تحولات لبنان و فلسطین

یکی از مهمترین مسائل و اصول عقیدتی- کلامی مشترک میان شیعیان و اهل تسنن لزوم باور یک فرد مسلمان به ظهور منجی آخرالزمان یا همان مهدویت است.

رفتار متناقض وهابیان در قبال آموزه مهدویت

به گزارش قدس آنلاین،  اعتقاد به این اصل اساسی برای یک فرد شیعه یا سنی به حدی ضروری است که اگر یک محقق کمی در این خصوص مطالعه داشته باشد خواهد فهمید که می‌تواند کتب و مقالات بسیاری را در خصوص آموزه پر ارج مهدویت در سایتهای اینترنتی شیعه یا سنی مذهب بیابد. در این میان داستان وهابیت و نسبت این فرقه ضاله و ساخته دست استعمار با مقوله اسلامی مهدویت تافته جدا بافته‌ای است و پیروان کوردل محمد ابن عبدالوهاب با لجاجت عجیبی لزوم اعتقاد یک مسلمان سنی را به مهدویت رد می‌کنند اما قصه به اینجا ختم نمی‌شود و پیروان جدید ابن عبدالوهاب یا همان نوسلفی‌ها که امروزه آنها را با آرم‌ها و نامهایی همچون داعش، القاعده و... می‌شناسیم نه تنها در عمل اصل اساسی مهدویت را رد نکرده اند بلکه در هر دو عرصه عمل و نظر دست به دامان این آموزه اسلامی شده و سعی دارند از آن به بهترین نحو در جهت مقاصد سیاسی خود استفاده کنند. این تضاد و تناقضی که در رفتار وهابیان قدیم و جدید در قبال اندیشه مهدویت شاهد هستیم علاوه بر این که نشان از پوچی عقیده و عمل این کوردلان خشک مغز دارد وجود نوعی سردرگمی در بین پیروان مکتب نوسلفی را در عصر حاضر نشان می‌دهد زیرا نسل جدید پیروان ابن تیمه و بنی امیه از یک سو اگر به اسلافی که مدعی پیروی از آنها هستند رجوع کنند خواهند دید که قاطبه آنها چیزی جز تأیید و تمجید در خصوص این آموزه عظیم اسلامی ندارند و از جانب دیگر اگر این آموزه را بپذیرند یکی از اصول اساسی وهابیت را منکر شده و از دایره سلفی‌گری وهابی خارج خواهند شد. در ادامه به دنبال آن هستیم تا در گفتگویی با حجت الاسلام والمسلمین سید علی رضوی پور کارشناس خوش فکر حوزه مهدویت نگاه عمومی وهابیان به مقوله انسان ساز مهدویت و تناقضات موجود در آن را برای مخاطبان فهیم خویش تبیین کنیم.

قدس آنلاین: بسم الله الرحمن الرحیم لطفاً به عنوان نخستین سؤال کمی در خصوص مختصات و ویژگیهای آموزه مهدویت در دیدگاه اهل تسنن توضیح دهید؟

رضوی پور: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطیبن الطاهرین ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و همه خوانندگان محترم ببینید در همین ابتدا عرض کنم که در خصوص مسئله مهدویت بین تمام فرق مسلمین اجماع نظر وجود دارد. یعنی اگر شما در تاریخ تورق کنید شاید فقط اندک افرادی مانند ابن خلدون باشند که با توجه به شرایط به وجود آمده توسط دولت فاطمی مهدویت را انکار می‌کنند. از یادداشتهای ابن خلدون این گونه برمی‌آید که وی مهدویت را انکار کرده و آن را به نوعی ساخته و پرداخته جریان فکری شیعه می‌داند. اما اگر نگاهی دوباره به کتب ابن خلدون بیاندازیم می‌توانیم نقیض این جمله را هم پیدا کنیم. به عنوان مثال ابن خلدون در کتاب مقدمه صحفه ۱۳۲ گفته است:« این احادیث مهدی است که ائمه حدیثی در مورد خروج او در آخرالزمان روایت نقل کرده‌اند و همه آنها مورد اعتقادند جز اندک یا اندکی از اندک آنها» همین نویسنده در صحفه ۳۱۱ همین کتاب می‌گوید:«‌بین کافه مسلمین در همه زمانهای گذشته مشهور است که به ناچار در آخرالزمان فردی از خاندان پیامبر اسلام(ص) ظهور می‌کند و دین را تأیید کرده و عدالت را آشکار می سازد و همه مسلمانان هم پیرو او می‌شوند وی بر همه سرزمینهای آنها مسلط و مهدی نامیده می‌شود و الی آخر» یعنی حتی در خصوص افرادی مثل ابن خلدون که زمینه‌های انکار آموزه مهدویت را به دلیل زندگی در دوران خلافت فاطمیون دارند باز هم می‌توان رگه‌هایی از اعتقاد به مهدویت را یافت. فلذا این معیاری برای ما است تا بدانیم که همه فرق اسلامی و مسلمانان به مهدویت باور دارند و عقیده به مهدویت ساخته و پرداخته جریان فکری شیعی نیست.

