«از نعمتهایی که خداوند در قرآن به پیامبران بزرگش مانند حضرت نوح، ابراهیم، موسی و الیاس و خاتم آنان، حضرت محمد(ص) عطا نموده و پس از شرح دعوتشان یادآور شده، «نام نیک ماندگار» است که در آیاتی چند بیان شده است. به نظر نویسنده، آن آیات واقعیتی مهم را که خواست فطری انسان است و در وجودش سرشته شده بیان میکند»؛ این جملات بخشی از مقدمه مقاله «بقای نام نیک و آثار آن» از استاد پیشکسوت دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی و عضو سابق هیئت مدیره بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی است.
دکتر محمدمهدی رکنی یزدی نامی آشنا برای پژوهشگران ادبیات فارسی و علوم اسلامی است. همان که سالها در عرصه علم و دانش قلم زد و آثار گوناگونی را به زیور طبع آراسته کرد و نام نیکی از خود در ذهن شاگردان و پژوهشگران علوم ادبی و اسلامی به یادگار گذاشت. او هم اکنون در سن ۹۲سالگی قلم به دست میگیرد و مقالات محققانهای درباره موضوعات مختلف ادبی مینگارد. وقتی از او به بهانه برگزاری بزرگداشت مقام علمیاش در دانشگاه فردوسی درخواست مصاحبهای کردم ابتدا متواضعانه نپذیرفت اما با اصرار حاضر شد گفتوگویی کوتاه درباره فعالیتهای علمیاش در طول این سالها داشته باشیم. این گفتوگو در حیاط منزلش و در کنار درخت انجیری که وسط حیاط کاشته شده بود انجام شد. بسیاری از شاگردان او شیرینی دلپذیر انجیرهای خانه استاد را چشیده بودند و چشیدن این طعم در کنار شیرینی بیان او در تدریس و خاطرات خوش روزهای حضور در کنار استاد دوچندان میشد.
دکتر محمدمهدی رکنی یزدی سال ۱۳۰۹ در مشهد متولد شد و پس از پایان تحصیلات مقدماتی در سال ۱۳۳۰ برای ادامه تحصیل به تهران رفت و مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران گرفت. پس از بازگشت به مشهد از مهرماه ۱۳۳۵ به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و در دبیرستانهای مشهد مشغول به تدریس شد.
پس از انقلاب اسلامی و همزمان با تعطیل شدن دانشگاهها در دوره انقلاب فرهنگی، به آستان قدس رضوی منتقل و ابتدا در اداره امور فرهنگی مشغول به خدمت شد و پس از تأسیس سازمان چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی توسط دکتر عباس سعیدی رضوانی، با این مؤسسه همکاری کرد که تألیف کتابهای متعدد، حاصل این همکاری بود. در سال ۱۳۶۱ بنیاد پژوهشهای اسلامی به عنوان مرکزی علمی و پژوهشی و وابسته به شورای عالی فرهنگی آستان قدس رضوی تأسیس شد.
وی به عنوان عضو هیئت مدیره به همکاری با بنیاد مشغول شد. پس از آغاز به کار مجله علمی- ترویجی مشکوة در سال ۱۳۶۱، به عضویت هیئت تحریریه این فصلنامه درآمد که از سال ۱۳۷۸ به عنوان مدیرمسئول و سردبیر این مجله انتخاب شد.
پس از انقلاب فرهنگی و بازگشایی دانشگاهها، به دانشکده ادبیات بازگشت و به تدریس و فعالیتهای علمی خود ادامه داد و طی سالهای ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۶ ریاست دانشکده ادبیات و علوم انسانی دکتر علی شریعتی دانشگاه فردوسی مشهد را به عهده داشت و در نهایت در سال ۱۳۸۲ پس از ۴۶ سال تدریس تمام وقت و با رتبه علمی استادتمام از دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد بازنشسته شد. پس از بازنشستگی بهطور پارهوقت به عنوان استاد راهنمای دوره دکترا در دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد و دانشگاه علوم اسلامی لندن فعالیت داشت و نیز در دانشکده علوم قرآنی مشهد و دانشکده علوم اسلامی رضوی به تدریس و راهنمایی پایاننامه پرداخت. وی هماکنون به عنوان عضو شورای عالی فرهنگی آستان قدس رضوی و مدیر مسئول و سردبیر فصلنامه مشکوة مشغول به فعالیت است.
