«آیت الله العظمی بروجردی اعلی الله مقامه، زعیم بزرگ شیعه است که در عصر خود نمونه ای ممتاز و آسمانی، از رجال ایمان و خداپرستی و خداخواهی بود. این فقیه عالی مقام، در اخلاق کریمه و بزرگی و بزرگواری، به حق یادگاری از جد بزرگوارش سبط اکبر علیهالسلام بود. جهات عظمت شخصیت، در وجود ایشان جمع شده بود؛ بزرگترین آنها بیم از خدا و حساب روز جزا بود؛ با تمام وجود، خدا را باور و به قیامت اعتقاد داشت. دنیاطلبی و ریاستخواهی در او دیده نمیشد.
او خود میفرمود: من یک قدم برای این مقام، یعنی مرجعیت و ریاست برنداشتم. صفاتی که امیرالمؤمنین علیهالسلام برای همام از متقین برشمرد در او لمس میشد: «فَهُمْ وَ الْجَنَّهُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ. آنان با بهشت چنانند که گویی آن را دیده و در فضایش غرق نعمتند، و با عذاب جهنم چنانند که گویی آن را مشاهده نموده و در آن معذبند»
در صرف بیت المال دقت فراوانی داشت و میشود گفت حتی دیناری به کسی برای غیر خدا نپرداخته بود. شخصاً و برای حوائج شخصی خود، مثل لباس و بلکه غذا از سهم مبارک و بیت المال استفاده نمیکرد. خانه و اندرون بیت او ساده و بیپیرایه و به فرشهای کهنه که شاید از گذشته به او ارث رسیده بود مفروش بود. به بزرگان گذشته و معاصر احترام میکرد. در اظهار حق و ابطال باطل، مسامحه و مجامله نمینمود و رعایت امور و حقوقی که رعایت آنها از مستحبات و مکارم اخلاق و آداب بود کمال اهتمام را داشت.
هر کس قدمی در راه خدا برداشته بود و مصدر خدمتی به دین و مذهب شده بود، نزد او احترام خاص داشت. در امر ترویج دین و دفاع از حدود و ثغور اسلام و مذهب، آنچه را در توان داشت انجام میداد. غم و غصهای اگر برایش بود، همان فکر و اندیشهی مسائل اسلامی بود.
در موقعیت علمی چنان بود که هر دانشمند و عالم و استادی به محضر او میرسید، شیفتهی او میشد. در مسائل علمی و اطلاع از آراء علماء مذاهب و فرق اسلامی، متبحرتر از خود آنها بود. مثل اینکه «کتاب خلاف» شیخ، صفحه به صفحهاش پیش رویش حاضر باشد، سخن میگفت و بر علم رجال و اسناد حدیث تسلط و آگاهی خارق العاده داشت.
دانشمند معروف شیخ باقوری وزیر اوقاف مصر، در اثر یک ملاقات، چنان مجذوب او شد که همه تذکرات ایشان را به سمع اجابت شنید و در ضمن نامهای که از آنجا به عرض ایشان رساند، وعده انجام همه را داد و عبارتش نسبت به آن وعدهها این بود که «لایزال یخلد فی کیانی».
مرحوم علامه شیخ محمد تقی قمی میگفت: آنگاه که نامه حضرت آقا را به شیخ محمد سلیم تسلیم کردم، برخاست و ایستاد و نامه را گرفت و بوسید و نیز شیخ محمد شلتوت، صاحب آن فتوای تاریخی هم برمیخاست و به احترام میایستاد و نامه را دریافت میکرد.
بیشک در عصر ایشان، در بین همه علمای فِرَق، کسی اعلم از ایشان در فقه نبود. آن بزرگوار در حفظ حدود مکتب اهل بیت علیهمالسلام در برابر همین اشخاص که به او کمال احترام را اظهار میکردند از حقی و موضعی تنازل نمیکرد؛ چنانکه وقتی شیخ شلتوت در تفسیری که مینوشت در تفسیر آیه «وأن تستقسموا بالأزلام» سخن نابجایی گفته بود، در مقام رد بر او، به اینجانب امر فرمود تا جواب کافی و شافی طی رساله «حول الاستقسام بالازلام» نگاشتم و برای او ارسال کردند.
از سوی دیگر مثل جورج جرداق دانشمند مسیحی، نویسنده کتاب «الامام علی صوت العداله الانسانیه»، کتابش را طی نامهای بسیار بلیغ و پرمحتوا به ایشان اهدا نمود.
13شوال، سالروز رحلت چنین شخصی است که عظمتهای وجودیاش همه افتخارآفرین بود و اسوهای ستودنی برای علما و شیعیان. در تشرع و تعبد تام و التزام به احکام و عبادت و دعا و محاسبه نفس و توجه به خدا و استغفار و توبه و تعظیم شعائر و سنتها، از جمله سوگواری و مراسم عزاداری حسینی علیه السلام و عاشورا، در همه مَثَل و نمونه بود. باید این روز و این شخصیت و تاریخ حیاتش، همیشه زنده نگه داشته شود و برای همه سرمشق باشد.
نظر شما