تحولات منطقه

حضرت زینب(س) در دوران اسارت با یک بحران سیاسی-مذهبی یا به تعبیری یک فتنه مواجه است که مهم‌ترین خطرات آن، تحریف نهضت حسینی، منحرف نمودن اذهان عمومی و عدم تشخیص حق و باطل است که حتی می‌توان شرایط ناگوار اسارت را در کنار آن، یک مسئله فرعی به حساب آورد.

زینب (س) علمدار جهاد تبیین
زمان مطالعه: ۱۱ دقیقه

نکته مهم در خصوص میزان موفقیت حضرت زینب(س) در مدیریت این بحران، توجه به قضاوت تاریخ است که به اذعان همگان طی اعصار مختلف بهترین گواه بر توفیق کامل حضرت زینب(س) در این مسئله است.

به مناسبت فرارسیدن سالروز وفات حضرت زینب(س) با دکتر محمدجواد یاوری سرتختی، پژوهشگر تاریخ تشیع و عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) ذیل عنوان یکی از پژوهش‌های ایشان با عنوان «نقش حضرت زینب(س) در مدیریت بحران سیاسی-مذهبی دوران اسارت» و مؤلفه‌های جهاد تبیین حضرت گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه از نظر می‌گذرانید.

جناب یاوری، تبیین ابعاد و اهداف قیام سیدالشهدا(ع) آن‌قدر با نام حضرت زینب(س) گره خورده که حتی از این کارویژه طی زمان با تعبیر «کارِ زینبی» یاد شده و در ادامه مصطلح می‌شود. در مقاله‌ای که با عنوان «نقش حضرت زینب(س) در مدیریت بحران سیاسی-مذهبی دوران اسارت» دارید به برخی از این مؤلفه‌ها که به شکل‌گیری این ایده و تعبیر (نقش تبیینی حضرت) منجر می‌شود، اشاره کرده‌اید. این مؤلفه‌ها دقیقاً چه چیزهایی هستند؟

برای پاسخ به این پرسش بیایید فراتر از گزارش‌های تاریخی که درخصوص همراهی حضرت به‌واسطه علقه و علاقه‌شان به حضرت سیدالشهدا(ع) زیاد در موردش شنیده‌ایم، تحلیلی بر رفتار حضرت زینب(س) داشته باشیم. نکته اول درباره مطلب مشهوری است که می‌گوید حضرت زینب(س) شرط کرده بود هنگام ازدواجش، از برادرش حسین بن علی(ع) جدا نشود، چنین شرطی یک غلط مشهوری است که متأسفانه جا افتاده و ما چنین مسئله‌ای را در خصوص زندگی حضرت زینب(س) در تاریخ نداریم و ذکر هم نشده است.

هدفم از طرح این مطلب، تأکید بر این نکته است که بین این خواهر و برادر علقه وجود دارد و در این قضیه نیز امام حسن و امام حسین(ع) برایش تفاوتی نمی‌کند اما به‌واسطه بحران سیاسی اجتماعی و شرایطی که دشمن در زمان سیدالشهدا(ع) به‌وجود آورده، امام حسین(ع) تصمیم به قیام می‌گیرد و اینجاست که اتفاقاً حضرت زینب(س) با اذنی که از شوهرش می‌گیرد، همراه با امام حسین(ع) حرکت می‌کند. می‌خواهم بگویم صرفاً مسئله محبت در این میان مطرح نیست بلکه در آن قضیه و داستان جعلی که نقل می‌کنند، تنها می‌خواهند بحث محبت را مطرح کنند در حالی که مسئله دشمن‌شناسی حضرت زینب(س) مطرح است که ایشان را همراه برادر به صحنه کربلا می‌کشاند.

این دشمن‌شناسی از جنس مطالبه اخیر رهبر معظم انقلاب مبنی بر جهاد تبیین برای تبیین نقش دشمن در خساراتی است که به اسلام و انقلاب وارد کرده و می‌کند؟

 دقیقاً همان کاری که حضرت زینب(س) انجام می‌دهند. ایشان اولاً به عنوان یک مجاهد و سرباز همراه با حضرت سیدالشهدا حرکت می‌کند. این همراهی نیز مسئله‌اش جهاد در برابر دشمن است. مسئله دوم این است که در این جهاد و جنگ با دشمن، حضرت با توجه به مسئله ولایتمداری به امر امام معصوم حرکت می‌کند و همراه با امام است و سوم اینکه به امر امام معصوم(ع) مسئولیت مدیریت بحران‌های حین و پس از قیام را برعهده می‌گیرد. نکته چهارم، جهاد تبیین در عین مدیریت بحران و حمایت از کاروان اسراست.

