به گزارش قدس آنلاین، محمدرضا شفیعی کدکنی(م.سرشک) نزد پدرش آمیرزا محمد(که روحانی بود) و محمدتقی ادیب نیشابوری(ادیب نیشابوری دوم) از نزدیکانش به فراگیری زبان و ادبیات عرب پرداخت. نخستین بار که پشت نیمکت و میزهای نظام آموزشی نشست زمانی بود که با رتبه یک در کنکور به عنوان دانشجوی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی در مقطع کارشناسی وارد این دانشگاه شد و در مقطع دکترای همین رشته از دانشگاه تهران دانشآموخته شد.
از آنجا که مردم و مخاطبان ادبی با شخصیت شاعرانه ایشان بیشتر از ابعاد دیگر آشنایی دارند به طور مختصر به بررسی اشعار «م.سرشک» میپردازیم.
شفیعی را میتوان در گروه شاعران اجتماعی دانست. به گفته دکتر غلامحسین یوسفی: «شعرهای م.سرشک غالباً رنگ اجتماعی دارد. اوضاع جامعه ایران در دهههای ۴۰ و ۵۰ در شعر او به صورت تصویرها، رمزها، کنایهها و ایماها منعکس است».
شفیعی کدکنی متعلق به نسلی است که پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ پا به عرصه شاعری نهاد. اثرات نخستین این حادثه را او در نوجوانی و تبعات سیاسی و اجتماعی آن را در سالهای بعد درک و تجربه کرد. نگرش و ذهنیت شفیعی تا حد زیادی متأثر از نتایج کودتا تکوین یافت و این واقعه سبب شد شعرش با دغدغههای انسانی و اجتماعی و روح استبدادستیزی پیوند بخورد.
شفیعی ابتدا تحت تأثیر برخی شاعران از جمله اخوان ثالث بود اما به تدریج به شیوه انحصاری شاعرانگی خود دست یافت. او برای نخستین بار معانی و مفاهیمی را وارد شعر نو کرد که ضمن نوآورانه بودن، برای طیفی از جامعه مطلوبیت داشت. شعرهای او به خصوص پس از انتشار مجموعه شعر «در کوچهباغهای نیشابور» در سال ۱۳۵۰ به طور فراگیری، وجه اعتراضی و انقلابی به خود گرفت و شاخصههای شعر مقاومت را در خود جای داد. از این روی مورد اقبال طیف وسیعی از مبارزان و مخالفان سیاسی حکومت پهلوی قرار گرفت. او از معدود شاعرانی بود که در آن زمانه شعر اعتراضی سرود، شعر او هم رسالت افشاگرانه و هم جنبه آگاهیبخشی داشت.
«میخواهم، در زیر آسمان نشابور، چندان بلند و پاک بخوانم که هیچ گاه، این خیل سیلوار مگسها، نتوانند، روی صدای من بنشینند. میخواهم در مزرع ستاره زنم شخم و بذرهای صاعقه را یکیک با دستهای خویش بپاشم...».
شفیعی احساسات میهنی و نگرش اجتماعی و آرمانهای انقلابیاش را در بسیاری موارد با محدوده جغرافیایی نیشابور پیوند نمادین بخشیده است.
خبرنگار: خدیجه زمانیان
انتهای پیام/
نظر شما