پژوهشگر دینی با اشاره به اینکه تبیین، تحذیر و عمل، استراتژی امام کاظم(ع) برای حفظ حریم تشیع بود، گفت: انحرافات فکری در آن زمان به دلیل ظهور و بروز جریان‌های فکری اشتباه در شیعه بود.

طهماسبی بلداجی، پژوهشگر دینی در گفت‌وگو با قدس: تبیین، تحذیر و عمل، استراتژی امام کاظم(ع) برای حفظ حریم تشیع بود

به گزارش قدس آنلاین، شروع امامت و ولایت امام کاظم(ع) همزمان با استقرار و ثبات خلافت عباسی‌ها بود. امام(ع) در برهه‌ای به امامت رسید که ظالم‌ترین و جبارترین حاکمان بر مسند حکومت بودند، علاوه بر آن بعد از شهادت امام صادق(ع) دسته‌ها و فرقه‌های مختلفی در تشیع پدید آمدند و شرایط را در دوران امامت امام کاظم(ع) دشوار کردند. هر چند زندانی شدن حضرت(ع) و استبداد حکومت شرایط سخت‌تری پدید آورد اما آن حبس‌ها و مشکلات مانع روشنگری نور اهل بیت(ع) نشد.

۲۵ ماه رجب، سالروز شهادت امام موسی کاظم(ع)؛ مظهر علم، عبادت، بردباری و بخشندگی است. برای پرداختن به شرایط امامت و زعامت آقا موسی بن جعفر(ع) با اصغر طهماسبی بلداجی به گفت‌وگو پرداختیم. این حدیث پژوه تاکید می‌کند یکی از سخت‌ترین و حساس‌ترین دوران عصر ائمه(ع) در رابطه با انحرافات فکری و اعتقادی، زمان امام موسی کاظم(ع) است.

مواجهه امام کاظم(ع) با فرقه‌های نوظهور

طهماسبی با بیان اینکه شرایط خاص سیاسی و اجتماعی حاکم بر دوره امامت امام موسی بن جعفر(ع) سبب بروز انحرافات متعددی در جامعه اسلامی شد، می‌گوید: یکی از سخت‌ترین و حساس‌ترین دوران ائمه(ع) در رابطه با انحرافات فکری و اعتقادی، عصر امام موسی کاظم(ع) است و در زمان هیچ کدام از ائمه(ع) انحرافاتی به این شکل نداشتیم.

وی توضیح می‌دهد: انحرافات اعتقاداتی و توحیدی با ظهور مکاتب فکری منحرف مانند مرجئه، معتزله، قدریه، غالیان، واقفیه و معتقدان به تشبیه و تجسیم خود را نشان می‌داد. مرجئه جبر و بی توجهی به اختیار و اراده انسان‌ها را نشانه می‌رفت و کار ظالمان و کافران را توجیه می‌کرد که خواست خدا بوده است. مشبهه و مجسمه گروهی بودند که برای خدا اعضا و جوارح قائل بودند و امام(ع) با این مکاتب منحرف فکری و اعتقادی با روش‌های تبیینی، تحذیری و عملی به شدت مبارزه می‌کرد.

این پژوهشگر دینی اضافه می‌کند: انحرافات فکری در آن زمان به دلیل ظهور و بروز جریان‌های فکری اشتباه در شیعه بود. واقفیه، فطحیه، جریان غلو و غالیان هر کدام آرا و اعتقادی داشتند. واقفیه قائل به امامت امام موسی کاظم(ع) بودند و می‌گفتند موعود و منجی همان امام موسی کاظم(ع) است. غالیان به شدت برای ائمه(ع) غلو و الوهیت قائل بودند و جریان غلو در دوره امام موسی کاظم(ع) اوج گرفت. جریانی که نمایندگی اصلی آن در دست افراد واقفی‌ مسلکی چون محمد بن بشیر کوفی بود. او با استفاده از ترفندهایی خاص، عده‌ای را جذب خود ساخت و عقاید غالیانه و بسیار افراطی چون الوهیت امام و توقف در ایشان را مطرح کرد و همین امر، سبب برخورد حضرت با وی شد. امام کاظم(ع) برای مبارزه با اندیشه‌های غالیانه، علاوه بر اعلام برائت از محمد بن بشیر، به لعن او، دروغ‌گو خواندن و دعا کردن برای راحتی از شر آن‌ها می‌پرداخت. آن حضرت از یک سو در برابر کسانی که تا آن زمان به جریان غلو پیوسته بودند دست به روشنگری زد و از سوی دیگر نسبت به آیندگان هم هشدار داد و افزون بر این با اندیشه‌های غالیانه مشبهه نیز برخورد کرد.