قدس آنلاین: ضمن تشکر از مطالبی که فرمودید باید بگوییم ما وقتی به صورت تخصصی وارد حوزه مطالعات وهابی پژوهی می‌شویم و به سراغ جریان وهابیت که مدعی پیروی از طریقه اهل تسنن است می‎رویم ممکن است برای ما این سؤال پیش بیاید که آیا وهابیها به عنوان فرقه‌ای که تفکرات تکفیری دارند هم به بحث مهدویت باور دارند یا نه عقیده وهابیان در این خصوص چیست؟

رضوی پور: بله ببینید در خصوص جریان وهابیت این مسئله وجود دارد و ما باید جریان وهابیت را با توجه به نگاهی که حتی در خصوص فقه اهل تسنن دارند از جرگه مسلمین جدا بدانیم با توجه به این که آنها بسیاری از آثار تمدنی عالم اسلامی را از بین بردند و نظرات جدیدی آورده اند اما حتی در این جریان انحرافی هم وقتی به کتبی مانند مجموعه الفتاوای عبدالعزیز بن عبدالله بن باز مراجعه می‌کنید می‌بینید که در کتاب «التوحید و ما بتعلق به» جلد ۴ صحفه ۹۸ به این نکته اقرار می‌کند که ا«مر مهدی(عج) معلوم و احادیث آن متواتر است.» یعنی حتی شما در جریان وهابیت هم نمی‌توانید مخالفتی با اصل مهدویت ببینید. به جز ابن تیمیه که یکی از مهم ترین ارکان فکری وهابیت محسوب می‌شود. البته وی در کتاب منهاج السنه خود در جلد ۴ صحفه ۲۱۱ می‌گوید:« احادیثی که لر خروج مهدی(عج) دلالت می‌کنند صحیح هستند.» بنابراین ما چارچوبی را به دست می آورم که در آن حتی وهابیت طبق قرائتی که از روایات اسلامی بیان می‌کنند به آموزه الهیاتی مهدویت باور دارند. با این حساب حالا باید ببینیم اختلاف کجا است که اینها نسبت به این قضیه این قدر تشتت پیدا کرده‌اند. نمونه این مسئله را ما می‌توانیم از توحید فکری که در میان مذاهب اهل تسنن وجود دارد به خوبی درک کنیم. چرا که آن قدر اعوجاجات مختلف در خصوص مسائل عقیدتی بین این مکاتب وجود دارد که حتی اصول اساسی موجود در کتب صحیح خود را زیر سؤال برده‌اند ولی براساس اصول اساسی موجود در کتب صحیح اهل تسنن اعتقاد به مهدویت و حضرت مهدی(عج) سابقه‌ای طولانی دارد. چون وهابیت یک نگاه حدیث گرایانه دارد و با توجه به افکار حدیث گرایانه خود نمی‌توانند این اصل را انکار کنند. جریانهای وهابی معاصر که با تأکید بر آرا و افکار این تیمیه هم شکل گرفته‌اند. شما می‌بینید که در بحثهایی مانند غیبت، تولد، نسب و طول عمر حضرت ما احادیث بسیاری را در کتب حدیثی اهل سنت داریم. اما آن چه که ما در مورد وهابیان یقین داریم این است که اینها قائل به این هستند که در حال حاضر امام زمان(عج) العیاذ بالله وجود خارجی ندارد و متولد نشده است. لذا وجود حضرت را انکار می‌کنند.

