عشق ورزیدن، ازدواج و مادر شدن زیباترین احساساتی است که یک زن در طول عمر خود تجربه میکند و از حقوق اولیه و مسلم اوست؛ حقوقی که گروهک منافقین از زنان عضو خود میگرفت! در طول تاریخ هرگاه شعار حمایت از حقوق زنان و برابری جنسیتی به میان آمده است، در لوای همین شعارهای رنگارنگ بالاترین ظلمها به زنان را شاهد بودهایم و تلاش شده است با گرفتن زنانگی زنان، آنان را ابزاری برای پیشبرد اهداف و مطامع خود قرار دهند. حالا چه جنبش فمینیسم باشد و چه نحله منافقینی که خودشان نام «مجاهدین خلق» را برای خود برگزیدند؛ گروهکی که در ابتدای تشکیل هیچ زنی را در ساختار تشکیلاتی خود نمیپذیرفت، اما بعدها برای پیشبرد کارهای تشکیلاتیشان و راهاندازی خانههای تیمی، زنان را هم وارد گروهک خود کردند. این جذب و ساماندهی هر چند با شعارهای برابری و حمایت از حقوق زنان بود، اما گروهک منافقین پس از جذب زنان در ساختار خود، بیش از هر نظام بردهداری زنان را مورد استثمار قرار داد تا جایی که در این تشکیلات علاوه بر گرفتن حق ازدواج از زنان و طلاقهای اجباری و گرفتن فرزندانشان، با خارج کردن رحم زنان و عقیمسازی آنان، حداقل حقوق انسانی را از زنان گرفتار در این تشکیلات سلب میکردند.
هر چند تمامی افرادی که اغوا شدند و به گروهک منافقین پیوستند با سرنوشتی تلخ و تأملبرانگیز مواجه شدند، اما این گروهک که بیشتر به یک فرقه انحرافی شباهت دارد تا یک ساختار تشکیلاتی و سیاسی، بیشترین آسیب را به زنان زد و این رفتارهای ظالمانه و اغواگریها همچنان ادامه دارد.
شعارهای اغواکننده و فعالیتهای به ظاهر ایدئولوژیک خط مشی آغازین سازمان مجاهدین خلق بود و تحت پوشش همین شعارها در دوران مبارزات ستمشاهی، این گروهک هم به عنوان یکی از گروههای مبارزه با رژیم پهلوی توانست برخی از جوانان را به خود جذب کند. در ادامه، اما رفتهرفته انحرافات این فرقه خودنمایی کرد و این گروهک در مقابل انقلاب و نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت و بدترین جنایتها را در طول تاریخ کشورمان علیه مردم ایران رقم زدند.
از تشکیل تا تقابل با نظام
سازمان مجاهدین خلق که در سال ۱۳۴۴ با هدف براندازی حکومت پهلوی تشکیل شد، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی عملاً مقابل انقلاب ایستاد. در سال ۱۳۶۰ به دنبال سه سال درگیری، بالاخره مشی مسلحانه را بر ضد نظام جمهوری اسلامی و به منظور سرنگونی سریع آن برگزید. در پی ترورهای گسترده این فرقه، سران سازمان به فرانسه و سپس در زمان جنگ، به عراق پناهنده شدند و در راستای سیاستهای دولت متخاصم عراق و بر ضد منافع مردم ایران قرار گرفتند. به دنبال شکستهای پی درپی در استراتژیهای اعلامشده، بحثهای جدیدی به نام انقلاب ایدئولوژیک به راه افتاد که سرآغاز آن ازدواج مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو همسر مهدی ابریشمچی بود. از سال ۱۳۶۴ به بعد این سازمان سیاسی- نظامی عملاً به یک فرقه تروریستی تبدیل شد و تاکنون حدود ۱۶ هزار نفر در ایران قربانی اهـداف تروریستی آنان شده اند؛ فرقهای که اکثر فرماندهان آن زن هستند. سازمان منافقین در سال ۱۳۶۸ به طور محرمانه و گسترده، اعضای خود را مجبور به طلاقهای ایدئولوژیک کرد، به این معنا که همه اعضا باید برای همیشه حق ازدواج را از خود سلب کنند و در صورت داشتن همسر، با نهایت تنفر از هم جدا شوند، اما ماجرای ازدواجها و طلاقهای اجباری تنها برشی کوتاه از ظلم و تعدی گروهک منافقین به زنان است.
روایتهایی از پادگان اشرف
پادگان اشرف مقر اصلی منافقین در عراق اگر میتوانست دهان باز کند روایتهای تکاندهندهای را از جنایات منافقین علیه اعضای خود نقل میکرد. همچنان که برخی از اعضای جداشده این سازمان که توانسته بودند خود را از چنگال آنان نجات دهند هم برشهایی از واقعیت این فرقه را روایت کردهاند.
