فیلمهایی که کیمیایی در سالهای اخیر ساخته، نه تنها با استقبال روبهرو نشده بلکه واکنشهای منفی را هم در پی داشته است. فیلم قبلی او که دو سال پیش در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد در گیشه با شکستی سخت روبهرو شد و زیر ۲۰۰میلیون تومان فروخت.او در جدیدترین ساختهاش با وجود سروصدای زیادی که ایجاد کرد از پرداختن به قصهای درباره ملی شدن صنعت نفت و زندگی آرسن لوپن ایرانی گرفته تا به بازی گرفتن مهران مدیری، فرهاد آئیش، امیر آقایی، سارا بهرامی، پانتهآ بهرام و... باز هم سربلند بیرون نیامد و همین بازی تبلیغاتی پیش از شروع جشنواره موجب شد بلیتهای آن به سرعت خریداری شود اگرچه مخاطب پس از تماشای اثر، متوجه این هیاهوی تبلیغاتی شد چون با اثری آشفته و به هم ریخته مواجه شد که تصویری کاریکاتوری از برههای تاریخی را به نمایش میگذاشت که از این برهه تاریخی، هیچ ردی در تاریخ نیست!
قابی پرخرج از اکسسوآر
قابی پرخرج از اکسسوآر
فیلم، ماجرای سرقت از بانک را روایت میکند که توسط گروهی طرفدار مصدق برای بقای دولت وقت انجام میشود، دولتی که نمیتواند نفت بفروشد و پیشنهاد قرضه ملی را میدهد. سرقت از بانک ملی موفقیتآمیز است اما پولها گم میشود و همه در پی یافتن خائن هستند. فیلم در روایت، لکنت دارد، اطلاعات را نشان نمیدهد بلکه از زبان کاراکترهایش بیان میکند. شخصیتها در حد تیپ باقی میمانند و فراتر از آن نمی روند، تا دلتان بخواهد فیلم کاراکترهایی دارد که همه باید دیالوگ داشته باشند حتی درشکهچی و زن قهوهچی. تمام تبلیغاتی هم که پیرامون ساخت فیلمی درباره آرسن لوپن ایرانی ایجاد شده بود یک شوخی خندهدار است، اصلاً شخصیت مهدی فیلم شباهتی به شخصیت تاریخی مهدی بلیغ ندارد. بلیغ یک کلاهبردار باهوش و چربزبان بود ولی در این فیلم یک لوتی بامرام به تصویر کشیده شده که برایش معرفت و رفاقت اولویت دارد و دقیقاً در تضاد با شخصیت یک کلاهبردار حرفهای است. فیلمنامه در روایت گیج میزند، شخصیتپردازیها درست نیست، اثر بیشتر به یک تلهتئاتر میماند تا فیلم سینمایی، اکسسوآر و طراحی صحنه پرخرج در فیلم غوغا میکند.
تصویری مضحک از مصدق
تصویری مضحک از مصدق
روابط آدمها در فیلم اصلاً مشخص نیست و شخصیتها تلاش میکنند از خط و ربطشان با «مصدق» حرف بزنند و توضیح بدهند. تصویری هم که از مصدق در این فیلم میبینیم یکی از مضحکترین بازنماییهای این شخصیت تاریخی در سینمای ایران است. فرهاد آئیش که بیشتر به خاطر نقشآفرینیهایش در فیلمهای کمدی شناخته میشود، همان بازی تکراری نقشهای کمدی را دارد با لحنی که اصلاً شبیه مصدق نیست، گریم او بسیار ناشیانه است به طوری که فقط با پوشیدن لباس و زدن عینک، خواستهاند او را شبیه مصدق کنند. مصدقِ جهانِ ذهنی کیمیایی با مصدق تاریخی، فاصله زیادی دارد.
کمارزش و گرانقیمت
کمارزش و گرانقیمت
انتخاب بازیگران در این فیلم، نه تنها خوب نیست که بد است. پانتهآ بهرام یکی از بدترین بازیهایش را در این فیلم دارد که دلیلش ناپختگی شخصیت است. مهران مدیری بازی ویژهای ندارد اما بهتر از بقیه ظاهر میشود، سارا بهرامی تا پایان فیلم خیره در افق باقی میماند و سام درخشانی با خش انداختن پی در پی صدایش، گوش مخاطب را آزار میدهد. «خائنکشی» هیچ چیزی ندارد جز بریز و بپاشهای سنگین برای ساخت یک فیلم کمارزش اما گرانقیمت.
کیمیایی آدمها را از پشت عینک جهانبینی خاص خودش میبیند، برای خودش و جهانِ خودش فیلم میسازد. تمایلی به مواجهه با رسانهها و منتقدانی که پل ارتباطی او با مخاطب هستند، ندارد. او میتواند در جهان ذهنی خودش فیلم بسازد، فیلم پرخرج و پرستارهای هم بسازد و در زد و بندی ناشیانه به همسر و رفیق خواننده تهیهکننده نیز در فیلم نقشی بدهد اما مهم نام اوست که باید به نیکی باقی بماند، او آدم گمنامی نیست که به قیمت بدنامی بخواهد بر سر زبانها بماند.
کیمیایی آدمها را از پشت عینک جهانبینی خاص خودش میبیند، برای خودش و جهانِ خودش فیلم میسازد. تمایلی به مواجهه با رسانهها و منتقدانی که پل ارتباطی او با مخاطب هستند، ندارد. او میتواند در جهان ذهنی خودش فیلم بسازد، فیلم پرخرج و پرستارهای هم بسازد و در زد و بندی ناشیانه به همسر و رفیق خواننده تهیهکننده نیز در فیلم نقشی بدهد اما مهم نام اوست که باید به نیکی باقی بماند، او آدم گمنامی نیست که به قیمت بدنامی بخواهد بر سر زبانها بماند.
نظر شما