به گزارش قدس آنلاین، شاید پیش آمده باشد که از شما بپرسند: «ما چرا مینویسیم»، «چرا کتاب میخوانیم؟»، «کتابخوانی را از کجا شروع کنیم؟»، «چطور یک کتاب خوب را از بد تشخیص دهیم؟» و... این پرسشها، ساده به نظر میآیند اما پاسخ مشخصی ندارند و همیشه آدم را گیر میاندازند! برای پاسخ درست به پرسشهای اینچنینی باید ابعاد مختلف را سنجید مثلاً برای معرفی یک کتاب خوب باید ابتدا سلیقه کتابخوانی افراد را بشناسیم و بدانیم در حوزه رمان(اگر رمانخوان باشند) به چه نوع رمانهایی علاقه دارند و تازه اگر درباره آن رمانها اطلاعاتی داشته باشیم، میتوانیم کتاب مناسبی معرفی کنیم.
احسان رضایی در کتاب «آداب کتابخواری» که توسط نشر جام جم منتشر شده به همین مسائل پرداخته است. او بهواسطه تجاربی که در همه این سالها با کتاب داشته، ۳۰ روایت از مهمترین موضوعاتی که هر کتابخوان حرفهای با آن مواجه بوده از قبیل پیدا کردن کتاب مناسب، تشخیص قیمت کتاب، امانت دادن کتاب و... نقل کرده است. مخاطبی که این کتاب را میخواند در درجه نخست به اهمیت مطالعه پی میبرد و در درجه بعدی برای پرسشهایی که پاسخ روشنی برایشان نداشته، به جوابهای تقریباً روشنی میرسد.
احسان رضایی متولد ۱۳۵۶ در تهران است. تحصیلات او پزشکی است اما علاقه فراوان به کتاب موجب شد فعالیتهای او بیشتر رنگ و بوی کتاب بگیرد تا پزشکی. رضایی روزنامهنگار و منتقد ادبی است که با نشریات مختلفی همکاری کرده است. او در سال ۱۳۹۱ به خاطر ستون یادداشت در هفتهنامه «همشهری جوان» پرخوانندهترین خبرنگار حوزه کتاب شد.
رضایی سابقه اجرا هم دارد و در رادیو برنامههای ادبی متعددی اجرا کرده است. «شهرزاد خستهس»،«باغ وحش اساطیر»،«سقای بسیجیان»،«سرگذشت پزشکی در ایران» و «هیولاهای اسرارآمیز» از تألیفات اوست. گفتوگوی ما را با احسان رضایی درباره «آداب کتابخواری» و عادات کتابخوانی امروز ایرانیها بخوانید.
چطور شد روایتهای «آداب کتابخواری» نوشته شد؟
من و آقای قزلی همکاریهای زیادی با هم داشتهایم. ایشان از وقتی مدیریت نشر جامجم را بر عهده گرفته، شروع کرده به جمعآوری روایت و به هر کسی که در هر حوزهای فعالیت داشته پیشنهاد نگارش روایت داده است. به من هم گفتند چون علاقهام کتابخوانی است روایتهای مربوط به این حوزه را جمعآوری کنم تا منتشر شود. یکی دو روایت را که در مجله همشهری داستان منتشر شده بود، تغییراتی دادم و بروز کردم و تعداد دیگری به آنها اضافه کردم. درباره روایتها با آقای قزلی و سایر دوستان بحث کردیم تا اینکه رسید به شکل فعلی.
شما مسائلی در کتاب مطرح کردید که مبتلابه جامعه کتابخوان است که البته به دلیل سادگی روایت برای همه خواندنی شدهاند. این سادهنویسی از کجا آمده است؛ استمرار در نوشتن و خواندن و یا استعداد؟
من خوشحالم که شما میگویید من سادهنویس هستم چون سادهنویسی در عین حال کار سختی است. در دورههای نویسندگیام میگویم زمانی بشر فکر میکرد نوشتن یا سرودن شعر و نوشتن داستان موهبت است، اما پس از دو دهه نوشتن متوجه شدم یا فرشته الهامی نیست یا این قدر متقاضی زیاد است که نوبت به ما نمیرسد. در هر صورت تمرین و تکرار راهی برای نویسنده شدن است.
