به گزارش قدس آنلاین، مراسم رونمایی از کتاب «مصاف» با حضور عمادالدین باقی نویسنده و پژوهشگر، سیدمحمدعلی ابطحی، معاون و رئیس دفتر سابق سیدمحمد خاتمی و سیدجواد حسینی پژوهشگر و معاون فرهنگی دانشجویی دانشگاه امام صادق روز گذشته دوشنبه ۱۷ بهمن برگزار شد.
این کتاب به موضوع تقابل سه نفر از چهرههای مطرح حوزهها در دهه اول انقلاب اسلامی، یعنی شریعتمداری، منتظری و محمد شیرازی با انقلاب اسلامی مردم ایران و رهبری حضرت امام (ره) پرداخته است.
در ابتدای این مراسم، سیدمهدی دزفولی نویسنده اثر گفت: انگیزه تألیف و نگارش این کتاب در سال ۱۳۹۸ شروع شد و اینکه احساس میشد بخش مهمی از تاریخ دهه اول انقلاب که زمان مهم و کلیدی هم بوده، مورد غفلت واقع شده است و من تلاش کردم این مقطع مهم که در واقع تقابل برخی از چهرههای روحانی و حوزوی با حضرت امام (ره) بوده است را بیان کنم و بگویم بر خلاف باور و تصور عدهای که گمان کرده و میکنند که انقلاب اسلامی، انقلابی بوده است که همه روحانیت و حوزهها در آن نقش داشتهاند و به تعبیر شریعتی روحانیت یک حزب تمام بوده، در واقع این طور نبوده است.
وی ادامه داد: اتفاقاً برخی از مخالفین و دشمنان جدی و اصلی انقلاب اسلامی مردم ایران و رهبری امام (ره) در حوزهها و در میان روحانیون بودهاند که مطرح ترین آن افراد، افرادی همانند شریعتمداری و شیرازی بودهاند. منتظری هم در دهه اول انقلاب همراه انقلاب و امام (ره) بود اما بعد از ماجراهای سال ۶۷ و ۶۸ تبدیل به منتقد و مخالف شد و پشت پا به تمام آن سوابق قبلی زد و تبدیل به یکی از مخالفین جدی نظام جمهوری اسلامی شد.
وی افزود: حضرت امام (ره) هم در اسفند ۶۷ که هم اکنون در آستانه سالگرد آن هم هستیم در پیام منشور روحانیت مبارز خودشان به همین مخالفتها و کارشکنیها اشاره کردهاند و اینکه از برخی از همین جریانات خون دل خوردند و برخیها وی را به دلیل سیاسی بودن و یا حتی سابقه تدریس فلسفه نجس میدانستند!
دزفولی گفت: تمام تلاش من این بوده است که در کتاب «مصاف» به همین جریانات و کارشکنیها و مخالفتها اشاره کنم و زمانی که اثر به دوستان نشر معارف داده شد این دوستان هم از آن استقبال کردند و کتاب به زیور طبع آراسته شد و من همین جا از این دوستان بابت اعتماد به بنده و چاپ این کتاب تشکر میکنم.
مواردی در کتاب «مصاف» بیانصافی درباره منتظری است
عمادالدین باقی در ادامه این مراسم گفت: این کتاب تلاش خوبی برای بیان مقطعی از تاریخ انقلاب ایران است. من حقیقتش قصد شرکت در این مراسم را نداشتم اما احساس کردم نباید حق منتظری ضایع شود و باید واقعیتها بیان شود و یکی از دلایل حضور من در این مراسم، دفاع از منتظری بوده است. همچنین من زمانی که دزفولی را دیدم، خاطرات حدود سی ـ چهل سال قبل خودم زنده شد که زمانی کتابی نوشتم (حزب قاعدین زمان) و بسیار هم چاپ شد و بازخورد زیادی درباره انجمن حجتیه داشت، اما بعداً پشیمان شدم. من راهی را رفتم که درست نبود و امروز هم آمدم تا به وی بگویم راه مهمی را میروند، اما اشتباهات تکرار نشود. در واقع دزفولی همان من سی ـ چهل سال پیش است که مقابل چشمانم قرار دارد.
