به گزارش قدس آنلاین، انسان معاصر با وجود آنکه ظاهراً بسیاری از قلههای پیشرفت را فتح نموده، ولی همچنان با شبکهای گسترده از دشواریها روبهرو است که زیست هرروز او را تحت تأثیر خویش قرار داده است.
مروری بر رخدادهای گوناگونی که بر جامعه معاصر انسانی میگذرد، بهخوبی نشان میدهد در مسیر پویش تمدنها و جوامع، هر روز مسئله و پرسشی تازه نمودار میگردد که چگونگی پاسخ به این چالشها بهطور مستقیم یا غیر مستقیم بر چگونگی زیست انسانی مؤثر واقع میشود.
از دیگر سو، شکل گرفتن ساختارمند علم سیاست و دگرگونیهای فناورانه جامعه انسانی موجب شکل گرفتن ساختارهایی سیاسی برای گردانیدن امورجامعه متأثر از ویژگیها و افقهای جهان مدرن شده است. در این میان چیرگی جریانهای استکباری و چیرگی علوم انسانی غربی و مادیگرا توانسته است بهمرور، متناسب با اهداف و رویکردهای خویش الگوهایی نسبتاً ثابت و مشترک را برای مدیریت سیاسی جامعه طراحی نموده و نظم جهانی مدنظر خود را بر این اساس شکل دهد. به همین خاطر مروری بر کشورهای گوناگون از نوعی یکپارچگی در الگوی حکمرانی حکایت میکند.
آنچه مشخص است این نکته اساسی است که مجموعه چالشهای پیش روی جامعه انسانی در هر پهنهای از اقتصاد، سیاست، سلامت، فرهنگ و غیره که قرار گیرند وابسته به مسئله مهمی به نام «حکمرانی» هستند. این حکمرانی و شیوههای آن است که پاسخ به چالشها و عملیاتیسازی نتایج مورد انتظار را بررسی نموده و راهکارهای اجرایی ارائه مینماید.
بر این بنیاد میتوان گفت شاید امروز برجستهترین و جدیترین دغدغه بشر گفتوگو و مطالعه درباره مسئله حکمرانی، الگوهای حکمرانی و چگونگی پیادهسازی الگوهای حکمرانی است. از لحاظ الگوی حکمرانی ایران نیز تا پیش از انقلاب اسلامی مصرفکننده الگوهای وارداتی، بهویژه از لحاظ مبنای فکری بود. در الگوی حکمرانی غربی که بهطور پیشفرض با شعار توسعه دموکراسی نیز همراه گشته است، رویکرد موسوم به توسعه در پیش گرفته شد.
در این الگو و الگووارههایی همانند آن، غایت زیست انسان دستیابی به رفاه در نظر گرفته میشود. بر این مدار با پررنگ شدن تأمین نیازهای مادی و کمی، رفاه پی گرفته میشود و اگر به ابعاد کیفی نیز توجهی میشود، در جهت آسیب ندیدن فرایند توسعه کمی و مادی انسان و جامعه معاصر است. الگوی حکمرانی غربی که رفاه را در نظر میگیرد، به وجوه متعالی حیات بشری توجهی نداشته و هستیشناسی خویش را به دایره مادیات محدود میسازد.
این الگوی حکمرانی ارزشهای بنیادین و مشترک فطری در نوع انسان را نادیده میگیرد و اصالت را به ماده داده و همه فرایندهای ذیل خویش را بر تأمین نیازهای مادی انسان متمرکز میسازد. پررنگ شدن دانشهایی چون روانشناسی نیز در مدار زمینهسازی تحقق مفهوم رفاه عمل مینمایند. این نگره، رقابت برای تحقق توسعه را دامن میزند و ضمن طرد ارزشهای والای انسانی اصولی را بنیان میگذارد که با سرشت الهی انسان در تناقض بوده و انسان فرهنگی را به انسان مادی تقلیل میدهد.
جالب آنجاست که الگوی حکمرانی توسعهمحور نیز به طور کامل در اختیار همه قرار نگرفته است، بلکه کشورهای مرکز و پیرامون مرکز در نظم جهانی استثماری از الگوی اصلی توسعه محور خویش پیروی میکنند و کشورهای دور از مرکز و مورد بهرهکشی مجبور میشوند از الگوهای دست چندم توسعه بهره برند. به عبارت سادهتر جریان حاکم جهانی اجازه تحقق و حتی دریافت توسعه به معنای مادی و غربی آن را هم به کشورهای دراصطلاح ناتوانتر نمیدهد. نگاه توحیدی که بنیاد نگره اعتقادی ما نیز است، چنان گسترده و بنیادین است که بستر اصلی شکلگیری نظام سیاسی قرار میگیرد.
به عبارت بهتر توحید با مشخص کردن هدف نهایی انسان، مبنایی برای ایجاد الگوی حکمرانی ویژه آن میشود. توحید مبنای حکومت دینی است و نمیتوان به توحید اعتقاد داشت و حکومت دینی را نادیده گرفت. هرچند توحید از مراتبی برخوردار است که لازم است این مراتب و سیر آنها مورد توجه قرار گیرد. اما آنچه امروز به طور جدی مورد احتیاج است، زمینهسازی تحقق اهداف حکومت اسلامی است. این مهم جز در سایه دستیابی حکومت اسلامی به الگویی مشخص، جامع و کامل از حکمرانی که امکان پاسخ به همه مسائل انسان را داشته باشد، ممکن نخواهد بود.
نویسنده: محمد جواد استادی، پژوهشگر مطالعات فرهنگی
انتهای پیام/
نظر شما