قدس آنلاین: فکر می‌کنم این نوع موضع گیری در قبال مهدویت به نظر من و به نظر بسیاری از مخاطبان ما اجتماع نقیضین محسوب شود. یعنی اینها هم مسئله مهدویت را پذیرفته‌اند و هم از طرف دیگر آن را انکار می‌کنند. می‌خواهم بدانم با توجه به این مسئله مهمترین نقیصه باور وهابیت و مکاتب این چنینی نسبت به مقوله مهدویت و تعارضات آنها با مکاتب اهل تسنن چیست؟

رضوی پور: همان طور که عرض کردم حتی فردی مانند ابن خلدون وقتی از شرایط سیاسی-اجتماعی زمان خود که نتیجه خلافت فاطمی است متأثر می‌شود حاضر است نظری بر خلاف باور سلف خویش بدهد. باوری که حتی خودش هم در چند صحفه از کتابش به وجود آن اذعان دارد. یکی از مهمترین نقیصه‌های وهابیت از حیث فکر و اندیشه عدم ارتکاز بر شیوه سلف بر اساس اقتضای زمان است یعنی اگر آنها حس بکنند در زمان حال دشمنی که او را تکفیر می‌کنند دارای یک باوری است. نگاه نمی‌کنند که آیا این باور در گذشته و سلف خودشان هم وجود داشته یا نداشته است و صرفاً آن را انکار می‌کنند و بعد که متوجه وجود آن عقیده در آثار مربوط به خود می‌شوند دچار اجتماع نقیضین می‌شوند و به همین دلیل  دست به ابداع نظریات جدید می‌زنند که البته سابقه‌ای در کتب آنها نداشته است. حتی جریانهای جدیدی مثل داعش که نشأت گرفته از تفکر وهابیت هستند و از لحاظ فکری مقارنت بسیاری با افکار وهابی دارند در حدی که بسیاری از مفتی‌های وهابی از آنها حمایت کرده‌اند و بسیاری از علمای وهابی فارغ التحصیل دانشگاههای سعودی تبدیل به فرماندهان داعش شدند. بااین وجود حتی این جریانها هم در مواجه با اقتضائات زمان ارتکازی به سلف و گذشته خود ندارند. و وقتی از جانب عقاید مذهب حقه شیعه با آنها رو در رو می‌شویم و به این نکته استناد می‌کنیم که شما بالاخره صحاح ست را به عنوان یک پایه علمی و کتب صحیح باور دارید یا نه؟ به ما می‌گویند ما اصلاً صحاح را شش کتاب نمی‌دانیم بلکه آنها را شامل چهار کتاب می‌دانیم! پس اینها حاضر هستند به خاطر اقتضائات زمانه و مخالفت با دیگران اصول اساسی سلف خود را زیر پا بگذارند. لذا حضرت آیت الله شیخ نجم الدین طبسی همیشه می‌فرمایند:«وقتی می‌بینید باورهای طرف مقابل بنیاد مشخصی ندارد چون در بحث و گفتگو اول باید ببینیم طرف مقابل به چه اصولی باور دارد وقتی طرف مقابل شما حتی باورهای خودش و کتب خود را زیر سؤال می‌برد دیگر بحث کردن چه فایده‌ای دارد.» مذاهب اسلامی کاملاً مشخص هستند و مذاهب اهل تسنن شامل چهار مذهب فقهی می‌شود و در مذاهب کلامی خود دارای کتب صحیح هستند. وقتی وهابیان اینها را نمی‌پذیرند. پس اینها چه فرقه‌ای و با چه پیشینه‌ای هستند! وهابیان اول باید به این سؤالات پاسخ دهند. خاستگاه این اجتماع نقیضین نه فقط بحث مهدویت بلکه مسائلی مانند توحید، نبوت، بحثهای مرتبط با عدل و هر مسئله‌ای است که شما فکرش را بکنید اینها دچار عارضه اجتماع نقیضین هستند زیرا دارای یک اعتقاد و فکری که بتوانند به اصول آن استناد کنند نیستند. بلکه صرفاً به طرف مقابل نگاه می‌کنند و بر اساس گفته‌های او حاضر هستند حتی باور خودشان را هم منکر شوند. در صورتی که وقتی ما می‌خواهیم از مهدویت بحث کنیم چارچوب بحث ما این است که اهل سنت و حتی علمایی که به عنوان علمای وهابی شناخته می‌شوند یعنی کسانی که پیرو تفکر ابن تیمیه هستند هم وجود احادیثی دال بر وجود نازنین امام زمان(عج) را پذیرفته‌اند و اختلاف ما با این دسته از علما در مورد غیبت، نسب و طول عمر حضرت است. یعنی بحث ما بر سر تولد یا عدم تولد امام زمان(عج)، هویت پدر حضرت مهدی(عج) و حسنی یا حسینی بودن نسب ایشان است. چرا که برخی از منابع اهل تسنن نام پدر ایشان را محمد ابن عبدالله معرفی کرده‌اند اینها اختلافات ما در حوزه نقلیات است.