در این گفتوگو به بازخوانی روزهای نخستین تحصیل در مشهد، سالهای ادامه تحصیل در تهران، شروع تدریس در شهر مشهد، حضور در دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی و همکاری با آستان قدس رضوی پرداختهایم.
مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید.
استاد شما اصالتاً یزدی هستید؟
بله، پدربزرگ من اهل یزد بود اما پدر من در مشهد متولد شدند. آن زمان که قرار شد شناسنامهای برای خانواده تنظیم شود چون فامیل رکنی در مشهد زیاد بود به همین دلیل پدرم «رکنی یزدی» را انتخاب کرد. پدربزرگم بازرگان بود و در سفری که به مشهد داشت در این سرزمین مقدس سکنا گزید و املاک و زمینهایی نیز در مشهد داشت.
شما متولد سال ۱۳۰۹ خورشیدی هستید. تحصیلات ابتدایی را در مشهد گذراندید؟
بله، همه مقاطع ابتدایی تحصیل را در مشهد گذراندم. من در دبستان شرافت که در پایین خیابان مشهد واقع شده بود و یکی از دبستانهای ملی مشهد بود تحصیل کردم. مدیر مدرسه، آقای مهدی ملکی، اهل یزد بود و آشنایی نزدیکی با پدرم داشت.
منزل شما در کدام منطقه مشهد بود؟
منزل ما نیز در «دربندعلیخان» بود. دربند علیخان کوچهای طولانی و باریک بود و دری در ابتدای آن قرار داشت. علت باریکی این مکان نیز جلوگیری از حمله غارتگران به این منطقه و جلوگیری از ورود اسب به داخل محدوده این کوچه بود. تجارتخانه پدربزرگ و پدرم نیز در آنجا قرار داشت. پدربزرگ من به رکنالتجار مشهور بود. البته اکنون اثری از «دربند علیخان» نمانده و سالهاست تخریب شده است.
یکی از استادان شناخته شده در دبیرستانهای مشهد مرحوم استاد محمدتقی شریعتی بوده است. شما نیز از محضر ایشان بهره بردید؟
من خیلی از محضر استاد شریعتی بهره بردم و چندین درس را با ایشان گذراندم. یکی از کسانی که از نظر علمی بهره فراوانی از اندوختههای علمی و اخلاقیاش بردم مرحوم استاد شریعتی بود.
استاد محمد تقی شریعتی از سال ۱۳۱۳ به مدت ۳۰ سال در کار تعلیم و تربیت در علوم دینی، معارف، ادبیات فارسی و فقه مشغول بود. در سال ۱۳۱۵ پس از ورود به آموزش و پرورش، پیشنهاد شد در دستگاه قضایی به کار قضاوت مشغول شود ولی استاد شریعتی به دلیل وجود حکومت ظلمه حاکم، از این کار انصراف داده و به تدریس و تعلیم پرداخت. عدهای به آن بزرگوار پیشنهاد کردند به دلیل آشنایی با علوم دینی و حوزوی، معمم شده، به حوزه بیایند ولی او گفت: معممین و روحانیون به اندازه کافی در حوزه هستند ولی کسی نیست که در دبیرستانها و دانشسراها به تعلیمات دینی برای جوانان بپردازد.
