به گزارش قدس آنلاین، اگر فکر میکنید که بازیهای ویدئویی مقولهای صرفاً هنری یا سرگرمیمحور است و هیچ ارتباطی با سیاست ندارد، این نوشتار را مطالعه کنید. در اذهان عمومی از شرکتهای بازیسازی به عنوان مراکز تولید محصولات سرگرمیساز یاد میشود. در واقع تا آنجایی که هدف از ساختن بازیهای ویدئویی تنها سرگرمی محض باشد، این تصور درست است.
اما محدوده مشترک میان حوزه سرگرمسازی و حوزه مباحث سیاسی- امنیتی جایی است که این تصویر ذهنی از شرکتهای بازیسازی را باطل میکند. از آنجایی که گیمر یا بازیکن، علاقه وافری به انجام بازی و همذاتپنداری با داستان و شخصیت آن دارد، بازیهای ویدئویی تبدیل به یک رسانه جذاب برای تبلیغات و انجام عملیات روانی روی مخاطبین میشوند.
اینجا نقطه تلاقی میان سیاست، سرگرمی و اقتصاد است، جایی که ارتشها، سرویسهای امنیتی، مراکز اندیشهورزی و دولتها به میدان میآیند تا بهترین تولیدکنندگان بازی را در راستای اهدافشان به کار بگیرند.
ارتش امریکا سفارشدهنده بازی
هنری کیسینجر در جایی گفته بود، بازی «فراخوان تکلیف Call Of Duty» بخشی از دیپلماسی نظامی دولت امریکاست. با این اوصاف نباید برایمان عجیب باشد اگر بفهمیم بزرگترین پروژههای بازیسازی به سفارش سرویسهای جاسوسی و ارتش تروریستی امریکا یا متحدانش بوده است.
ماجرا از جایی آغاز میشود که برادران Guillemote شرکت یوبیسافت را بعد از تجربه موفق و سودآور در زمینه فروش و واردات رایانه و بازیهای ویدئویی تأسیس کردند. آنها چند عنوان بازی تولید میکنند، اما با گذشت چند سال از فعالیتشان قصد داشتند به یکی از مهمترین بازیگران این صنعت تبدیل شوند.
یوبیسافت، بازی Splinter Cell را با موضوع تقابل مأمور سرویس جاسوسی امریکا با نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تولید کرد. Splinter cell به دلیل برخورداری از دو فاکتور در بازار به موفقیت دست یافت:
۱. سیاسی و جنجالی بودن سوژه بازی
۲. گرافیک و برخی مکانیکهای بازی
موفقیت و فروش بالا، شهرت زیادی برای Splinter cell و سازندهاش، یعنی یوبیسافت رقم میزند، تا جایی که هنوز هم طرفداران این بازی، بعد از یک دهه منتظر نسخه دوم و جدید آن هستند.
یوبیسافت در طول سالهای فعالیتش، آنقدر در صنعت سرگرمی و بازی پیش رفت تا اینکه حوزه کاری خویش را بسیار گسترده دید. برادران Guillemote برای درنوردیدن ابعاد گوناگون صنعت سرگرمی و بازی، نیاز به وسعتبخشی به تولیدات خود از نظر تعداد و محتوا داشتند، آنها برای حل این مسئله، علاوه بر دفتر مرکزی یوبیسافت در فرانسه، دفاتر دیگری در مونترال، لسآنجلس، شانگهای، صوفیه، سنگاپور، اوکراین، هند، ژاپن، فیلیپین، سوئد، ویتنام، رومانی، امارات، اسپانیا، صربستان، آلمان و ایتالیا تأسیس کردند. نیروی انسانی شاغل در این شرکت در حدود ۱۶ هزار نفر برآورد میشود.
با وجود شعبههای زیاد یوبیسافت، برخی از این دفاتر ارشدتر از دیگر شعبهها هستند و تولیدات اصلی و اصطلاحاً جریانساز یوبیسافت در این استودیوها تولید میشود. برای نمونه میشود به بازیهای Far Cry, Division, Ghost Recon اشاره کرد. این بازیها فروش خوبی داشتند و در کنار فروش محتوایشان، محبوبیت زیادی پیدا کردند و گیمرها علاقه زیادی به این دست از بازیها نشان دادند. محتوایی که با بررسی بیشتر برخی اهداف سیاسی و امنیتی در آن دیده میشود.
شاید نام بازیهای Call Of duty Battlefield برای گیمرها عناوین سیاسی یا امنیتی محسوب شود، اما یقیناً با بررسی عمق محتوا و پیامهای امنیتی بعضاً خطرناکی که در درون خط داستانی بازیهای ساخت یوبیسافت وجود دارد، شکی نمیماند که این استودیو ارتباط قوی با مراکز امنیتی و نظامی امریکا و رژیم صهیونیستی دارد.