پس از تخلیه این پادگان در سال ۹۲، دبیر دوم سفارت امریکا در بغداد طی گزارشی مستند، بخشی از جنایات سرکرده گروه تروریستی مجاهدین در تسویهحسابهای خونین و کشتار همکاران خود، تجاوز به زنان حاضر در پادگان اشرف، مسمومسازی و اعدام دهها تن از اعضای بریده این گروه پرده برداشت. در بخشی از این گزارش آمده است: «رجوی روابط جنـسی گستردهای با افـراد نـظامی، سـیاسی و دفـتـری زن این گروه داشــته است و دستور عــقیمسـازی برخی از آنان را نیز صادر کرده بود. وی در این گزارش یادآور میشود کـه خـود شـاهـد دیــدن فیلـمهایی از اعترافات این زنـان بـوده است.»
ورود زنان به سازمان منافقین
سازمان مجاهدین خلق تا سال ۱۳۴۸ یعنی تا چهار سال بعد از اینکه توسط افرادی از نهضت آزادی ایجاد شد، اصلاً هیچ نیروی خانمی در آن عضو نبود و ساختاری کاملاً مردانه داشت.
در سالهای اولیه تأسیس گروه، همه اعضا اعتقاد داشتند زن اصلاً نمیتواند در جریان مبارزات باشد تا اینکه «ساواک» طرحی برای مقابله با اقدامات مجاهدین خلق تهیه کرد. در این طرح به همه بنگاههای معاملات املاک کشور دستور داده شد هر خانهای به مرد مجرد اجاره میدهند، اطلاعات آن را در اختیار ساواک قرار دهند. با این شرایط نیروهای مجاهدین خلق دیگر نمیتوانستند خانه تیمی اجاره کنند. اینجا بود که پای زنان هم به این گروه باز شد.
در اواخر دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰، جذب زنان در سازمان شدت گرفت و زنان کمکم از حالت پوششی خارج شدند و به مسائل چریک شهری و اسلحه در دست گرفتن هم ورود کردند. این مرحلهای بود که زنان کاملاً در تفکر سازمان مجاهدین خلق ذوب شدند و مورد سوءاستفاده قرار گرفتند. در مقطع بعد از انقلاب اسلامی، جریان زنان در سازمان مجاهدین خلق خیلی عجیب و غریب میشود. زنان مسئولیتهای سنگینتری میپذیرند و جریانهای دانشآموزی، دانشجویی، کارگری یا حتی کادرهای مختلف پزشکی برای جذب افرادی از این اقشار به راه افتاد و در اواخر دهه ۵۰ سازمان مجاهدین خلق اعلام میکند که ما یک «میلیشیا» یا شاخه نظامی از جوانان دختر و پسر تشکیل دادهایم.
بخشی از نشریه رسمی آنها یعنی «نشریه مجاهد» همیشه به موضوع زنان اختصاص داشت. مسائل زنان، حقوق زن در جامعه، مسائلی مثل نسلسازی، مادری کردن، نقش و جایگاه زن در دموکراسی، موضوعات اجتماعی و سیاسی از مباحث ثابت و مفصل نشریه مجاهد بود.
«زنان» فرماندهان منافقین!
سازمان مجاهدین خلق از ۱۴ ارگان نظامی و ۱۷ سازمان سیاسی تشکیل شده که مسئولیت هر ۱۷ سازمان سیاسی به عهده بانوان است، البته شمار کل این گروهک از ۲ هزارو ۸۰۰ نفر تجاوز نمیکند!
ابراهیم خدابنده یکی دیگر از اعضای جـداشده از این فرقه در این مورد میگوید: «یکی از دلایل اعطای مسئولیت بیشتر به زنان در این سازمان عدم ایجاد خطر برای تنها رهبر مرد این گروه است. زنان در مقایسه با مردان روحیه استقلالطلبی کمتر و حس مسئولیتپذیری بیشتری دارند.»
هادی شمسحائری هم در این باره مینویسد: «یکی از شگردهای دیگر رجوی این بود که بدبینی و دشمنی شدیدی در ذهن زنان نسبت به مردان به وجود آورد. مرد عنصر نرینه وحشی است و باید در این انقلاب این تضاد حل شود. این تبلیغات در فضای خانوادگی تأثیر سوء به جای گذاشته بود و زن نسبت به شوهرش بدبین شده و فضای خانواده پر از سوءظن شده بود. رجوی خود را ناجی و آزادکننده زنان معرفی و بقیه مردان را دشمن زنان معرفی میکرد، به همین جهت زنان بیشتر از مردان در تشکیلات حل میشوند و مورد سوءاستفاده قرار میگرفتند، لذا مسئولیتهای بالاتری به آنها داده میشد. زنان بیشتر از مردان باور داشتند که رجوی یک فرد بیمانند و افسانهای است.»
