«شهر و دیوارهای متزلزل آن» که توسط انتشارات شینچوشا به چاپ رسیده، نسخه بازنویسی شده رمانی است که در سال ۱۹۸۰ در یک مجله چاپ شد اما هرگز به صورت کتاب درنیامد. موراکامی در مصاحبه اخیر خود گفته بود: «حالا قدرت آن را دارم که آن طور که میخواهم بنویسم. من این رمان را پس از پینبال نوشتم. آن زمان هنوز نمیدانستم نوشتن دقیقاً چگونه است. از اول قصد نداشتم رماننویس شوم فقط آن گونه که رمان اولم را نوشتم دست به قلم شدم. من این رمان را منتشر نکردم چون از آن راضی نبودم اما این رمان دارای عناصری است که آن را برای من ارزشمند میکند.در اواسط دهه ۷۰ زندگیام هستم و نمیدانم چند رمان دیگر میتوانم بنویسم. بنابراین به شدت احساس کردم باید این داستان را با عشق بنویسم و زمان زیادی را برای این کار صرف کنم».
این رمان برای نخستین بار در مجله ادبی ژاپنی بانگاکوکای چاپ شد؛ دقیقاً یک سال پس از برنده شدن موراکامی در مراسم گونزو به عنوان جایزه رمان اول برای کتاب «آواز باد را بشنو».
این نخستین بار نیست که موراکامی یک رمان را بازنویسی میکند، «سرزمین عجایب بیرحم و ته دنیا» یک اثر دیگر از اوست که در سال ۱۹۸۵ بازنویسی شد.
موراکامی رمان «شهر و دیوارهای متزلزل آن» را از بهار ۲۰۲۰ شروع به بازنویسی کرد، دقیقاً زمانی که ویروس کرونا در جهان تیتر اول روزنامهها شده بود. او در یک مصاحبه گفته بود: «در ماههای همهگیری، زمان بیشتری را در خانه میماندم. دوست داشتم به درون خودم نگاه کنم و بیشتر بیندیشم. بالاخره احساس کردم زمان آن رسیده که شهر و دیوارهای نامطمئن را از کشو بیرون بیاورم و آن را بازنویسی کنم».
داستان رمان تازه موراکامی
در کتاب «شهر و دیوارهای متزلزل آن» شخصیت بوکو ۱۷ ساله به همراه کیمی، شهری مرموز با دیوار میسازند. شخصیت دیگری به نام واتاشی وارد شهر میشود و با کیمی ملاقات میکند. برای ورود به شهر، مردم باید سایههای خود را دور بریزند.
در داستانهای موراکامی، دیوار نشاندهنده مرز بین این جهان و جهان دیگر است. افرادی که توانایی عبور از چنین دیوارهایی را دارند، در آثار او ابزارهای کلیدی و اصلی هستند. برای موراکامی دیوارها شکلهای مختلفی دارند. دیواری بین آگاهی و ناخودآگاهی، بین واقعیت و توهم. دیوارهایی هم هستند که دنیای واقعی را از هم جدا میکنند مانند دیوار برلین. هدف یک دیوار و شکل آن به خاطر افراد درون آن تغییر میکند بنابراین معنای دیوار در رمانهای موراکامی متفاوت است.
در بخش دوم کتاب «شهر و دیوارهای متزلزل آن»، واتاشی شغل خود را به عنوان عمدهفروش کتاب رها میکند و مدیر یک کتابخانه شهری در فوکوشیما میشود. کتابخانه محیط مهمی در هر سه بخش کتاب است. موراکامی میگوید: «فکر میکردم این رمان یک چیزی نیاز دارد تا در قلب مردم نفوذ کند. در نوجوانی از کتابخانههای زیادی بازدید میکردم و عاشق بوی کتابها هستم. این حس در همه مردم مشترک است و برای همین از این محیط در کتابم استفاده کردم».
سایهات را بشناس!
یکی دیگر از عناصر مهم این داستان و داستانهای موراکامی، سایه است. او در مراسم سال ۲۰۱۶ جایزه ادبیات هانس کریستین اندرسون ضمن اشاره به داستان کوتاهی از اندرسون درباره حضور «سایه» در داستانهایش گفته بود: «باید سایه را به عنوان بخشی از خود بپذیریم نه اینکه از آن فرار کنیم چون سایه در ضمیر ناخودآگاه ما وجود دارد، سایه نسخه دیگری از خود ماست، شبیه ماست، شناخت سایه در واقع شناخت خودمان است».
نظر شما