جهاد تبیین حضرت چندین مشخصه دارد؛ نخست اینکه حضرت در این جهاد، دشمن را معرفی می‌کند آن هم در حالی که طرف مقابل درصدد توجیه این جنایت بودند و حتی می‌گفتند حسین بن علی(ع) را خدا کشته است. پس از معرفی جنایتکاران، حضرت اقدام به معرفی شهدای کربلا می‌کند و تأکید دارد در این واقعه حسین بن علی(ع) فرزند پیغمبر خدا(ص) کشته شده است. باز در ادامه، حضرت(س) می‌فرمایند شما خودتان را در جای حق قرار دادید حال آنکه ما حق هستیم، ما برتر هستیم و ما سزاوار به خلافت هستیم. پس از این‌ها، حضرت جایگاه اهل بیت(ع) را به عنوان کسانی که این مشروعیت را برای حکومت دارا هستند، تبیین می‌کنند و می‌فرمایند ما خاندان پیامبر هستیم، وحی الهی بر ما نازل شده است، پیامبر، امیرالمؤمنین(ع) را وصی خود قرار داده است، امام حسین جانشین وصی خدا و امام بر حق است و شما نسبت به ایشان ظلم کردید و جنایات آن‌ها را برملا می‌کند. بنابراین تبیین یک مسئله مهم است که در سیره حضرت زینب(س) موج می‌زند. حتی زمانی که برمی‌گردند و کاروان را به سرانجام می‌رساند، آنجا نیز به جهاد تبیین و مسئله تبیین حق و ناحق کمک می‌کند.

به نظر در مقوله جهاد تبیین حضرت زینب(س) بیشتر به نتایج کوتاه مدت آن اشاره می‌شود و تصویر نتایج بلندمدت این جهاد کمتر تبیین می‌شود. چه تصویری از تأثیرات بلندمدت جهاد تبیین حضرت می‌توان ارائه نمود؟

از زمانی که کاروان اسرا را به کوفه بردند یکی از تأثیرات جهاد تبیین حضرت زینب(س) این بود که قیام‌هایی علیه حکومت فاسق شکل گرفت. جهاد تبیینی که رهبر معظم انقلاب بسیار بر آن تأکید دارند، این است که جریان‌های انقلابی در مقابل جریان‌های دشمن داخلی و خارجی و کسانی که در مقابل این جریان‌ها ایستاده‌اند، بیدار شوند و این بیداریشان به بطن جامعه انتقال پیدا کند و عموم مردم آگاهی و بصیرت پیدا کنند. من این‌طور می‌خواهم بگویم که زمانی مرحوم میرزای شیرازی در خصوص تحریم تنباکو فتوا دادند، یکی از دلایلش این بود که همراه با جریان قرارداد تنباکو در ایران، اروپایی‌ها کاباره و رقاص‌خانه آورده و مسئله ساخت کلیسا را مطرح کرده بودند و تغییر وضعیت فرهنگی و دینی جامعه را می‌خواستند. مردم این‌ها را نمی‌دانستند بنابراین علمای شیعه آمدند مردم را بیدار و در نهایت فتوای تحریم تنباکو را صادر کردند و این قرارداد به هم خورد. با همین عمل، ما از استعمار اروپایی‌ها خارج شدیم. جهاد تبیین زینب کبری(س) در کوفه چنین نقشی را داشت. یعنی پس از اینکه خودشان را بر حق و دشمن را ناحق معرفی کردند، قیام‌های متعددی شکل گرفت؛ برای نمونه قیام عبدالله بن عفیف ازدی که ۷۰۰ نفر از بستگانش در مقابل عبیدالله ایستادند. پس از آن قیام مردم سیستان و سپس قیام توابین و مختار و قیام زید را می‌بینیم؛ حتی امام فرمودند این انقلاب، برگرفته از قیام سیدالشهداست یعنی اثرات آن تبیین تا به الان ادامه دارد.

حضرت زینب(س) از روزی که همراه قیام حضرت سیدالشهدا(ع) شدند تا روزی که از دنیا رفتند، تمام هم و غمشان این بود که این جریان و حرکت انقلابی در مقابل جریان دشمن و جریان ضدارزش‌ها، مؤلفه‌ها و مسیر و افرادش مشخص شود و دشمن را نیز معرفی کند. این همان حرکت بسیار بنیادینی است که حضرت زینب(س) در قضیه دشمن‌شناسی داشتند.

در پژوهش‌هایتان روی مقوله مدیریت بحرانی سیاسی اجتماعی اسارت کاروان سیدالشهدا(ع) و نقش حضرت زینب(س) کار کرده بودید. پرسش من در اینجا ناظر بر چگونگی موفقیت حضرت در مدیریت چنین بحرانی است.