اضمحلال نهاد خانواده
نگاه رئیس سازمان مجاهدین خلق نسبت به خانواده تابعی از منافع شخصی و تشکیلاتی رهبری فرقه بود.
در اوایل انقلاب ایدئولوژیک در سال ۱۳۶۴ به همه اطمینان خاطر داده شد که این طلاق و ازدواج فقط یک بار در عمر سازمان اتفاق افتاد و آن هم مختص رهبری است و کسی حق ندارد از آن تقلید کند، اما بعدها با پایین و بالارفتن رده هر یک از زنان یا شوهران، به خاطر اختلاف سطح مسئولیت آنها، باید زن از شوهر خود جدا میشد و به مـردی تعلق میگرفت که هم سطح رده و مسئولیت وی باشد.
در ازدواجهای درون تشکیلاتی زن یا دختر هیچ گونه حق انتخابی در رابطه با همسر، یعنی کسی که به عنوان شریک سالیان زندگی خود انتخاب میکرد، نداشت و باید زن با مردی که سازمان انتخاب کرده بود، ازدواج مـیکرد و در این باره حق هیچگونه انتخابی نداشت. در واقع زنان وسیله باجدهی به مردان شده بودند. بسیار اتفاق میافتاد که دختران جوان را به مردان مسن میدادند. درست مانند اهدای خواهر ۱۶ ساله موسی خیابانی به مهدی ابریشمچی ۴۰ ساله برای قدردانی از خدمات ابریشمچی که به نفع رجوی از همسر خود گذشته بود!
این فرقه در درون تشکیلات خود در ۲۶ مهر ماه سال ۱۳۶۸ طلاقهای ایدئولوژیک را به صورت اجباری مقرر کرد و همه اعضا متعهد شدند برای همیشه حق ازدواج را از خود سلب کنند و نقض این تعهد هزینه سنگینی در پی داشت. در واقع انقلاب ایدئولوژیک رجوی و مریم عضدانلو از ازدواج آغاز شد، اما انقلاب ایدئولوژیک اعضای مجاهدین باید از طلاق ایدئولوژیـک آغاز میشد!
نقص عضو با برداشتن رحم؛ قله آرمانی منافقین برای زنان
سازمان مجاهدین خلق تاکنون طی عملیات موسوم به قله آرمانی حداقل ۱۵۰ نفر از زنان عضو خود را عقیم کرده است. این عملیات به عاملیت نفیسه بادامچی یکی از پزشکان سازمان و به شکل خارج کردن رحم زنان سازمان اجرا میشد.
بتول سلطانی که بعد از ۲۰ سال از این فرقه جدا شد و به خاطر این فرقه خود را مطلقه و دو فرزندش را در یک کوچ جمعی به اروپا روانه کرد و با این خدمت رؤیایی توانست به رده بالای شورای رهبری زنان برسد، درباره عقیمسازی اجباری زنان میگوید: «مسعود رجوی در یکی از جلسات شورای رهبری (جمعزنان) تصریح کرد که مهمترین و اولین وظیفه نفیسه بادامچی (دکتر و عضو شورای رهبری) عقیم کردن زنان جوان (کمپ) اشرف است و نفیسه بادامچی جنایتکار سا لها به این شغل ضدانسانی مشغول بود و به بهانههای مختلف زنان را مجبور میکرد به این عمل تن بدهند و بابت این خوشخدمتی از سرکرده فرقه امتیاز میگرفت.»
برداشتن رحم زنان به زور و تحت تعلیمات فرقهای نوعی نقص عضو است که قابل درمان و جبران نیست.
عقیم کردن زنان در تناقض با قوانین حقوق بشری است که سلامت زنان را مورد تأکید قرار میدهد.
این نسلکشی و ناقص کردن زنان در حالی صورت میگرفت که طبق بند «ه» ماده ۱۶ کنوانسیون حذف تمامی اشکال تبعیض علیه زنان، داشتن حقوق یکسان جهت تصمیمگیری آزادانه و مسئولانه در زمینه تعداد فرزندان و فاصله زمانی بارداری و دستیابی به اطلاعات، آموزش و وسایلی را که آنها را برای اجرای این حقوق قادر میسازد از حقوق زنان به رسمیت شناخته است.
همچنین بر اساس کنوانسیون جلوگیری از نسلکشی و مجازات مرتکبان «تحمیل استانداردهایی به قصد جلوگیری از زاد و ولد اعضای گروه» مصداق بارز نسلکشی است.
اینها تنها بخشی از واقعیت ماهیت گروهگ تروریستی منافقین است و بخشهای زیادی از حقیقت این سازمان همچنان ناگفته باقی مانده؛ واقعیتهای گروهی مخوف که تنها اغراض سیاسی موجب شده است سایر کشورهای دنیا به این گروه اجازه حیات دهند.
منبع: روزنامه جوان
نظر شما