قدس آنلاین: در اینجا یک مسئله اساسی پیش می‌آید و آن این است که با توجه به اختلافی که ما با برخی از علمای وهابی و سنی در حوزه مهدویت و بر سر نسب حضرت حجت(عج) می‌توانیم داشته باشیم آیا امکان این که با این تفکر و پایه فکری افرادی در درن فرقه ضاله وهابیت مدعی مهدویت بشوند وجود دارد با توجه به این که در دوره‌های پیشین نیز ما مدعیان این چنینی در میان اهل تسنن و وهابیان کم نداشتیم آیا این امکان وجود دارد و جامعه اسلامی باید تبعات این چنینی آن را تحمل بکند یا نه؟

رضوی پور: خوب طبیعی است که با توجه به این که جریانهای انحرافی مدعی مهدویت خاستگاهی است که حتی در میان شیعیان نیز بستر بسیاری از انحرافات بوده است و وجود مدعیان دروغین در بحث مهدویت از آسیبهای جدی این حوزه است. این طبیعی است که در میان اهل تسنن که به این آموزه اسلامی باور دارند هم از این قبیل مسائل وجود داشته باشد و از آن بدتر هم این است که حتی در میان جریانات تکفیری البته نه به شکل مستقیم بلکه به صورت غیر مستقیم این قبیل انحرافات خودشان را نشان داده‌اند و این قبیل جریانات خود را حرکتی در راستای ظهور حضرت حجت(عج) و حتی خود منجی آخرالزمان معرفی می‌کنند نمونه آن خطبه ابوبکر بغدادی خلیفه خود خوانده و ملعون داعش در مسجد جامع موصل است که وقتی خودش را معرفی می‌کند نسب خویش را قریشی، هاشمی، حسینی و رضوی معرفی می‌کند تا بعدها اطرافیان و طرفدارانش بتوانند او را رهبر حرکتی در مسیر منجی آخرالزمان معرفی کنند. یا حتی نشریاتی که جریانهای تکفیری آنها را به خود منتسب می‌کردند و در سالهای اوج حکومت داعش در جهان منتشر شد مثل نشریه دابق که در آن رسماً درباره بحث مهدویت گزاره‌هایی را به ما معرفی می‌کردند. مواردی مانند ظهور دجال و ولایت خراسان و... اینها احادیثی را در این زمینه مطرح می‌کنند که نشان دهنده وجود تفکر مهدویت در میان اینها است و خودشان را به نوعی با جریان موصی در کلام پیامبر(ص) مرتبط می‌کنند و می‌گویند ما در راستای همان جریان قدم برمی‌داریم. اما خوب ما این را هم می‌دانیم که بالاخره شیعه،سنی و تمام فرق اسلامی یکسری مشترکاتی را هم در مورد مسائل مربوط به مهدویت دارند که به راحتی می‌توان آنها را عنوان نمود.