در واقعه سیاسی اجتماعی که از آن به قیام کربلا تعبیر می‌کنیم، سیدالشهدا به شهادت رسیدند و این بحرانی را ایجاد کرده و هم در سپاه دشمن و هم در میان جریان انقلابی یک اتفاقی افتاده و تعدادی خانواده‌ و اعضای خانواده‌شان به شهادت رسیده و آسیب دیده‌اند. بنابراین این کاروان مدیریت می‌خواهد. امام سجاد(ع) بیمار هستند، در این وضعیت، حضرت زینب(س) در نقش یک مدیر و کسی که توانمندی‌های بسیار زیادی دارد، در زمان جنگ و حین جنگ که اصحاب سیدالشهدا در حال نبرد بودند، خانواده‌ها و رسیدگی به آن‌ها و دلداری به آن‌ها را مدیریت کردند. این‌ آسیب‌ها و از طرف دیگر مدیریت این‌ها که آسیب دیده‌اند به‌طوری‌که موجب نشد بریده شوند خودش نکته بسیار مهمی است. یک مدیر باید ویژگی‌هایی داشته باشد که بتواند از افرادش حمایت کند، به همین دلیل با اقتدار تمام این کاروان را از کربلا تا کوفه و سپس تا شام و درنهایت مدینه مدیریت کردند. حاصل آنکه حضرت زینب (س) نگذاشتند نقش تمدنی اهل بیت و این کاروان از مسیر خودش منحرف شود.

چون اطلاع دارم روی مناظرات اهل بیت هم پژوهش‌های مفصلی انجام داده‌اید، این سؤال را می‌پرسم که چطور حضرت زینب(س) توانستند از مناظرات یک فرصت برای اقناع و در ادامه تغییر فضا بهره ببرند؟

در مناظره، باید دید طرف مقابل، فضای مناظره را به چه سمتی می‌خواهد ببرد؛ چه بسا طرف بخواهد طرف مقابلش را در برابر جمع منکوب و سرکوب کند. اما حضرت زینب چون مسلط به شیوه‌های مناظره است و آن را از پدر خود و پیامبر خدا(ص) یاد گرفته، دقیقاً این نکات را متوجه می‌شود و سراغ نقطه عطف‌هایی می‌رود که هیچ کس توان انکار آن را ندارد. آن نقطه عطف‌ها چه هستند؟ شخصیت پیامبر، ارتباط این‌ها با پیامبر و جنایاتی که در حق اهل بیت(ع) پیامبر انجام شده است. دست گذاشتن روی این مسائل یعنی یزید نیز نمی‌تواند آن‌ها را منکر شود. وقتی که می‌خواهد معرفی کند می‌گوید ما فرزندان رسول خدا هستیم، آنجا کسی نمی‌تواند بگوید این حرف درست نیست. نکته دوم اینکه آن‌ها دنبال این هستند بر جنایات خودشان سرپوش بگذارند در حالی که دقیقاً حضرت زینب می‌گوید شما مرتکب جنایت شدید و اینجا نیز کسی نمی‌تواند این را منکر شود. یعنی از مقبولات و مشهوراتی که طرف مقابل هم قبول دارد در مناظره استفاده می‌کند و به زبان آیات و روایات و سیره و سنت که مورد قبول همگان است، تأکید می‌کند و به‌واسطه آن‌ها طرف مقابل را شکست داده و مجبور به تسلیم می‌کند. بعضی تصور می‌کنند یزید پشیمان شده در حالی که این درست نیست چرا که در واقع به‌واسطه همین مناظرات شکست خورد؛ چون در اشعاری که می‌خواند می‌گفت: «لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْکِ فَلاَ *** خَبَرٌ جاءَ وَ لاَ وَحْیٌ نَزَلْ لَیْتَ أَشْیاخِی بِبَدْر شَهِدُوا» یعنی من اعتقادی به وحی و قبر و قیامت ندارم، بلکه من حسین را در برابر بدر که امیرالمؤمنین اجداد من را کشته بود، کشتم. حضرت زینب نیز اینجا اجدادش را معرفی می‌کند به نحوی که یزید به همین واسطه منزوی می‌شود. اگر یزید کمی بیشتر کاروان اسرا را در شام نگه می‌داشت چه بسا که همین اهل شام یزید را می‌کشتند. یزید نیز همین خطر را احساس کرد.

تا پیش از این، یزیدیان خود را تا حدودی پیروز می‌دانستند چون مردم را عثمانی مذهب کرده بودند یعنی می‌گفتند چون علی مانع رسیدن آب به عثمان شده، علی مقصر است و ما نیز آب را بر همین اساس بر حسین بن علی بستیم. این تفکر در شام شکل گرفته بود. حالا ببینید شکستن این تفکر چقدر باید سخت باشد ولی حضرت زینب توانست اصطلاحاً شاخ این مطلب را بشکند.