تبیین امامت از اهداف جهاد مستمر امام کاظم(ع)

طهماسبی به انحراف دیگری اشاره کرده و بیان می‌کند: عده‌ای بعد از شهادت امام صادق(ع) ادعا کردند که عبدالله ابن جعفر فرزند بزرگ امام صادق(ع) معروف به عبدالله افطح، امام و جانشین امام صادق(ع) است و روی این موضوع، فرقه فطحیه با این عنوان مشهور شد. در حقیقت فرقه فطحیه، عبدالله ابن جعفر را به عنوان مهدی موعود تلقی می‌کرد. بخشی از کسانی که به عبدالله گرویدند، به خاطر بی‌بهره بودن او از علوم دینی، به زودی از او برگشتند. عبدالله هفتاد روز پس از ادعای امامت، درگذشت و چون فرزندی نداشت، باقیمانده پیروانش نیز به امامت امام کاظم(ع) بازگشتند.

وی به رویکرد امام موسی کاظم(ع) در مقابله با این انحرافات نیز اشاره کرده و توضیح می‌دهد: هر چند که حضرت(ع) به خاطر شرایط اختناق بنی‌عباس حتی تا اواخر عمر در زندان هارون الرشید بود؛ اما با این حال به طور کامل و جامع، جریان امامت را برای مسلمانان و شیعیان تبیین کرد. رویکرد اول امام، تبیین و معرفی امام حقیقی بود. امام به صراحت شیعیان را از سردرگمی درآورد و خودش را به عنوان امام معرفی کرد. شیخ مفید در الارشاد و در روایتی نقل کرده است که برخی شیعیان سردرگم شده بودند که امام بعد از امام صادق(ع) چه کسی است و به عبدالله افطح مراجعه کرده و از او سوال پرسیدند اما پاسخی نگرفتند و متوجه شدند که او امام نیست زیرا عالم نیست و از جانب خداوند علم ندارد. تا اینکه به امام موسی کاظم(ع) رسیدند. حضرت بدون اینکه سخنی بگویند، فرمود باید به اهل هدایت مراجعه کنید و در این راه جریان هدایت و امامت خودش را برای آنان تبیین و به صراحت خود را امام معرفی کرد.

طهماسبی به برخورد جدی امام موسی کاظم(ع) با منحرفین نیز اشاره کرده و می‌گوید: امام(ع) حتی با برادر خود عبدالله افطح هم برخورد داشت و در این راه کرامتی نیز از خود نشان داد. امام کاظم(ع) برای اثبات کذب عبدالله افطح کاری انجام داد که عبدالله افطح از انجام آن عاجز ‌ماند. پس از شهادت امام صادق(ع)، موسی بن جعفر(ع) عهده‌دار مقام امامت شد اما برادر او عبدالله افطح که سن بیشتری داشت ادعای امامت کرد. امام کاظم(ع) دستور داد هیزم‌های فراوانی را در وسط منزل او جمع کردند و دنبال برادرش عبدالله فرستاد تا نزد او آید. عبدالله آمد و نزد آن حضرت نشست در حالی که برخی شخصیت‌های بزرگ شیعه در آنجا حضور داشتند. امام(ع) دستور داد هیزم‌ها را آتش زدند. آتش بزرگی شعله‌ور شد و همه هیزم‌ها را در برگرفت. مردم نمی‌دانستند امام کاظم(ع) چه هدفی را از کار خود دنبال می‌کند. وقتی هیزم‌ها سرخ شد امام(ع) در وسط آتش‌ها رفت و تا یک ساعت با مردم از درون آتش صحبت می‌کرد. آنگاه بلند شد و به درون جمعیت آمد و به برادرش عبدالله گفت: اگر گمان داری که امام بعد از پدرت هستی در این آتش‌ها بنشین. حاضران می‌گویند ما دیدیدم که رنگ عبدالله تغییر کرد و در حالی که ردایش بر روی زمین می‌کشید از منزل امام کاظم(ع) خارج شد.