خشونت حلقه وصل شخصیتپردازیها
بررسی گونه یا همان ژانر بازیهای موفقی که توسط یوبیسافت تولید شده، نشان میدهد یوبیسافت علاقه وافری به بازیهایی دارد که در آن کاربر، تجربه بازی کردن در نقش یک شخصیت؛ قاتل، مزدور، آنارشیست، هکر و برانداز خشن را تجربه میکند.
در واقع مشهورترین، موفقترین و جریانسازترین بازیهای این شرکت در گونه بازیهای امنیتی و سیاسی قرار دارد. جالب اینجاست که یوبیسافت مجدانه ساخت دنباله این بازیها را ادامه داده است.
خط داستانی اصلی در این بازیها، شخصیتی است که مأموریت وی در طول بازی، مبارزه با حکومت و ساختار اجتماعی موجود بوده و در انتهای بازی موفق به براندازی ساختار مورد نظر میشود. مشهورترین نمونه برای این ادعا، بازی FarCry با بیش از شش دنباله است که توسط این شرکت با همین سوژه ساخته شده است.
گرچه در نسخههای این بازی تفاوتهایی در داستان به چشم میخورد، اما با بهرهگیری از رویکرد تقلیلگرایی در تحلیل داستان بازی و تفکیک عناصر ماهوی بازی، وجود تمایلات ساختارشکنانه و آموزش و تشویق بازیکن به فراگیری مواجهه با نظم موجود و نیروهای مسلح و دفاعی کشورش را آموزش میدهد.
در آخرین نسخه این بازی شاهد براندازی کامل یک حکومت کوچک توسط یک زن جوان هستیم. وی در آغاز راه است و رسم مبارزه را نمیداند، اما با گذر مراحل و کسب امتیاز، با خشونت بیشتر و یادگیری دانش تولید سلاحهای کشنده دستی، موفق به سقوط حکومت میشود. در واقع فرآیند توطئه، براندازی، هرج و مرج و خشونت در این بازی با طعم سرگرمی، هیجان و بازی درآمیخته شده تا کاربر از این کار حس لذت به دست آورد. با تجربه بازی و تحلیل آن، میتوان ردپای عناصر مختلف عملیات روانی و تکنیکهای روانشناسانه را در طول بازی مشاهده کرد. مجموعه مورد نظر را میتوان تنها برای آموزش، فراگیری و شستوشوی مغزی کاربر تفسیر کرد.
مورد عجیب دیگر، بازی Watchdogs است که فرهنگ آنارشی و برهم زدن نظم اجتماعی با فناوری و هک را به کاربر القا کرده است و برخی از مفاهیم اساسی هک و هرج و مرج را در بستر داستان به وی تفهیم میکند.
دیگر نمونهها عبارتند از: بازیهای GhostRecon و Division که هر دو برگرفته از مجموعه آثار Tom Clancy میباشند. GhostRecon ماجراهای واحدی از نیروهای ویژه جاسوسی و ارتش تروریستی امریکاست که در خاک کشورهای دشمن امریکا عملیاتهای نظامی و خرابکاری انجام میدهند.
گذشته از این موارد، خرید حق مالکیت فکری مجموعه آثار Tom Clancy توسط یوبیسافت در سالهای دور نشان داد که عزم و هدف راهبردی این شرکت، تولید بازی ویدئویی از سوژههای مورد علاقه ارتش تروریستی و سازمانهای جاسوسی امریکا بوده است. مجموعه آثار تام(Tom Clancy) درباره مأموران جاسوسی و تیمهای ضربت ارتش تروریستی امریکاست که برای منافع شیطانی این کشور در دیگر کشورها، عملیاتهای تروریستی و خرابکارانه انجام میدهند. تاکنون چندین عنوان فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی براساس شخصیتهای این آثار با حمایت اداره سرگرمی سازمان جاسوسی مرکزی امریکا تولید شده که همگی این موارد در اسناد رسمی و خارج از طبقهبندی امریکا منتشر شده است.
یوبیسافت و خانواده Guillemote را میتوان پیمانکار معتقد به ساخت محصولات فرهنگی برای حکومت شیطانی امریکا و مراکز امنیتی نظامی آن نامید. در واقع فعالیت و جدیت یوبیسافت در ساخت این آثار بیمانند بوده و تاکنون هیچ استودیوی بازیسازی تا بدین اندازه، محصولاتی پرشمار و پرمخاطب با سوژه امینتی و نظامی با اهداف ایجاد آنارشیسم و براندازانه تولید نکرده است.
منبع: روزنامه جوان
نظر شما