راوی ما یکی از خادمان حرم امام رضا (ع) و روایت روزهای انقلاب در مشهد مقدس است. اگر دوست دارید بدانید فیلم های روز یکشنبه خونین مشهد، ماجرای بیمارستان امام رضا(ع) و ده دی در مشهد چه کسی بوده است باید همراه مان باشید تا بخوانید از علی اصغر نعیم آبادی خادم بارگاه نورانی امام رضا(ع) که سال های انقلاب در کنار رهبر معظم انقلاب بوده است و حال که گرد پیری بر چهره اش نشسته از آن روزها روایت می کند. روایت مردی که در همسایگی آیت الله خامنه ای در کوچه پس کوچه های اطراف حرم زندگی کرده و روزهای تلخ و شیرین مشهد را دیده است.
خاطرات زیادی که از روزهای منتهی به انقلاب اسلامی در مشهد است از شما روایت شده است. شما به عنوان جوان انقلابی ان روزها چه می کردید؟
مرحوم پدرم یکی از سردمداران «هیئات مذهبی» در مشهد بود. من از کودکی، پای روضه های خانگی مان بودم و علاقه خاصی به دستگاه حضرت اباعبدا... الحسین داشتم. این مسئله باعث شد من قبل از اینکه خواندن و نوشتن بدانم شروع به مداحی کنم. طوری بود که مرحوم پدرم برایم می خواند، من شعرها را حفظ می کردم و در محافل مداحی می کردم. تا اینکه حدود سن هشت یا ٩سالگی، مداحی ماهر و قابلی شده بودم که در محضر علمای زمان، بیوت آیات عظام مانند حضرت آیت ا... میلانی، حضرت آیت ا... قمی، حضرت آیت ا... فقیه سبزواری و محافل دیگر، مداحی می کردم. همین باعث شد در در سالهای 1338 و 1339 در منابر مرحوم آیتالله واعظ طبسی که در سرای محمدیه برگزار میشد، مداحی کنم و همین سبب آشنایی من با مرحوم آیتالله واعظ طبسی را به همراه داشت.یادم می آید ١٥ خرداد که آقای قمی را گرفتند، از چند روز قبل از آن، منزل ایشان مراسم بود و حضرت آیت ا... واعظ طبسی نیز سخنران این جلسه. ایشان نیز خیلی تند درباره شاه و خاندان پهلوی موضع گرفت و من به عنوان نوجوان، شاهد این ماجرا بودم.
از آشناییتان با رهبر معظم انقلاب بگویید.
من ابتدا با آیتالله واعظ طبسی آشنا شدم و در منابر ایشان مداحی میکردم. اواخر دهه 40 با شهید هاشمینژاد آشنا شدم و اوایل دهه 50 که بحث مسجد کرامت و امام حسن مجتبی (ع) مطرح شد. من در سخنرانیهای رهبر معظم انقلاب در مسجد امام حسن مجتبی (ع) شرکت میکردم.
دعای ندبه آقای غنیان که از دوستان پدرم بود در مسجد کرامت برگزار میشد و رهبر معظم انقلاب که ممنوع المنبر بودند آنجا جلسات قرآن داشتند اما در جایگاه استاد نمینشستند، بین جوانان و پشت رحل قرآن مینشستند و پس از جلسه قرآن، تفسیر میگفتند که ما از صحبتهای ایشان استفاده میکردیم. وقتی دور فلکه خراب شد. ما به کوچه آیتالله خامنهای که آن زمان به ارگ معروف بود، نقلمکان کردیم و همسایه منزل پدری مقام معظم رهبری شدیم. من شاهد رفتوآمدهای آقا بودم. وقتی ایشان در زمستان ماشین فولکسشان روشن نمیشد ما بچههای محل جمع میشدیم و ماشین ایشان را حرکت میدادیم.
چه شد که دوربین به دست گرفتید و صحنههای آن زمان را به تصویر کشیدید؟
من شغلم سنگکاری است و فیلمبردار و عکاس نیستم. ولی پدر و مادرم و خواهرم که به حج عمره رفته بودند از عربستان یک دوربین و پرژکتور خریده و آنها را به من هدیه کردند و چون در جمع خانواده فیلمبرداری میکردم، فیلمبرداریام خوب بود و صحنههای مبارزات مردم این انگیزه را در من تقویت کرد تا آنها را به با دوربین به ثبت برسانم تا مستندی برای آیندگان باشد. البته تشویق رهبر معظم انقلاب و شهید هاشمینژاد هم در انجام فیلمبرداری کمک زیادی من کرد.
از روزهای منتهی به انقلاب و فعالیت های رهبری در مشهد بگویید.
«در آن سالها تمرکز فعالیتهای رهبری در مسجد کرامت مشهد بود و برنامه ریزی برای مبارزات و تاکتیکهای انقلابیون مشهد از دل این مسجد با رهبری جمع سه نفره آیت الله خامنهای، شهید هاشمی نژاد و آیت الله واعظ طبسی بیرن میآمد.
البته رهبری را در سال ۵۶ به ایرانشهر تبعید کردند و ایشان حدود ۲۵۸ روز در مشهد نبودند. روزهای آخر مهر ۵۷ بود که آیت الله خامنهای از تبعید برگشتند و خون تازهای در رگهای انقلابیون مشهد جوشید.
بازگشت آقا مصادف شده بود با تحصن پزشکان در بیمارستان شهناز و رهبری اولین سخنرانیشان بعد از بازگشت از تبعید را برای پزشکان در بالکن بیمارستان انجام دادند که یک سخنرانی پرشور بود.»
