فیلم دِرب، فیلم ساده و سرراستی است که جهانی انسانی را خلق میکند. قصه فیلم، روایتی از یک ماجرای ساده است که با ورود یک مأمور برق به روستا و پیگیری وصل کردن برق برای خانه مردی معلول آغاز میشود. فیلم هادی محقق در مناطقی از کهگیلویه و بویراحمد فیلمبرداری شده و تیم تولید آن کمتر از ۱۰ نفر بوده است که این تیم تولید کوچک نشان میدهد هنوز هم میتوان فیلمهایی کمخرج ساخت.
داستان فیلم درباره یک مأمور اداره برق که قرار است برق خانهای تک و دورافتاده را وصل کند، قصه ساده و به دور از پیچیدگی است که ریتم کندی دارد و کمدیالوگ بودن آن، تلاشی برای ورود به دنیای درونی شخصیتهای معدود فیلم است اگرچه شخصیتپردازی هم ناقص است و ما چیز زیادی از مرد معلول و مأمور اداره برق نمیدانیم جز دیدن لطف و مهربانی آنها در حد توانشان.
فیلمنامه از قواعد مشخصی پیروی نمیکند و کشش و تعلیق جدی در اثر نمیبینید بلکه زنجیرهای متصل از مهربانی آدمها را نشان میدهد که بیدریغ به هم کمک میکنند.
فیلم با پرهیز از هر گونه پیچیدگی تلاش میکند مخاطب را به تماشای مهربانی و انسانیت فرابخواند. زنجیرهای از کمکهای انسانی را در خرده موقعیتهای مختلف در این فیلم میتوان دید. فیلم قهرمان و ضدقهرمان، بازیگر چهره، کشمکش و تعلیق ملتهب و گرههای سینمایی ندارد و فقط پازلی از موقعیتهای انسانی است که مانند نوری بر جهان سیاه و تاریک انسان منفعتطلب امروز تابیده است.
شاید بتوان یکی از نقاط اوج فیلم را علاوه بر خدمت بیچشمداشت مأمور اداره برق برای پسرِ بیمار مرد معلول، قرار عاشقانه مرد نابینا و چیدن دسته گل برای نامزد او دانست. حرف فیلم، پیداست و مخاطب قرار است نظارهگر مهربانی و انسانیت باشد.
درب، فیلمی متوسط است که شانسی در فروش گیشه ندارد و بعید است نامش در میان نامزدهای سیمرغ جشنواره هم باشد، حتی اگر در بخشی نامزد شود، بختی برای گرفتن سیمرغ جشنواره ندارد.
فیلمی شاعرانه و به دور از هیاهو که تلاش دارد با قابهایی دیدنی از طبیعت بکر غرب ایران، حرفش را بزند اما ریتم کند فیلم و ثابت بودن دوربین برای ثبت نماها و پلانهای طولانی و ایستا که بر شدت این کندی افزوده، در جذب مخاطب برای تماشای یک فیلم بلند سینمایی موفق نیست و میشد آن را در یک فیلم کوتاه ۳۰دقیقهای خلاصه کرد.
نظر شما