به بیان دیگر، نویسندگی نتیجه مهارت و مداوم نوشتن و خواندن است. نویسنده باید به همان اندازه که مینویسد، بخواند. من فکر میکنم اگر قلمم به سمت سادگی در حرکت است حاصل سالها نوشتن در مطبوعات است چون مسئله مخاطب در مطبوعات جدیتر است و تیراژ به چشم میآید. من در مطبوعات سعی کردم روش ارتباط برقرار کردن با مخاطب را یاد بگیرم و هر مطلب را به سادهترین شکل در حالی که بیشترین معانی را در خود جای داده است، بنویسم. البته من سعی کردم این طور بنویسم، مردم قضاوت کنند. نوشتن در مطبوعات برای نویسندگان تمرین خوبی است. در تاریخ ادبیات جهان هم بسیاری از نویسندگان ابتدا روزنامهنگاری کردند از چارلز دیکنز و مارکز گرفته تا دیگران.
کتاب شما به نوعی امر نوشتن را برای مخاطب لذتبخش میکند. مخاطب با خواندن روایتها متوجه میشود از هر چیزی میتواند بنویسد. سؤال این است که از چه چیزی باید نوشت؟
فرایند نوشتن ارزشمند است. تلاشی که برای تبدیل فکر و اندیشه به کلمه میکنیم و آن را به اشتراک میگذاریم فینفسه ارزشمند است و اگر نوشتهها به حس عمومی و مشترک تبدیل شوند ارزشمندتر خواهند بود.
نوشتن از هر چیزی میتواند شروع شود هم تجربههای زیسته و هم تجربههای نزیسته و تخیلی که هر کسی دارد. مثلاً فکر میکنم الان اگر بهجای اینکه سر کلاس بنشینم بروم فوتبال بازی کنم برایم بهتر است، همین احساس را میتوان نوشت. نقطه شروع مهم نیست، مسیری که طی میکنیم مهم است. همه ما در ذهن خودمان و با یک صدا که صدای خودمان هست همیشه محق و حق به جانب هستیم اما وقتی آن را روی کاغذ میآوریم صدای دیگری تولید میشود که میتوانیم آن صدا را هم بشنویم. صدای دوم به ما کمک میکند درستتر و بهتر فکر کنیم و خودمان را در منصه داوری قرار دهیم . بنابراین همین داوری ارزشمند است به هر حال همه ما در جایی ایستادهایم که حاصل ۵ هزار ساله نوشتن است.
همه کسانی که شما را میشناسند، میدانند خواندن دغدغه شماست و در این کتاب هم از این دغدغه غافل نبودهاید. چه زمانهایی را به مطالعه اختصاص میدهید؟
آدم برای هر چیزی که ارزش قائل باشد فرصت آن را به صورت ناخودآگاه در زندگیاش ایجاد میکند. مثل اینکه از مادری بپرسیم تو کی فرصت داشتی فرزندت را بزرگ کنی؟! بیشک مادر به این موضوع فکر نمیکرده چون فرزند آنقدر برایش ارزشمند است که همه وقتش را برای بزرگ کردنش بگذارد. حتی زمانهایی که سرکار است و حضور ندارد فکر و ذهنش دنبال فرزندش است.
آدمی که کتاب را دوست داشته باشد خواه ناخواه برایش وقت باز میکند. همیشه این پرسش از من پرسیده میشود و من تعجب میکنم چون تلاشی برای وقت پیدا کردن نمیکنم. من خواندن را دوست دارم و این فرصت همیشه فراهم میشود.
چه اتفاقی باید بیفتد تا کتابخواندن و مطالعه دغدغه مردم شود؟
مردم باید به جایی برسند که احساس کنند کتاب خواندن برای آنها سود دارد؛ سودی عینی و قابل لمس. یکی مثل من شغلش به کتاب گره خورده و تکلیفش مشخص است. اما باید به این باور برسیم که کتاب خواندن میتواند روابط ما را با خودمان و دیگران بهبود دهد وقتی این تأثیر را ببینیم، خودمان سراغش میرویم. فقط این باور باید شکل بگیرد که کتابخوانها نسبت به کسانی که کتابخوان نیستند، آدمهای موفقتری هستند.
فارغ از آمارها، تجربه شما از کتابخوانی مردم چه میگوید، مردم ما کتابخوان هستند؟
من موافق گزاره «مردم ما کتابخوان نیستند» نیستم. کتابهای خوب فروش خوبی دارند. کتابهای کودک که هزینه تولید و قیمت بالاتری نسبت به کتابهای بزرگسال دارند فروش بسیار فوقالعادهای دارند و بخش بزرگی از فروش بازار نشر ما مربوط به کتابهای کودک است. همه اینها نشان میدهد مردم ما هنوز هم کتابخوان هستند اما برای ما عدد اهمیت پیدا کرده بدون اینکه بدانیم این آمار چه کیفیتی دارد.