استاد شریعتی پس از شهریور ۱۳۲۰، زمانی که تودهایها بهشدت به تبلیغ اندیشههای مادی و ضددینی میپرداختند با تشریح حقایق اسلامی در کانون نشر حقایق اسلامی به تقابل با آنان میپرداختند. استاد در هفته جلساتی را برای آمادهسازی شاگردان خود برای مناظره با اندیشههای تودهایها برگزار میکرد تا به مقابله با طرز فکرهایی همچون «دین افیون تودههاست» بپردازد. استاد شریعتی با تلاشهای فرهنگی و هنری، در شناساندن اسلام ناب به مردم و ستمهایی که طاغوتیان زمان به دینداران روا میداشتند در زمینهسازی انقلاب اسلامی نقش مؤثری داشتند. استاد شریعتی در دورهای نهجالبلاغه به ما میآموخت و شرح میداد. کار مهم او این بود که نهجالبلاغه و توجه ویژه به آن را در جامعه مطرح کرد.
چه سالی برای ادامه تحصیل به تهران رفتید؟
در سال ۱۳۳۰ خورشیدی برای شرکت در آزمون ورودی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به این شهر سفر کردم. آن موقع هر دانشکدهای آزمون ورودی را به صورت جداگانه برگزار میکرد و آزمونها یکپارچه نشده بود. خاطرم هست که برگه امتحانی من را دکتر ذبیحالله صفا مؤلف کتاب سترگ «تاریخ ادبیات در ایران» گرفت. در همان سال در دانشکده اد��یات تهران پذیرفته شدم و تا سال ۱۳۳۳ دوره لیسانس را گذراندم.
دکتر ذبیحالله صفا به ما تاریخ ادبیات درس میداد. مرحوم محمدتقی مدرس رضوی عربی قدیم و دکتر محمدی عربی جدید به ما میآموخت. یکی از همکلاسیهای من آقای دکتر مهدی محقق بود.
شما از محضرمرحوم جلالالدین همایی نیز بهره بردید؟
بله، ایشان به ما معانی و بیان درس میداد. اصولاً بین استادهای آن دوره باید گفت استاد همایی از مرحوم فروزانفر نیز عالمتر بود. مرحوم همایی فقیه بود و با توجه به داشتن جایگاه والای علمی در حوزه به دانشگاه آمد و وارد عرصه تدریس شد.
چه شد که پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه تهران وارد عرصه تدریس شدید؟
من برای ورود به عرصه تعلیم و تربیت از مرحوم میرزا جوادآقا تهرانی کسب اجازه کردم. ایشان نیز نصایحی به بنده کردند. شایسته است به این نکته اشاره کنم که یکی از مشوقان اصلی من برای ورود به عرصه تدریس و تربیت شاگرد، مرحوم استاد رمضانعلی شاکری سرپرست اسبق کتابخانه مرکزی آستان قدس بود که بهتازگی به رحمت ایزدی پیوست. او به من گفت حتماً وارد مسیر تعلیم و تربیت شو و مثل استاد محمدتقی شریعتی میتوانی موجب خدمات ارزندهای در تربیت شاگردان شوی.
سال ۱۳۳۵ خورشیدی به مشهد بازگشتم. روزی برای پیگیری کاری به اداره آموزش و پرورش مراجعه کردم و در آنجا یکی از معلمان قدیمیام، آقای صفویه را دیدم. از من پرسید چکار میکنی؟ گفتم فوق لیسانس ادبیات گرفتهام. او در پاسخ گفت: چه خوب. ما احتیاج به معلم ادبیات داریم. در مهر ماه ۱۳۳۵ به طور رسمی وارد عرصه تعلیم و تربیت شدم.
تدریس را از کدام مدرسه شروع کردید؟
من در دانشسرای مقدماتی و برخی مدارس دیگر تدریس میکردم. خاطرم هست چون خیلی جوان بودم وقتی برای تدریس حاضر شدم مدیر مدرسه به من گفت: ما برای ثبتنام جدید جایی نداریم. او گمان میکرد من از دانشآموزانی هستم که برای ثبتنام به آنجا مراجعه کردم.