مهدویت در واقفیه

وی یادآور می‌شود: امام(ع) با کرامت و استدلال‌های عقلی و پاسخ‌های علمی، امامت خود را برای شیعیان اثبات می‌کرد تا جایی که برای اکثر شیعیان رفع شبهه می‌شد و درک می‌کردند که امام کاظم(ع) امام برحق است. امام(ع) هم بنده‌ای از بندگان خداست اما بنده‌ای مورد تایید از جانب خدا؛ همانطور که در دعای توسل می‌خوانیم«یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله». این ذکر نشان می‌دهد که این تفکر توسط خود ائمه(ع) تبیین شده است و به صراحت با هر گونه غلو، اولوهیت و بزرگ انگاری غیر رضایت اهل بیت(ع) برخورد می‌کند. امام موسی کاظم(ع) به شدت با غلو برخورد کرده و این جریان را طرد می‌کند. غلو فراتر بردن اعتقاد دینی از حد خود است و بیشتر نسبت به ائمه(ع) به کار می‌رود؛ به صورتی که آنان را تا حد نبوت یا خدایی بالا می‌برند. جهل و ناآگاهی، دوست‌داشتن زیاد، سودجویی رهبران غلات و سوءاستفاده از باورهای دینی مسلمانان از عوامل گرایش به غلو و سبب گسترش آن بود.

این پژوهشگر دینی درباره رویکرد سوم امام در مقابله با انحرافات فکری درباره امامت به راهبرد امام کاظم(ع) در مقابله با واقفیه اشاره می‌کند و می‌گوید: طرح این اندیشه‌های انحرافی در زمان امامت امام موسی بن جعفر(ع)، سبب تردید در میان شیعیان شد و امام موسی کاظم(ع) به منظور رفع این تردید و مبارزه با این اندیشه انحرافی و در پاسخ کسانی که از آن حضرت پرسیدند: آیا شما«قائم» هستید؟ فرمود:«تمام ائمه(ع) در زمان خود قائم به امر امامت هستند تا این‌که این امانت را به بعدی بسپارند. جانشین و قائم به امر امامت بعد از من فرزندم علی علیه السلام است». امام موسی بن جعفر(ع) در این روایت علاوه بر رفع شبهه در خصوص معنای قائم، به امام پس از خویش نیز اشاره کرده و در حقیقت اندیشه توقف بر خویش را باطل اعلام کرده است. در محور اول به خاطر رد جریان واقفیه، بعد از خود امام بر حق امام رضا(ع) را به سران واقفیه معرفی می‌کند و از طرف دیگر با این تفکر به شدت رفع شبهه می‌کند و می‌فرماید اگر کسی امامت او را انکار کند مشمول لعن می‌شود.

تدابیر امام هفتم برای حفظ شیعیان

این حدیث پژوه به روایت دیگری از حضرت اشاره کرده و می‌گوید: طبق روایت دیگری که در عیون اخبار الرضا آمده است، امام موسی بن جعفر(ع) در حالی که فرزندش امام رضا(ع) نزد ایشان بود، به زیاد بن مروان قندی فرمود ای زیاد این پسرم فلان است که نامه‌اش نامه من، سخنش سخن من و فرستاده‌اش فرستاده من است و هر چه بگوید سخن حق همان است. حضرت(ع) به صراحت در این سخن مشابه حدیث غدیر پیامبر(ص) فرمود هر کسی من مولای او هستم، فرزندم مولای اوست، را بیان کرده است. امام موسی کاظم(ع) فرزندان متعددی داشت و به صراحت امام رضا(ع) را به امامت معرفی کرد. در محور دوم نیز امام کاظم(ع) جریان واقفیه را رد کرد و تشریح کرد که وقفی نیست و امامت ادامه دارد و جریان قائم حقیقی را معرفی کرد. حضرت(ع) از غیبت امام زمان(عج) خبر داده است. آن حضرت در جواب راوی که سؤال کرده آیا شما قائم به حق هستید فرمود «من قائم به حقم؛ ولی قائمی که زمین را از دشمنان خداوند پاک کرده و آن را پر از عدالت خواهد نمود آن گونه که پر از ظلم و جور شده باشد، پنجمین نفر از اولاد من است برای او غیبتی طولانی است؛ زیرا جان او در خطر است...» در حدیث دیگر راوی می گوید «به حضرت عرض کردم: آیا در میان ائمه(ع) کسی غایب می شود؟ فرمود: آری شخصش از چشمان مردم غایب می گردد؛ ولی از قلوب مؤمنان غایب نمی گردد. او دوازدهمین از ما می باشد».

طهماسبی در پایان تاکید می‌کند: امام موسی بن جعفر(ع) به عنوان رهبر جریان اصیل شیعی با تمامی این انحرافات مبارزه کرد و تلاش کرد با روشنگری‌های خویش جریان اصیل شیعی را هدایت کند.

خبرنگار: مریم احمدی شیروان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.