قدس آنلاین: حالا با توجه به سخنان اخیر جناب عالی می‌خواهیم قدری به نو سلفی‌ها بپردازیم این جریان سعی می‌کند با توجه به مطامع سیاسی خود  هر چند که مشترکات بسیار زیادی در اصول عقاید با وهابیت دارد اما با این وجود سعی می‌کند قرائت جدیدی از آموزه مهدویت در درون وهابیت ارائه دهد. نگاه شما به عنوان یک کارشناس حوزه مهدویت به این مسئله چیست و اینها چقدر در این حوزه موفق یا ناموفق بوده‌اند و شما آینده اینها را در قبال مسئله مهدویت چگونه پیش بینی می‌کنید آیا بیشتر به سمت تشتت آرا پیش خواهند رفت یا جریان به صورت دیگری جلو می‌رود؟

رضوی پور: ببینید مسئله دوباره باز می‌گردد به همان مطالبی که خدمتتان عرض کردم یعنی وقتی که پایه و اساس یک باور دارای یک بنیاد شناخته شده نباشد یعنی ما منابعی را در خصوص باور اینها نتوانیم پیدا بکنیم طبیعتاً لابد منه این تشتت آرا به وقوع خواهد پیوست. اگر بخواهم منبعی را در مورد موضع گیری وهابیت در قبال مهدویت مطرح کنم یاید بگویم مقاله دکتر نصرت‌الله آیتی با عنوان«نقد و بررسی شبهات دکتر ناصر القفاری درباره اندیشه مهدویت» یکی از بهترین منابع در این زمینه است که بسیار منبع جامعی است و شبهات شخصیتی را مورد بررسی قرار داده که بسیاری از نوسلفی ها و نو وهابیها به وی ارادت زیادی دارند. آقای دکتر آیتی در این مقاله آرا و افکار ابن تیمیه به عنوان پایه گذار جریان سلفی‌گری را مورد نقد بررسی قرار داده است. جا دارد مخاطبین فرهیخته شما به عنوان شیعه امیرالمؤمنین(ع) نسبت به این مسائل اهتمام داشته باشند. و ببینند خاستگاه فکری و تفکرات دشمنان اهل بیت(ع) به چه شکلی است. فلذا پیشنهاد می‌کنم این مقاله را برای آشنایی با شبهات گوناگون این جریان انحرافی پیرامون شبهات حوزه مهدویت مطالعه کنید. اما در خصوص این که اینها دارای چنین وضعیتی هستند باید بگویم وهابیان قطعاً دارای تشتت خواهند بود و بیش از این هم ما در میان اینها اختلاف آرا را شاهد خواهیم بود. زیرا همان طورر که عرض کردم وهابیان دارای منبع واحدی که شما بتوانید نسبت به آن استناد کنید و آنها هم نسبت به آن پایبند باشند نیستند بنابراین براساس مقتضیات زمان و بر طبق اهدافی که جریان استکبار جهانی برای آنها تعیین می‌کند حاضر هستند ولو شده باورهای پیشین خود را ترک کنند و باور جدیدی را در حوزه مهدویت ارائه کنند.

قدس آنلاین: به عنوان سخن آخر در مورد نسبت میان وهابیت و مهدویت فرمایش یا سفارشی ندارید اگر فرمایشی باقی مانده من در خدمت شما هستم؟

رضوی پور: نه من عرایضم را کامل خدمتتان عرض کردم فقط نکته اینجا است که بحث مهدویت بحثی نیست که زاییده جریان فکری شیعی باشد. جالب اینجا است که در میان منابع اهل سنت بیش از شبعیان کتاب در مورد حضرت وجود دارد. چه کتب عامی که در مورد خصوص حضرت نوشته شده و حتی یکسری کتب خاص نیز در مورد حضرت وجود دارد و حتی برخی آیات قرآن دلالت بر مسئله مهدویت دارد اینها مطالبی است که مخاطبین ما باید نسبت به آنها اطلاع داشته باشند که اگر با مسلمانهای خالی الذهن نسبت به این مسئله روبه‌رو شدند بتوانند آنها را به سمت این آموزه دینی رهنمون شوند. مسئله مهدویت مانند سایر مباحث اعتقادی که در منظومه عقاید ما شیعیان وجود دارد ریشه در کتاب و سنت حقیقی دارد که ما به دنبال احیای آن هستیم و ان شاء الله با احیای آن بستر برای ظهور منجی حق فراهم خواهد شد.                

انتهای پیام

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.