چرا حضرت این‌قدر روی انتساب به خاندان رسول خدا تأکید می‌کرد؟ به این دلیل که عرب شرافت قبیلگی را در خاندان خود می‌دید و خاندانی که شرافت بیشتری داشت، مردم به آن‌ها احترام بیشتری می‌گذاشتند. الان حضرت زینب(س) می‌خواهد بگوید اگر شرافت می‌خواهید، ما از نسل شریف‌ترین ‌ها یعنی رسول خدا هستیم. وقتی شرافت خودش را یادآوری می‌کند، خب یزید فرزند چه کسی است؟ فرزند معاویه و از نسل ابوسفیانی است که جزو طلقا به حساب می‌آیند و هیچ شرافتی ندارند. شکست شرافتی که یزید خورد سبب شد دست از کاروان کربلا بکشد. نکته من این است که فهم دشمن، دشمن‌شناسی و منکوب کردن دشمن یک درایتی می‌خواهد که حضرت زینب(س) این درایت را داشت، به همین دلیل بود پیروز میدان شد. آن‌ها می‌خواستند حضرت زینب(س) را به شکلی اذیت کنند تا حضرت چیزهای دیگری بگوید ولی ایشان با خونسردی حرف‌های خودش را زد و استدلال‌ها و استناداتی کرد که به‌واسطه آن‌ها دشمن را شکست داد.

در مورد بازه تاریخی که حضرت به مدینه بازمی‌گردند گزارش‌های تاریخی معدودی وجود دارد ولی در همان اندک گزارش‌ها نیز اشاره می‌شود که به‌واسطه روشنگری‌ها یزید به حاکم وقت مدینه دستور قطع ارتباط حضرت با مردم را می‌دهد. روایت‌های تاریخی، این بازه را چطور روایت می‌کنند؟

هر چند منابع تاریخی به این قضایا بسیار کم پرداخته‌اند ولی ما باید به همان میزان داده‌ای که وجود دارد، دست به تحلیل بزنیم ولو اینکه یک داده در موضوعی وجود داشته باشد. آنچه مشخص است در برابر اتفاقی که در کربلا در جهان اسلام افتاد، وظیفه تبیینی به‌وجود آمد که انجام آن به عهده امام حاضر یعنی امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) در مقابل جریان بنی امیه‌ای بود که کارویژه‌اش ترساندن مردم برای مورد بازخواست واقع نشدن بود. به این مثال توجه کنید، وقتی سر بریده سیدالشهدا(ع) به جلسه عبیدالله ملعون در کوفه آورده شد، یکی از صحابه امیرالمؤمنین در آن جلسه گفت والله ما در زمان رسول خدا می‌دیدیم پیامبر این لب‌ها را می‌بوسید و این شخص از اینکه حسین بن علی را یاری نکرده است پشیمان شد و بعد گفت من در غدیر خم بودم که پیامبر علی را جانشین خودش معرفی کرد. می‌خواهم بگویم یک سر بریده سیدالشهدا موجب شد یک نفر بیاید و به غدیر اعتراف کند. حالا اگر مثل حضرت زینبی می‌آمد و این بصیرت را عمیق‌تر می‌کرد و جنایات را بیشتر بیان می‌کرد، چه اتفاقی می‌افتاد؟ این می‌شد که اساس حاکمیت برای مردم روشن می‌شد. کم کم مردم حاضر به همکاری جز با ترس و وحشت نمی‌شدند و بدی‌های آن‌ها را بیان می‌کردند. همین اتفاق نیز افتاد. به گونه‌ای که مردم یزید و معاویه را لعن می‌کردند و حجاج بن یوسف کسانی را که معاویه و یزید را لعن می‌کردند، به قتل می‌رساند. این لعن کردن یزید و معاویه از کجا آمده است؟ از همان نقشی که امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) داشتند.

ما به‌طور محدود گزارش داریم که حضرت به مدینه آمدند و روشنگری کردند ولی تأثیرات آن را می‌توانیم بررسی کنیم. می‌توانم بگویم یکی از آثار جهاد تبیین حضرت سجاد و حضرت زینب این بود که مردم جرئت پیدا کردند و ترس از حاکمان بنی‌امیه ریخت. در کنار قیام‌هایی چون قیام عبدالله بن عفیف ازدی، سیستان، توابین، مختار و جناب زید که برای خون‌خواهی سیدالشهدا بود، قیام‌هایی نیز وجود داشت که اگر برای خون‌خواهی سیدالشهدا نبود، ولی به‌واسطه جرئت یافتن، مردم در مقابل یزید می‌ایستادند که واقعه حره از این جنس بود. مثال دیگری بخواهم بزنم این است که کمیل به کربلا نیامد ولی همین کمیل در سال ۸۳ در قیام علیه حجاج بن یوسف شرکت کرد یعنی ترس از حاکمیت بنی‌امیه ریخته بود. بنابراین یکی از آثار جهاد تبیین همین بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.