وقتی دبیرستان علوی توسط برخی از تجار متدین مشهد و با تلاشهای سید حسین سیدی علوی که یکی از طلبههای روشناندیش بود تأسیس شد به آن مدرسه رفتم و تدریس را ادامه دادم.
بهانه ورود شما به دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی چه بود؟
پس از اینکه مرحوم استاد احمدعلی رجایی بخارایی بازنشسته شد دکتر مجتهدزاده که آن موقع ریاست دانشکده الهیات فردوسی را برعهده داشت به سبب آشنایی که با یکدیگر داشتیم من را به دکتر جلال متینی، رئیس وقت دانشکده ادبیات معرفی کرد. در ابتدا پایاننامه خود را که با موضوع «تحقیقی در تفسیر کشفالاسرار و عدهالابرار میبدی» نوشته بودم به گروه برای ارزیابی تحویل دادم. مرحوم دکتر یوسفی که مدیر گروه بود پژوهشم را پسندید. پس از مدتی امتحانی از من گرفتند و به عنوان عضو هیئت علمی گروه ادبیات دانشگاه فردوسی پذیرفته شدم و از مهرماه ۱۳۴۸ خورشیدی فعالیتهایم را در دانشگاه آغاز کردم.
شما با دکتر شریعتی همکار بودید؟
او در گروه تاریخ مشغول بود. مرحوم دکتر شریعتی در طول فعالیتهایش در دانشکده ادبیات به دنبال شورش علیه حکومت طاغوت بود. او بارها میگفت اسلام علوی یعنی شورش بر ضد ظلم و حکام ظالم. او تسلط بالایی در بیان و جذابیتی در سخن داشت. به همین دلیل جمع زیادی از دانشجویان به سمت او جذب شدند. وقتی کلاس او تشکیل میشد بقیه کلاسها تعطیل میشد و این مسئله سبب شد برخی از استادان بر ضد او موضع بگیرند. به همین دلیل به تهران سفر کرد و بقیه فعالیتهایش را در آن شهر ادامه داد.
بعضی مرحوم دکتر شریعتی را با مرحوم شهید مطهری مقایسه میکنند. این مقایسه از بنیان اشتباه است. شهید مطهری مردی فقیه و اسلامشناس بود اما تخصص دکتر شریعتی جامعهشناسی تاریخ بود. هر دو بر اساس بینش خود به فعالیت میپرداختند و سنخ کارشان با یکدیگر فرق میکرد.
سابقه همکاری شما با آستان قدس رضوی از چه زمانی شروع شد؟
پس از انقلاب اسلامی و شروع انقلاب فرهنگی دانشگاهها برای مدتی تعطیل شد. مرحوم آیتالله طبسی با بنده به واسطه شناخت پدرم آشنایی داشت. ایشان از من خواست با آستان قدس در حوزه مدیریت فرهنگی همکاری داشته باشم.
به قول شاعر:
خواجه خود دید و پسندید و خرید
بود آگاه ز هر نیک و بدم
آن موقع در آستان قدس دو نهاد فرهنگی فعالیت داشتند. یکی کتابخانه مرکزی و دیگری اداره امور فرهنگی که مرحوم دکتر رجایی بخارایی در اینجا فعالیت میکردند. آن موقع مرحوم شاکری رئیس کارگزینی آستان قدس بودند و من نیز به همراه دکتر برادران رفیعی مدیریت امور فرهنگی آستان قدس رضوی را برعهده داشتم.
شما از سالها پیش در لباس خادمی حضرت رضا(ع) در بارگاه امام رئوف خدمت میکنید. چه زمانی در این لباس مشرف شدید؟
مرحوم آیتالله طبسی در همان زمان به بنده گفت برای تشرف درخواست بده و ایشان نیز لطف کردند در سال ۱۳۶۳ خورشیدی حکم خادمی را به بنده دادند.
خبرنگار: امید حسینینژاد
نظر شما