وی افزود: نویسنده در این کتاب به بخشهای خوب و مهمی اشاره کرده، اما برخی از موارد را آوردهاند که درباره منتظری بیانصافی است. مثلاً گفتهاند که منتظری اختیاراتی داشت که در حد رئیس شورای عالی قضایی وقت بود و وی خودش از افراد باعث و بانی آن شرایط قضایی در دهه ۶۰ بوده است. به دلیل این اختیارات پس چرا و به چه چیز نقد میکند و میگوید وضعیت دستگاه قضایی بد بوده است؟
باقی تصریح کرد: در صورتی که شما اگر نشریات دهه ۶۰ را ببینید در همان ایام مشاهده میکنید که منتظری خودشان از دستگاه قضایی انتقاد میکردند و روزنامهها هم تیتر میزدند. یا نوشتهاند که منتظری مرجع نبود و برای وی مرجع سازی شد؛ در صورتی که وی قبل از انقلاب مرجع بود و مردم اصفهان و نجف آباد از وی تقلید میکردند. یا گزینه رهبری شدن وی چیز عجیبی نبود. من قبل از انقلاب از شهید بهشتی این را شنیده بودم که نظرشان بعد از امام بر منتظری بود و اخیراً کتابی هم منتشر شده است که مشخص شده امام موسی صدر هم به منتظری نگاه داشتند.
این نویسنده و پژوهشگر گفت: یا گفتهاند که منتظری با فتوا و حکمی که دادند، باعث شدند که حکم مفسدین فی الارض اعدام صادر شود و فتوا و حکم امام این بود، در صورتی که این بحث برای اواسط دهه ۶۰ است و تا امروز همین حکم صادر میشود. یعنی منتظری نهایتاً یک یا ۲ سال که در قدرت بودند از زمان صدور این حکم دخالت داشتند، شما قبل و بعد از آن را چطور به منتظری مربوط میدانید؟
وی افزود: همچنین دزفولی در کتابش به این مساله پرداخته که منتظری به ضرب و زور دستگاههای حاکمیتی مرجع شدند. خب امام هم همین طور بود. قبل از انقلاب خیلیها مرجعیت وی را قبول نداشتند، آیا این دلیل میشود که بگوئیم برای امام هم مرجعیت سازی شد؟ در کل باید بگویم تلاش دزفولی تلاش خوب و قابل تقدیری بوده است، اما ما ملاک حق و باطل را نباید امام قرار دهیم. چیزی که وی در پشت جلد کتابش نوشته یعنی وی تکلیف خودش را مشخص کرده است و امام را محور حق قرار داده و دیگر مخالفین وی را ناحق کرده است؛ در صورتی که این نوع برخورد درست به نظر نمیرسد.
نباید تاریخ را یک طرفه قضاوت کنیم
در ادامه مراسم محمدعلی ابطحی هم به نقد و بررسی کتاب پرداخت و گفت: ما نباید تاریخ را یک طرفه قضاوت کنیم و بگوییم فلان فرد در مقطعی اینگونه بود و تا آخر بر اساس همان یک مقطع بخواهیم قضاوت کنیم. مثلاً اینکه گفته شود آیت الله خامنهای زمانی در مشهد افرادی را تائید میکردند و بعد همان افراد منحرف نامیده شدند، نباید به این معنا باشد که همیشه همین روند در مورد آیت الله خامنهای وجود داشته و امروز بر این اساس وی را قضاوت کنیم.
وی افزود: منتظری در مقطعی در دهه ۶۰ شاید حکمی داده باشد، اما روح کلی منتظری و منش و رفتار وی رفتارهای انسانی و دلسوزانه بوده است. وی اساساً فردی بود که به انسانها بسیار اهمیت میداد.
ابطحی گفت: در مورد جریان انقلاب اسلامی و حوزهها نیز باید بگویم که بله این حرف درستی که دزفولی گفتند و در این کتاب هم آمده است که همه روحانیت پشت سر امام نبودند و جریان امام اتفاقاً جریان خاصی در میان حوزهها و روحانیت بوده است. حوزه سنتی ما هیچ وقت ارتباط خوبی با انقلاب و حرکتهای انقلابی نداشته است. من یک خاطره نقل کنم از آیت الله خامنهای در مورد پدر همسرم که مرحوم موسوی نژاد بوده است.
وی تصریح کرد: یک بار آقای خامنهای را زمانی که ما رفت و آمد داشتیم دیدم که وی فرمودند پدرخانم شما موسوی نژاد است؟ بعد گفتند عجب، خاطرت هست که این جریان که در واقع ۹۹ درصد جریان حوزه مشهد بود چقدر ما را قبل از انقلاب اذیت کردند؟ چون اینها سنتی بودند و با انقلابیها خیلی رابطه خوب و حسنهای نداشتند.
