصههای معمایی از موضوعات جذاب سینمایی هستند اما به این شرط که کارگردان مسلط به روابط آشکار و پنهان خردهروایتها و شخصیتها باشد نه اینکه هر جا کم آورد، ربطش بدهد به بالاییها که خواستهاند پرونده را از زیر دست قهرمان قصه بیرون بکشند! اگر آدمهای بالا نبودند، مهدویان چه قصهای برای تعریف کردن داشت!؟ سینما جای قصه تعریف کردن است نه کنایه زدنهای سیاسی!
نظر شما