روز به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی، در تاریخ ایران به «یوم التوپ» و دوره یک ساله حکومت محمدعلیشاه به «استبداد صغیر» معروف شده است. بلافاصله پس از این اتفاق، شرایط عمومی کشور تغییر کرد و حکمرانان قبلی، جای خود را به حکمرانان جدید دادند. اوضاع کشور بسیار آشفته بود؛ هر حرکتی در طرفداری از مشروطیت به شدت سرکوب میشد. در این بین، افراد بیگناهی که به اتهام طرفداری از مشروطه به تیغ جلاد سپرده شدند، کم نبودند. مشهد نیز مانند دیگر شهرهای بزرگ ایران، از عوارض مربوط به «یوم التوپ» برکنار نماند و شاهد اتفاقات ناگوار بسیاری شد.
روزگار سخت علمای مشروطهخواه
حضور نیروهای روسیه تزاری در مشهد و نفوذ کنسول این کشور در میان بازرگانان و متنفذین شهر موجب شد شرایط فعالیت مشروطهخواهان در مشهد، از همان ابتدای تشکیل مجلس شورای ملی، خیلی مساعد نباشد. هر چند به لطف علمایی مانند مرحوم آقازاده و شیخ ذبیحالله مجتهد قوچانی که هر دو از شاگردان مبرّز آخوند خراسانی بودند، مخالفان استبداد پناهگاه محکمی داشتند؛ اما پس از یومالتوپ، دیگر این علمای مشروطهخواه قادر نبودند مثل قبل از مبارزان حمایت کنند. تسلط طرفداران محمدعلیشاه به واسطه حضور نظامی روسها سبب کاهش قدرت مشروطهخواهان مشهد شد و حتی تبعید آیتالله سیدمحمد طباطبایی، یکی از دو عالم و مجتهد بزرگ مشروطهخواه به مشهد نیز نتوانست تغییری در شرایط ایجاد کند. با آغاز استبداد صغیر، محمدعلیشاه برای تثبیت قدرت خود، «صاحب اختیار»، یکی از سیاستمداران مورد اعتماد خودش را به مشهد فرستاد؛ اما حکومت او در این شهر، بیشتر از سه ماه طول نکشید؛ صاحباختیار قادر نبود فعالیت علمای مشروطهخواه را در مشهد محدود کند. آنها با وجود همه تنگناها از هر فرصتی برای ابراز مخالفت خود با اقدامهای شاه استفاده میکردند و حتی در حرم مطهر و مقابل چشم مأموران حاکم، به بیان مفاسد استبداد و حکومت استبدادی میپرداختند. با عزل صاحب اختیار، رکنالدوله به حکومت خراسان و شهر مشهد رسید.
قیام مردم مشهد
رکنالدوله برای عقب راندن مشروطهخواهان، به زور و خشونت رو آورد؛ او با حمایت نیروهای قزاق این کار را در مشهد انجام میداد. «دابیژا» کنسول روسیه تزاری در این شهر، مشوق حاکم برای اعمال خشونت بود. او به بهانه آشفتگی اوضاع و در خطر بودن جان اتباع روس، نیروهای نظامی بیشتری را از عشقآباد به مشهد فراخواند و به این ترتیب بر وخامت اوضاع شهر افزود. این اقدام دابیژا از یک سو و از سوی دیگر رفتارهای خارج از نزاکت و گاه توهینآمیز قزاقها، جان مردم مشهد را به لب رساند. روز ۳۱ بهمنماه سال ۱۲۸۷، یکی از اتباع روسیه تزاری که به تاجری مشهدی بدهکار بود، در مقابل مطالبه طلب از سوی وی، بنای فحاشی را گذاشت و در بازار سرشور مشهد، آن تاجر متدین و خوشنام را به باد کتک گرفت. بازتاب این رفتار توهینآمیز؛ قیام مردم مشهد و دفاع همهجانبه از بازرگان ایرانی بود. درگیری در اطراف حرم مطهر به اوج خودش رسید. یکی از قزاقها که سعی میکرد به زور سرنیزه مردم را عقب براند، کشته شد. به دنبال این اتفاق، کنسول روس به رکنالدوله اخطار داد که باید هر چه سریعتر، قیام را سرکوب کند و حاکم خراسان بدون توجه به علت وقوع این ماجرا، دست به کشتار و بازداشت مردم معترض در اطراف حرم رضوی زد. این رفتار، تبعات بسیار شدیدی برای رکنالدوله داشت؛ بسیاری از افراد بیطرف که حاضر نبودند در دعوای مشروطه وارد شوند، اینک به حکم مسلمانی و وطندوستی به مخالفت با اقدامهای وی پرداختند. محمدعلی قائممقام و اعتضادالتولیه، دو تن از این افراد بودند که تلگرافی را در حمایت از مشروطهخواهان به تهران مخابره کردند. این وضعیت تا خرداد سال ۱۲۸۸ ادامه داشت و طی آن، درگیریهای زیادی در شهر مشهد اتفاق افتاد. اواخر بهار سال ۱۲۸۸ بود که پیشروی طرفداران مشروطیت به سوی پایتخت آغاز شد و این اقدام، شرایط را برای محمدعلی شاه و طرفداران او پیچیدهتر کرد. شاه در اقدامی عجولانه به فرمانده قشون خراسان دستور داد مردم را به شدت سرکوب کند؛ اما تجمع مردم در اطراف حرم رضوی و پیوستن سربازان حکومت به آنها، کار را دشوار کرد. در همان حال، ۴هزار نفر از طلاب حوزه علمیه مشهد در حرم مطهر متحصن و خواستار برکناری رکنالدوله و عوامل حکومت استبدادی شدند. با فتح تهران و سست شدن پایههای قدرت طرفداران استبداد، پایان دوران استبداد صغیر در شهر مشهد هم رقم خورد.
خبرنگار: محمدحسین نیکبخت
نظر شما