جوانان انقلابی هر روز قبل از اذان مغرب در گوشه و کنار حرم مستقر میشدند و تکبیر میگفتند و زائران با آنها همراه میشدند و همه با هم دور «سقاخانه» شعار میدادند.
یکی دیگراز تاکتیکهایمان این بود که «اعلامیههای امام خمینی را لابه لای کتابهای ادعیه در داخل حرم جاساز میکردیم.» البته این ماجراها باعث شده بود که ساواک در حرم مطهر حضور داشته باشد و نیروهایش را در آنجا مستقر کند.
یادم میآید که ۲۹ آبان ۵۷ نیروهای ساواک، تعدادی از مبارزان را در حرم دستگیر کرده بودند و آنها را در فضای سبز اطراف حرم نگه داشته بودند تا نیروهای کمکیشان برای انتقال آنها به زندان از راه برسند. در همین گیر و دار مردم در آن محدوده تجمع کردند و دستگیرشدگان را از دست ساواک فراری دادند. مبارزان قاطی مردم شدند همراه آنها به سمت حرم برگشتند.
نیروهای ساواک برای دستگیری مجدد مبارزان به داخل حرم تا «روضه منوره» آمدند و در فضای داخل حرم گاز اشک آور زدند وتیراندازی کردند. چند روز پس از تعرض به حرم نورانی امام رضا (ع) امام اعلامیه شدید الحنی منتشر کردند و از همه مردم خواستند در روز پنجم آذر راهپیمایی عظیمی در سراسر کشور انجام شود که در مشهد این راهپیمایی، با شکوه بسیاری برگزار شد و مردم شعار میدادند( روز همه شیعیان شام غریبان شده/ قبر امام هشتم گلوله باران شده)
این شعار را همه با هم میگفتند و پا بر زمین میکوبیدند. من از آن راهپیمایی مثل راهپیماییهای دیگر فیلمبرداری میکردم و هنوز هم با تماشای فیلم آن روز و شکوهش لرزه بر تنم می افتد.
چرا می گویند رژیم شاه در مشهد دوماه و چند روز قبل از پیروزی انقلاب اسلامی سقوط کرد؟
استاندار مشهد نایب التولیه حرم بود و رسم بود که هر سال شب عاشورا در حرم، مراسم خطبه خوانی برگزار میکردند به همراه ثناگویی برای شاه. در آن خطابه از محمدرضا پهلوی با عنوان «شاه سلطان زمانه» یاد میکردند. اما در عاشورای سال ۵۷، نیروهای انقلابی حرم را از دست نیروهای نایب التولیه و نیروهای ساواک دراوردند.
رهبر معظم انقلاب آن شب« مراسم خطبه خوانی حرم امام رضا» را بر خلاف روال هر ساله پهلویها در حرم شروع کردند بدون حمد وثنای شاه و پیام انقلاب را به گوش همه رساندند. به جای نام شاه، نام امام خمینی را به عنوان رهبر انقلاب ایران یادکردند.
همزمان با این خطبه خوانی و راهپیمایی، مردم مجسمه شاه را در میدان شهدای مشهد به زمین انداختند.
البته پهلوی هم بیکار ننشست عدهای اجیر شده پهلوی ۲۳ آذر(۱۳۵۷) به بیمارستان امام رضا حمله کردند و یک جنایت را در آن روز رقم زدند. شیشههای بیمارستان را با قنداقه تفنگ شکستند. پاره آجر به داخل بیمارستان پرتاب کردند و در حمله پهلوی به بیمارستان تعداد زیادی از بیماران و همراهان زخمی شدند ودو کودک بستری در بیمارستان شهید شدند.
چند روز بعد، مردم استانداری را محاصره کردند. پرسنلش به مردم پیوستند. استاندار فرار کرد و عملاً یک ماه و اندی قبل از سقوط رسمی رژیم پهلوی در ایران، مشهد به دست نیروهای انقلابی افتاده بود و مبارزان کنترل مشهد را به دست گرفته بودند. من از این روزها فیلم های زیادی ضبط کردم.
این صحنههای که شاهد بودید و عکسبرداری و فیلمبرداری کردید، مستند شده و برای اولین بار آنها را کجا پخش کردید؟
12 بهمنماه بختیار مانع ورود امام (ره) به ایران بود و در سراسر ایران علما متحصن شده بودند. ما هم در حرم مطهر تحصن داشتیم و برای نخستین بار فیلمهایم را در شام 12 بهمنماه برای دوستان و آشنایان در تالار آینه به نمایش گذاشتم. همچنین اولین سالگرد 22 بهمنماه حضرت امام (ره) از تمامی کشورها، مسئولان را دعوت کردند. چون سال اولی بود که مبارزانی از دیگر کشورها وارد ایران میشدند و روزی که به مشهد آمدند من فیلمهایم را برای آنها به نمایش گذاشتم که بسیار تأثیرگذار بود.
پسازآن سال دیگرکسی برای این فیلمها سراغم نیامد تا سال 85 که از دفتر رهبر معظم انقلاب به من زنگ زدند که یک نفر را از تهران میفرستیم با او همکاری داشته باشید و از شخصیتهایی که میشناسید به انقلاب پایدار ماندهاند و سوابق درخشانی قبل انقلاب دارند را معرفی کنید. اینطور شد که سال 85 یک مستند ساخته شد به نام آن روزهای ایران که من و چند نفر دیگر در این مستند وقایع مشهد را بازگو میکنیم و فیلم و عکسهای مربوط به آن زمان همزمان با تشریح وقایع گزارششده است.
صدیقهسادات بهشتی
نظر شما