در بخشی از آن وصیتنامه تاریخی آمده است:
«...ما با قلبی سوزان آماده شهادتیم. دیدن این تنهای برهنه، شکمهای گرسنه و بدنهای ناتوانی که زیر تازیانههای عمال استعمار آنها را بهپرستیدن پیکر منحوس شاه وامیدارند، ما و هر انسانی را رنج میدهد. ما برای اولین بار شلیک گلوله را روی دشمنان شما ملت ایران، طنینانداز میکنیم. باشد که شما نیز پیروی کنید. ما همانند سرور شهیدان حسینبنعلی(ع) زندگی را عقیده و جهاد در راه آن میدانیم. شما ای ملت ایران!... با قلبی مملو از ایمان بپا خیزید و این عاملان منفور استعمار و حیات کثیف حاکمه را یکباره نابود سازید. ما از ورای این جهان با شما سخن میگوییم، نترسید، بپا خیزید و خود را به کاروان شهدا ملحق کنید.»۱
آنها قرار بود صبح فردای آن شب، در میدان بهارستان و در مقابل اتومبیل حسنعلی منصور، نخستوزیر فراماسون و وابسته شاه قرار گرفته و او را به خاطر فروش کشور به مستشاران آمریکایی و تحقیر ملت ایران و همچنین تبعید حضرت امام خمینی مرجع تقلید شیعیان و رهبر نهضت انقلابی مردم، به سزای اعمالش برسانند. از همین روی راه خویش را به سوی شهادت میدانستند و سرانجام دیگری برایش متصور نبودند.
مجازات حسنعلی منصور یکی از نمادیترین نقاط مبارزه ملت ایران در نهضت امام خمینی به شمار میرود که در همان روزهای آغازین نهضت، تکلیف آن را با بسیاری از مسائل مبرم آینده این مبارزات روشن ساخت. تکلیفی که قبلا از سوی رهبری نهضت به روشنی و وضوح اعلام شده بود، این که مبارزات اسلامی مردم ایران تنها علیه شاه و رژیم ستم شاهی نیست، بلکه در اصل ارباب اصلی شاه یعنی آمریکا و استعمار را هدف قرار داده است.
این مطلب را حضرت امام در موضعگیری قاطع خود علیه لایحه استعماری کاپیتولاسیون و در سخنرانی تاریخی ۴ آبان ۱۳۴۳ به صراحت بیان نمودند، آنجا که فرمودند:
«... آقا تمام گرفتاری ما از این آمریکاست! تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است! اسرائیل هم از آمریکاست. این وکلا هم از آمریکا هستند! این وزرا هم از آمریکا هستند! همه تعیین آنهاست...»۲
و این موضوع را از طرف دیگر در اعلامیهای که همان روز ۴ آبان صادر فرموده و توسط انقلابیون مسلمان در سراسر ایران پخش شد نیز مورد تاکید قرار داده و نوشتند:
«... دنیا بداند که هر گرفتاری که ملت ایران و ملل مسلمین دارند از اجانب است، از آمریکاست... آمریکاست که اسلام و قرآن مجید را به حال خود مضر میدانند و میخواهد آنها را از جلو خود بردارد و آمریکاست که روحانیون را خار راه استعمار میداند و باید آنها را به حبس و زجر واهانت بکشد... آمریکاست که با ملت اسلام معامله وحشیگری و بدتر از آن مینماید. برملت ایران است که این زنجیرها را پاره کنند... این دولت را ساقط کنند...»۳
و حسنعلی منصور عامل اصلی طرح و اجرای سیاستهای آمریکا از جمله لایحه کاپیتولاسیون بود تا براساس آن با خیال آسودهتر بتوانند بر جان و مال این ملت حاکم بوده و حرث و نسلش را به غارت ببرند.
وقتی در اوایل دهه ۱۳۴۰ کانونهای جهانی صهیونیستی بر آن شدند تا در مقابل روشهای ظاهرا اصلاحگرایانه کندی و دار و دستهاش در آمریکا، بار دیگر راسا وارد عمل شوند، این بار تحت عنوان ظاهر فریب سیاستمداران جوان، احزابی جدید همچون «کانون مترقی» را تشکیل دادند که رهبری آن را فراماسونهای تازهنفسی مانند حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا برعهده داشتند. کانونی که مستقیما با شبکه صهیونی ویکتور روچیلد/ شاپور ریپورتر در ارتباط بود.
