تحولات منطقه

۳ آبان ۱۴۰۱ - ۱۲:۵۱
کد خبر: ۸۲۲۲۷۷
زمان مطالعه: ۲ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، چندسالی است بیش از گذشته گفت وگوهایی درباره اهمیت حفظ زبان فارسی و ایمن کردن آن از گزندها و آسیب ها می شنویم. این پرسش شاید در ذهن شما هم ایجاد شده باشد که این همه هشدار به لزوم حفظ زبان فارسی از روی تعصب است و عرق ملی یا اهمیتی راهبردی پشت این تأکید هاست؟
زبان، در نگاه اول ابزار ارتباط است و وسیله انتقال پیام. همه زبان های دنیا در درجه اول چنین کارکردی دارند و قرار است محملی برای معنا باشند. ازاین رو، برخی ممکن است تصور کنند چه توفیری دارد زبان ما فارسی باشد یا انگلیسی، عربی باشد یا اسپانیایی، اردو باشد یا چینی. تازه اگر کارکرد زبان صرفا انتقال معنا باشد، به نظر می رسد استفاده از زبان های جهان شمول تر، منطقی تر و پربازده تر باشد.
نکته مهم اینجاست که زبان ابزار ارتباط و تعامل و انتقال معناست، اما مهم ترین زیرساخت و سرمایه بنیادین فرهنگ هر کشور و هر تمدن، زبان آن است. بیایید از این زاویه به موضوع نگاه کنیم که من و شما وقتی از غنای فرهنگمان صحبت می کنیم و در رویارویی با جهانگردانی که به ایران می آیند می خواهیم در چند جمله داشته های فرهنگی مان را به رخ بکشیم، سراغ چه جمله هایی می رویم؟
احتمالا شما هم دارید به جملاتی از این دست فکر می کنید:
۱. ما در ایران شاعران بسیار بزرگی داریم که در دنیا شناخته شده اند، مثل حافظ و سعدی و مولوی و خیام؛
۲. ما در ایران دانشمندان بسیاری داشته ایم و داریم که کتاب هایشان قرن ها مرجع علمی اندیشمندان دنیا بوده است؛
۳. ما در ایران گنجینه وسیعی شامل صدها دیوان و صدها کتاب فاخر ادبی داریم که سرشار از حکمت، معرفت و اخلاق اند.
و...
در این جملاتی که بر زبان ما جاری می شود تا غنای فرهنگی خود را به دیگران اثبات کنیم، یک عنصر مشترک و یک نخ نامرئی وجود دارد که آن هم زبان فارسی است. درواقع این زبان غنی و پرظرفیت و الهام بخش فارسی اگر نبود، نه آن شاعران تأثیرگذار و ماندگار در میان بودند و نه آن اندیشمندان و حکیمان نامدار، نه آن دیوان ها و منظومه های گران سنگ نوشته می شد و نه آن سفرنامه های حکمت آمیز و ژرف پدید می آمدند. زیبایی و ارزش همه این متون در گرو روح متعالی و ظرفیت خوب و غنای کم نظیر زبان فارسی است.
به دیگر بیان، زبان فارسی پایه، بن مایه و زیرساخت اصلی همه آن داشته های فرهنگی است که به آن ها مباهات می کنیم. اما بازهم این همه ماجرا نیست. زبان هر کشور خط مقدم فرهنگ آن کشور است؛ یعنی اگر کشوری زبان خودش را یک باره یا آهسته آهسته به بیگانگان تقدیم کند، اگر از فرسایش و تضعیف زبان پیشگیری نکند و نسل جوانش با زبان بیگانه مأنوس تر باشد تا زبان رسمی کشور خودشان، یک فاجعه رخ خواهد داد و چه فاجعه ای بزرگ تر از استعمار فرهنگی. کشوری که زبانش را از دست بدهد، فرهنگش را در اندک زمانی از دست خواهد داد.
ما وقتی با زبان فارسی زیست می کنیم، هم نفس با کلماتی هستیم که قرن ها با توحید، عشق، حکمت، معرفت و جوانمردی همراه بوده اند و همچنان آن عطر و بو را دارند. اما اگر زبان ما مثلا انگلیسی شود، ما هیچ تعلق و وابستگی هویتی به آن نخواهیم داشت و رنگ وبوی فرهنگ غرب را در کلماتش خواهیم دید و کم کم با آن فرهنگ مأنوس خواهیم شد. در یادداشت بعد دراین باره هم خواهم نوشت که اگر پذیرفتیم که حفظ زبان فارسی اهمیت راهبردی دارد، آیا این مهم با روش های کنونی و متداول تحقق پذیر است یا نه.

منبع: شهرآرا نیوز

برچسب‌ها