وی افزود: این واقعیت آن زمان حوزههای علمیه سنتی ما بوده است. الان هم همین است. روحانیت سنتی ما که من اسمشان را مذهبیهای سکولار میگذارم، همین الان هم رابطه خوبی با حاکمیت و سیاسیون ندارد و هیچ باجی به حاکمیت نمیدهد. اینها معنیدار است و اگر شما بخواهید کتاب بنویسید باید این روحانیت را هم در این کتاب بیاورید. شما الان در واقع کار سیاسی کردهاید و سه نفر را انتخاب کردهاید.
ابطحی گفت: یا وقتی بحث شیعه انگلیسی مطرح میشود، ما شیعه انگلیسیهای دیگری هم داریم که باید افرادی مثل آقای جنتی و یا سیدان مشهد را هم جز این طیف شیعه انگلیسی محسوب کرد. چون همان کارها را میکنند!
در ادامه علیجان زاده به نمایندگی از نشر معارف، منتشرکننده کتاب «مصاف» ضمن نقد صحبتهای ابطحی، جریان کنونی حوزه در قم و مشهد را جریانی دانست که بعضاً حامیان حاکمیت نیز هستند و با برشمردن برخی از مراجع همانند آیتالله مکارم شیرازی، سبحانی و یا حتی سیستانی این افراد را حامی انقلاب اسلامی دانست و صحبتهای ابطحی را بسیار دور از واقعیتهای حوزههای علمیه و روحانیت در این دوره عنوان کرد. به خصوص با ابراز تعجب از قیاس شیعه انگلیسی با افرادی همانند آقایان جنتی و سیدان!
در ادامه مراسم سیدجواد حسینی درباره این کتاب گفت: کتاب دزفولی از این جهت که به بررسی مقطع مهم تاریخ انقلاب که قبلاً کم به آن توجه شده است پرداخته است مورد توجه است و من از این حیث این کار را کار خوبی می دانم.
وی افزود: اولاً من باید بگویم اولین مرجع سازی که در تاریخ شیعه انجام شد در واقع برای منتظری بوده است. منتظری به دلیل زیر سوال بردن علم غیب امام در کتاب شهید جاوید، به دلیل زیر سوال بردن عصمت حضرت زهرا (س) و به دلیل برخی مواضع خاص وی در بیان روحانیت قبل از انقلاب به شدت مخالفین جدی داشت و پایگاه جدی نداشت. اگر امام (ره) از وی حمایت نمیکرد، وی شانسی برای مرجعیت داشت؟ در مورد مرجع تقلید بودن وی در اصفهان و نجف آباد هم باید بگویم که این مرجعیت منطقهای که در خیلی جاها بوده است و الان هم وجود دارد، اما مرجعیت عام فرق داشته است. مرجعیت عام را قطعاً امام (ره) و انقلاب برای منتظری درست کردند.
سیدجواد حسینی تصریح کرد: هاشمی دنبال این بود که رساله منتظری منتشر شود. هاشمی هم اسم وی را برای قائم مقامی در سال ۱۳۶۴ مطرح کرد. ابطحی اگر میخواهد اینگونه تاریخ انقلاب را زیر سوال ببرد که منتظری را خود نظام بزرگ کرد و بعد در یک پروژه وی را به دلایلی حذف کردند، به این هم پایبند باشند که هاشمی هم زیر سوال میرود و نقش وی در این جاها برجسته میشود.
محمدعلی ابطحی در پاسخ به این نکته گفت: بله من منکر این نیستم که اگر کسی مثل هاشمی هم خطا کرده است، بیان شود. البته این را هم بگویم که در بزرگ شدن منتظری و در حذف منتظری، سیداحمد خمینی، نقش جدی و اصلی داشته است و من این را باید بگویم.