سندی از مرکز اسناد موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، حکایت از رابطه بسیار نزدیک و مریدی/ مرادی حسنعلی منصور با شاپور ریپورتر دارد. در این سند، منصور عکسی از خود را تقدیم شاپور ریپورتر کرده، در ذیل آن با دستخط خود چنین نوشته است:
«تقدیم به دوست عزیز و استاد و راهنمای خودم شاپور ریپورتر- (امضا) حسنعلی منصور- تهران- ۱۳۴۰».
و بهترین زمان از نظر کانونهای استعماری صهیونی برای طرح لایحه ننگین کاپیتولاسیون، زمان صدارت حسنعلی منصور بود که نوکر حلقه به گوشتری به شمار میرفت. و همو بود که در مقابل اعتراض و سخنرانی افشاگرانه حضرت امام خمینی علیه کاپیتولاسیون، بدون هیچ محکمه و دادگاهی، تنها بنا به امر و فرمان اربابانش رای بر تبعید مرجع تقلید شیعیان داد.
ارتشبد سابق حسین فردوست، رئیس دفتر اطلاعات ویژه شاه و از نزدیکترین افراد به محمدرضا، در اعترافاتش ضمن تاکید بر آمریکایی بودن حسنعلی منصور، به شب تبعید امام نیز اشاره داشته و گفته است:
«....همان طور که منصور به دستور آمریکا و با اختیارات ویژه به صدارت رسید، تبعید آیتالله خمینی نیز دستور مستقیم آمریکا بود. تصور من این است که شخص محمدرضا به این کار تمایلی نداشت و بهتر است بگویم از انجام آن واهمه داشت. شب قبل از تبعید آیتالله، محمدرضا در کاخ میهمانی داشت و حدود ۲۰۰ نفر مدعو شرکت داشتند. منصور، نخستوزیر نیز حضور داشت. منصور حدود نیم ساعت با محمدرضا در وسط سالن قدم میزد و من متوجه آنها بودم. استنباطم این بود که منصور در موضوعی پافشاری میکند و محمدرضا موافق نیست. یک بار نیز شنیدم که محمدرضا به منصور گفت: چه اصراری دارید؟ بالاخره محمدرضا مرا خواست و با بیمیلی (چون با ژستهای او آشنا بودم) گفت: ببینید نخستوزیر چه میخواهد؟ منصور مطرح کرد که باید هرچه سریعتر آیتالله خمینی به ترکیه تبعید شود. گفتم باید به پاکروان گفته شود. گفت: تلفن کنید! تلفن کردم. پاکروان گفت که آیا میتوانم با شاه صحبت کنم؟ به محمدرضا گفتم. او به اتاق دیگری رفت و با وی صحبت کرد. دستور تبعید آیتالله خمینی صادر شد و همان شب مولوی، رئیس ساواک تهران به همراه نیروهایی از هوابرد به قم رفت و ایشان را به تهران آورد و صبح روز بعد با هواپیما به ترکیه تبعید شدند...»۴
سند افشاگرانهای از لانه جاسوسی آمریکا، تاکیدی بر این اظهارات فردوست به نظر میرسد. سند، نامهای است که در تاریخ ۱۵ آبان ۱۳۴۳ (یعنی ۲ روز پس از تبعید امام) توسط استوارت دبلیو راکول (وزیر مختار و رایزن سفارت ایالات متحده آمریکا) به شخصی با نام جیمز (احتمالا از دوستان نزدیک یا رابطین راکول) نوشته شده است. در این نامه که یکی از گویاترین اسناد در زمینه دخالت مستقیم آمریکا در ماجرای تبعید حضرت امام به شمار آمده، روشن میشود که حسنعلی منصور تا چه حد مجری دستورات مستقیم محافل صهیونی و آمریکایی بوده است.. در نامه فوق آمده است:
«...جیمز عزیزم
...وقایع اخیر که شما راجع به آنها در گزارش رسمی مطلع خواهید شد، موجب خوشوقتی قلبی من شده است. بالاخره ما توانستیم از شر آن پیرمردی که چوب لای چرخ ما میگذاشت، راحت شویم. شخصیت مهم محلی دستور اخراج او را داده است. در حال حاضر او در یکی از هتلهای درجه دو ترکیه زندگی میکند...»۵
به این ترتیب میزان سرسپردگی حسنعلی منصور به محافل آمریکایی تا آنجا معلوم میشود که گویا حتی شاه نیز علیرغم همه وابستگی و نوکری نسبت به آمریکاییان و محافل صهیونیستی اما براساس همین اسناد گویا توسط شخصی همچون منصور کنترل و هدایت میشده است.