متوسط تولید کتاب در کشور ما سالی ۱۰۰ هزار عنوان کتاب است که از این تعداد حدود ۳۵ هزار عنوان کتاب تجدید چاپ است و ۶۵ هزار عنوان چاپ اول است. وقتی سالی ۶۵ هزار عنوان کتاب به بازار نشر میآید منِ کتابخوان و شما که کارتان با کتابهاست و خبرنگار این حوزه هستید حتی نمیرسید جلد ۶۵ هزار عنوان را ببینید چه رسد به خواندن آن! پس حتماً تعداد بسیار زیادی کتاب خوب در این میان گم میشوند و دیده نمیشوند و متوسط تیراژ هم پایین میآید. ظرفیت کتاب خواندن جامعه ما هم یک عدد مشخصی است تعداد اینها را بالا ببریم تیراژ پایین میآید.
این آمار را قیاس کنید با آمار فیلم. در جشنواره فیلم فجر حدود ۳۰ تا ۳۲ عنوان فیلم شرکت میکنند که با تولیدات دیگر در سال حدود ۱۵۰ فیلم داریم. یک منتقد سینمایی یک روز در میان میتواند این فیلمها را ببیند، به آن فکر کند و دربارهشان بنویسد. حتی فرصت میکند فیلمهای خارجی را هم ببیند. اما ما حتی فرصت نمیکنیم جلد کتابها را ببینیم چه رسد به خواندن!
در سیاستگذاریها باید غلبه کیفیت را بهجای کمیت داشته باشیم. اینکه امسال چه عنوان کتاب منتشر شده یا چند کتابخانه افتتاح شده مهم نیست. مهم این است امسال چه تعداد کتاب خوب منتشر شده یا چند کتابخانه فعال داریم.
چقدر کتابِکاربردی در بازار کتاب ما وجود دارد؟
من هم آمار دقیقی ندارم چقدر از کتابهای منتشر شده کتابسازی است اما به تجربه میگویم حجم بیشتر کتابهایی که در بازار کتاب موجود است، کتابسازی است و دلیل آن غلبه کمیت در سیاستگذاریها و تصمیمگیریهاست. چند مثال میزنم؛ اگر من بخواهم ارتقای شغلی و علمی در ردههای دانشگاهی داشته باشم تعداد کتاب مهم است نه کیفیت کتاب. یا اینکه کتاب چند جایزه برده و چه جایزههایی داشته است.
برای همین در کشور ما تعداد زیادی کتاب تولید میشود که بخش زیادی رونویسی از منابع دیگر و بخشی بدون کیفیت لازم است.
این کتابها نمیتوانند نکته جدیدی به دانش مخاطب اضافه کنند. مثلاً در حوزه کتاب کمک درسی، هر استاد دانشگاهی کتاب خودش را برای دانشجویان معرفی میکند و میگوید منبع من برای طرح سؤالها این است. معلمهای مدارس کتاب خودشان را به عنوان تمرینهای اضافه پیشنهاد میدهند.
معضل دیگر این است که چاپ کتاب در جامعه ما ابزار ارتقا و پز دادن شده بسیاری از نشرها از افراد هزینه میگیرند تا کتاب آنها را چاپ کنند. این یک چرخه بیمار است یا کتاب اینقدر ارزشمند است که کسانی کتاب را میخرند و ناشر از نشر کتاب سود میکند یا ارزشمند نیست و نباید منتشر شود اگر این مسائل در صنعت نشر حل شود اتفاقهای بهتری خواهد افتاد.
البته کتابهای کاربردی خوبی هم در کشور منتشر میشود مثلاً در حوزه تاریخ ادبیات که مورد علاقه من است، کتابهای کاربردی خوبی منتشر میشود و بارها پیش آمده کتابی چاپ و چاپ آن تمام شده و من چون متوجه نشدم مجبور شدم جاهای عجیب و غریب دنبال آن بگردم تا کتاب را پیدا کنم.
با توجه به تجربهتان در حوزه روزنامهنگاری، چه پیشنهادهایی برای خبرنگاران حوزه کتاب دارید؟
خبرنگار این حوزه ابتدا باید خودش از کاری که انجام میدهد لذت ببرد. اگر میخواهد مطالبش برای دیگران خواندنی باشد باید نخست خودش از مطلبش لذت ببرد تا بتواند لذت خوانش متن را با دیگران سهیم شود.
خبرنگار: خدیجه زمانیان
نظر شما