حسینی در ادامه با بیان اینکه منتظری فقه دولت اسلامی نوشته است و کتاب ولایت فقیه وی تئوریپردازی برای ولایت فقیه کرد، گفت: وی خودش معتقد بود که ولی فقیه باید در تمامی ابعاد حاکمیت دخالت داشته باشد و زیر نظر وی همه چیز انجام شود و ولی فقیه باید مسائل را کنترل کند. من تعجب میکنم که منتظری تا این حد برای ولی فقیه اختیار قائل بود و خودش به عنوان جانشین و قائم مقام رهبری در امور دخالت میکرد و بعد میگفت من تمایلی به حکومت و قدرت نداشتم. وی تمایل نداشت و اینطور رفتار میکرد، اگر تمایل داشت چه میکرد؟
وی افزود: ای کاش نویسنده یک بار برای همیشه در کتاب خودش میگفت که بیت منتظری یعنی چه افرادی؟ بالاخره سیدهادی هاشمی، شیخ الشریعه، سیدمهدی هاشمی، فتح الله امید نجف آبادی و.... کجای بیت منتظری بودند؟ این کار در این کتاب نشده و کاش انجام میشد. این به نظر من مهم و کلیدی بوده است؛ اگر محقق میشد.
منتظری یکی از گزینههای آمریکاییها برای آینده ایران بود
سیدمهدی دزفولی در ادامه جلسه و صحبتهای خود نیز با بیان اینکه منتظری در دهه اول انقلاب چون خودش در رأس قدرت قرار گرفته بود و به هر دلیلی از جمله ترور رهبران انقلاب همانند مطهری و بهشتی و … گزینه رهبری آینده محسوب میشد، گفت: او به شدت درباره ولی فقیه و اختیارات او تئوریپردازی کرده بود و قائل به دخالت ولی فقیه در امور قدرت و حاکمیت بود، اما تا وی از جانشینی رهبری عزل شد شروع کرد به نقد ولایت فقیه کرد و اینکه منکر اختیارات ولی فقیه شد و اینکه ولی فقیه صرفاً باید نظارت داشته باشد!
وی افزود: به علاوه اینکه من درباره منتظری هم در کتاب و در جریان پرونده مک فارلین آوردهام که وی و بیتشان به عنوان یکی از گزینههای آمریکاییها برای مسائل آینده ایران مد نظر بودند. اسنادش در کمیته تاور هم آمده است. چرا؟ چون افرادی همانند منوچهر قربانیفر و فتح الله امید نجف آبادی نفوذ در بیت منتظری داشتند و همینها باعث طمع آمریکاییها و اسرائیلیها به وی و بیتشان شده بود. بازی سیدمهدی هاشمی در مک فارلین، سوای از قتلها برای همین بود. ما باید به اینها هم توجه کنیم که بیت منتظری چه مسائل جدی دیگری داشت که در این سه دهه به آنها اشاره نشده است.
دزفولی گفت: یک نکته هم درباره صحبت باقی درباره مرجعیت امام بگویم. زمانی که آیتالله بروجردی مرحوم شدند در سال ۱۳۴۰ روزنامهها از چهار نفر به عنوان گزینه مرجعیت نام بردند. شریعتمداری و گلپایگانی و لنگرودی و روح الله خمینی. این برای سال ۴۰ است و امام (ره) آنقدر مشهور و جایگاه دار بود که مرجعیت وی از همان سال ۱۳۴۰ مطرح بود و من در همین کتاب «مصاف» این را آوردهام. منتظری اگر ادعا میکنند که وی در سال ۱۳۴۲ برای امام نامه امضا کردند که وی مرجع هستند و امام اعدام نشدند، خلاف واقعیت تاریخی دارند ادعا میکنند و شما حرفهای وی را تکرار میکنید.
عمادالدین باقی با بیان اینکه عنوان خوبی برای کتاب انتخاب کردید، گفت: اینکه سیدمهدی هاشمی جعبه سیاه بیت منتظری بوده است، اما من می گویم سیدمهدی هاشمی جعبه سیاه کل نظام بوده است و شما بیا و این جعبه سیاه را برای کل نظام باز کن. به علاوه اینکه شما سعی کردهاید بگویید منتظری تحلیل سیاسی نداشت و ساده لوح بود اما تاریخ نشان داد که واقعیت چه بوده است؟
سید جواد حسینی با بیان نکته پایانی درباره مرحوم منتظری و اینکه وی بینش سیاسی درستی نداشت با بیان خاطره از مرحوم آیت الله مهدوی کنی در کتاب خاطراتشان گفت: آقای مهدوی میگفتند من نه منتظری را زمان قائم مقامی خیلی بالا بردم، نه بعد عزل پایین آوردم. چون وی را میشناختم و جایگاهش را میدانستم و اغراق گویی نمیکردم. او مدرس خوب و متبحری بود، اما بینش و درک سیاسی عمیق و جدی نداشت و نباید وی را زیاد مطرح میکردیم.
نظر شما