حسنعلی منصور براساس اسناد معتبر، از اعضای ارشد تشکیلات مخوف فراماسونری در ایران بود که محوریترین کانون اجرای سیاستهای جهانی فرادولتی در طول تاریخ ایران به شمار رفته و در این زمینه کارنامه سیاه و تاریکی دارد.
بنابراین به نظر میرسد مجازات حسنعلی منصور در واقع از یک سوی حذف یکی از مجریان و قطع کردن شریانهای اصلی کانونهای استعماری جهان وطن بود و از دیگر سوی پیروی از رهبری نهضت در مشخص نمودن دشمن اصلی و تاکید بر این واقعیت که نهضت امام با سرنگونی و سقوط شاه به هدف سیاسی خود نخواهد رسید، بلکه چشمانداز و مقصد، قطع دستان آمریکا و استعمار است.
این مهم را شخص محمد بخارایی و یارانش نیز در همان شامگاه ۳۰ دی ۱۳۴۳ در قطعنامهای نیز مورد تاکید قرار داده بودند. آنها در پایان جلسه آن شب، قطعنامهای را امضاء کرده که در آن اهداف خویش را به طور کامل برای مردم و آیندگان شرح دادند. بخشی از آن قطعنامه چنین بود:
«...۱- باید با تمام قوا هر استعمارگری را به خارج از مرز ایران بیرون راند
۲- باید حکومت فردی شاه، عامل منفور استعمارگران، محو گردد
۳- این هیئت کثیف حاکمه است که ننگ استعمار را به ملت مسلمان ایران تحمیل نموده است نه آن که ملت، خود پذیرفته باشد
۴- به وجود آمدن حکومتی مستقل و ملی بر پایههای عدالت اجتماعی اسلام
۵- برای ایجاد یک حکومت ملی و اسلامی تا مرز خون به پیش
۶- این دستگاه ضد ملی و ضد اسلامی را به رسمیت نمیشناسیم
رضا هرندی (امضاء)
مرتضی نیکنژاد (امضاء)
محمد بخارایی (امضاء)۶
و در سحرگاه ۲۶ خرداد ۱۳۴۴، چهار جوان رشید اسلام، پس از اقامه نماز صبح، با چشمانی باز و دوخته شده به افق پیروزی انقلاب و اسلام، در حالی که صوت قرآن آنها به گوش میرسید و فریاد الله اکبر سر داده بودند، تیرباران شده و به شهادت رسیدند.
________________________
۱- آشنایی با جمعیت موتلفه اسلامی – اسدالله بادامچیان – بینا- بیجا ۲- نهضت امام خمینی – جلد اول – سید حمید روحانی- موسسه چاپ و نشر عروج- چاپ پانزدهم – بهار ۱۳۸۱- صفحه ۱۱۰۹ ۳- همان ۴- خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی- جلد اول- موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی- چاپ بیست و یکم- صفحات ۵۱۶ و ۵۱۷ ۵- اسناد لانه جاسوسی- کتاب هفتم- کتاب هفتاد و یکم- مستشاری نظامی آمریکا در ایران (۲)- تبعید حضرت امام(ره)به ترکیه- موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی- صفحه ۷۲۸ ۶- نهضت امام خمینی- پیشین – صفحه ۱۱۲۶
منبع: کیهان
نظر شما