به گزارش قدس آنلاین، جنگ در اوکراین مایه حیرت جهان شده است. در شرایطی که با پایان جنگ سرد و برقراری سه دهه صلح در اروپا، تصور جنگ در قاره سبز را بسیار دور از ذهن می نمود، با این حال عملیات تجاوز نظامی روسیه در خاک اوکراین از آغاز دوران جدیدی در روابط بین الملل حکایت دارد. فرانسیس فوکویاما، نظریه پرداز معروف علوم سیاسی پیش از این با انتشار یادداشتی با عنوان «حرکت بعدی در اوکراین چیست؟» تلاش کرده بود تا از نیات پوتین در جنگ اوکراین رمزگشایی کند. او در یادداشت دیگری با عنوان «ضعف آمریکا؟» ریشه های این جنگ را از منظر مسائل داخلی ایالات متحده بررسی کرده است.
خودشیفتگی استراتژیک
در نوشتن درباره اوکراین، سعی کردم از ارجاع همه مسائل به سیاست داخلی آمریکا اجتناب کنم. این مسئله ناظر به آن چیزی است که رابرت لیبر از آن به عنوان «خودشیفتگی استراتژیک» یاد میکند، که بر اساس آن آمریکاییها معتقدند همه ماجراها به واسطه آنچه سیاستمداران آمریکایی میگویند و انجام می دهند بستگی دارند.
با این حال، در بحران کنونی اوکراین، بسیاری از چیزها به درک قدرت آمریکا و اقدامات احتمالی بستگی دارد. بنابراین بررسی سیاست مشکلدار آمریکا امری شایسته به نظر می رسد.
حمله از جناح راست
در ابتدا باید به شدت تحقیر جو بایدن از سمت جناح راست اشاره کرد. من در ابتدای درگیریها در اوکراین توییتی منتشر کردم و گفتم چقدر خوشحالم که او رئیسجمهور است نه دونالد ترامپ، و بدین ترتیب آماج حمله هوادران خشمگین ترامپ قرار گرفتم که رئیسجمهور را یک رهبر ضعیف و معیوب میدانند که از زوال عقل رنج میبرد.
بسیاری از آنها با صدای بلند سخنان رئیسجمهور سابق را تکرار و ادعا کردند که اگر ترامپ روی کار بود، پوتین هرگز حمله نمیکرد. برخی خاطرنشان کردند که روسها در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۲۲ در زمان روسای جمهور دموکرات به اوکراین حمله کردند و به اقدامات ضدروسی مختلف دولت ترامپ اشاره کردند. سپس در پادکست باری وایس با نایل فرگوسن وارد بحث شدیدی شدم که در آن او نیز تهاجم را به دلیل ضعف بایدن دانست.
درک لغزشهای بایدن
برای من، این اظهارات غیرقابل درک است. بله، اوباما باید پس از تسلط روسیه بر کریمه و دونباس، تسلیحات و تحریمهای قویتری ارائه میکرد، و بله، زمانی که بایدن در سال گذشته مخالفت خود با نورد استریم ۲ را کنار گذاشت، ناامیدکننده بود. عوامل زیادی وجود دارد که پوتین را به حمله سوق می دهد، مانند آمادگی نیروهای او و وضعیت انرژی در اروپا. نویسنده مقالهای در یک سایت روسی خاطرنشان کرده که مسکو باید به زودی دست به کار شود، زیرا اوکراین با گذشت زمان قویتر میشد.
شیفته پوتین
باید در نظر داشت که بایدن حداقل به دنبال یک تیم مناسب بود. ترامپ از مدتها قبل عاشق پوتین و دشمن ناتو و اوکراین بوده است. او دائماً پوتین را ستایش کرده است و پس از تهاجم همچنان او را «زیرک» و «بسیار باهوش» خطاب کرده است. او اولین بار به دلیل تلاش برای جلوگیری از ارسال تسلیحات به اوکراین استیضاح شد تا در نهایت از به رسمیت شناختن حاکمیت روسیه بر کریمه و خروج ایالات متحده از ناتو منصرف شد.
به نظر نمیرسد که تحسین ترامپ از پوتین ریشه در ایدئولوژی داشته باشد، بلکه در سبک شخصی و درک پوتین از قدرت ریشه دارد، و به شدت نشان میدهد که اگر بتواند از پس آن برآید، متمایل است که به عنوان یک رهبر مستبد بر ایالات متحده نیز حکومت کند.
کوششهای قابل توجه بایدن
در مقابل، بایدن تا این لحظه به شکل استادانهای در حمایت از ائتلاف ناتو کوشیده و اعضای پراکراهی مانند آلمان را ترغیب به تحریمهای شدیدی علیه روسیه کرده است. او درها را به روی تامین تجهیزات نظامی به اوکراین گشوده و تحریمهای اقتصادی بیسابقهای را علیه مسکو رهبری میکند.
وقتی از ترامپ پرسیده شد که [اگر او رئیسجمهور بود] چه کاری انجام می داد که بایدن تاکنون انجام نداد، او گفت که این یک مسئله «محرمانه» است. در بحثم با فرگوسن، من هم نتوانستم پاسخ منسجمی برای این سوال بگیرم، زیرا هیچ کس در جناح راست از ورود مستقیم نیروهای ایالات متحده یا ناتو به اوکراین حمایت نکرده است.
مهمترین انگیزه پوتین
با این حال، من فکر می کنم که تهاجم پوتین ناشی از درک او از ضعف آمریکا بود. این ضعف به هیچ اقدام خاصی که بایدن انجام داده یا نداده مربوط نمیشود. بلکه این مسئله بر اساس چیزی اتفاق افتاد که برای هر ناظر خارجی آشکار است: سیاست خارجی ایالات متحده به دلیل قطبی شدن باورنکردنی کشور مختل شده است، جایی که حزب جمهوری خواه دیگر یک اپوزیسیون وفادار نیست و دموکرات ها را تهدیدی بزرگتر از روسیه برای سبک زندگی آمریکایی می داند.
پس از تهاجم، بسیاری از آنها طی چرخش ناگهانی، با نادیده گرفتن بحران یا گفتن اینکه آنها به اوکراین اهمیت نمی دهند، حمله به دولت به دلیل ضعیف بودنش را در راس گفتارهای خود قرار دادند. تنها موضوع ثابت آنها مخالفت با هر کاری بود که بایدن انجام می داد.
بحران واقعی
از این نظر، ۶ ژانویه ممکن است یک رویداد بحرانی بوده باشد. پیش از آن، احتمالا روسیه انتظار داشت که بایدن آمریکا را به نقش انترناسیونالیستی سابق خود بازگرداند. حمله به ساختمان کنگره و متعاقب آن تلاش جمهوریخواهان برای عادی سازی آن نشان داد که چیزی عمیقاً پوسیده در جامعه آمریکا وجود دارد.
بنابراین، آمریکا واقعاً ضعیف است، هم در ادراک و هم در واقعیت. این ضعف ویژگی ساکن فعلی کاخ سفید نیست، بلکه ناشی از یک جامعه به شدت قطبی شده است. اجماع قدیمی دو حزبی مبنی بر حمایت از نقش بینالمللی قوی آمریکا در دفاع از دموکراسی در سراسر جهان از بین رفته است. اینکه آیا هر یک از اینها زمان حمله پوتین را توضیح می دهد یا نه اصلاً مشخص نیست. اما در درازمدت، قطبی شدن مشکلی است که اگر بخواهد ایالات متحده نقش خود را در آینده بازیابد، باید حل شود.
منبع: اکو ایران
انتهای خبر/
نظر شما