به گزارش قدسآنلاین، مأمون برای انتقال امام رضا(ع) از مدینه به مرو، مسیری حساب شده انتخاب کرده بود تا عبور امام(ع) در این مسیر با کمتر مانعی روبهرو شود. این مسیر همانطور که در یادداشت «چگونه مسیر هجرت امام رضا(ع) به ایران ماهیت ولایتعهدی را روشن میکند؟» مبتنی بر پژوهش دکتر جلیل عرفانمنش در کتاب «همگام با امام رضا(ع) از مدینه تا مرو» اشاره کردیم به خودی خود ماهیت طراحی مأمون برای مسئله ولایتعهدی را نشان میداد.
با وجود این، اینطور نبود که امام علی بن موسیالرضا(ع) دست روی دست بگذارند و حرکت فعالانهای برای افشای ماهیتِ قصد و نیت مأمون از پیشنهاد ولایتعهدی انجام ندهند.
هرچند مأمون تأکید داشت در مسیر مدینه تا مرو، امام را از شهرهایی که پایگاه علویان و مرکز تجمع شیعیان به حساب میآمد عبور ندهد تا پیام امام(ع) به گوش مردم نرسد و ماهیت پیشنهاد ولایتعهدی مکتوم بماند، اما این امام بود که حتی پیش از اینکه پا در مسیر پررنج و زحمت هجرت بگذارد، از همان مبدأ با اقداماتی ماهیت کار خلیفه عباسی را افشا کرد. این اقدامات حضرت(ع) در همان مدینةالنبی یعنی مبدأ حرکت آغاز شد.
همانطور که میدانیم امام رضا(ع) تا پیش از اینکه «رجاء بن ضحاک» و «یاسر خادم» از سوی مأمون مأموریت یافتند وی را به مرو گسیل دارند، در شهر جدش رسول اکرم(ص) زندگی میکرد.
مردم مدینه با اینکه در دعوای قدرت میان امین و مأمون پس از مرگ هارون جانب مأمون را گرفته بودند اما چندی نگذشت که علویان در زمان خلافت مأمون بر این شهر تسلط پیدا کردند و حکومتهای کوتاهمدتی را تشکیل دادند. روی همین حساب، علویان همیشه به عنوان بخشی از ساکنان فعال در این شهر حضور و نفوذ فراوانی داشتند.
به هر ترتیب دو مأمور مأمون، با نامهای که حاوی پیشنهاد ولایتعهدی بود خودشان را به منزل امام(ع) در مدینه رساندند. همین که نامه به دست امام رضا(ع) رسید، حضرت با فرستادگان مأمون سخنی نگفت، با کراهت نامه را خواند و به ناچار پیشنهاد مأمون را پذیرفت و آماده سفر شد.
امام(ع) چون میدانست خلیفه زیرک عباسی چه در سر دارد، از همان لحظهای که نامه مأمون به دستش رسید، تلاش کرد ماهیت پذیرش ولایتعهدی را افشا کند.
نخستین اقدامات، وداع پرسوز و گداز حضرت با مرقد جدش رسول اکرم(ص) بود. شیخ صدوق در عیون اخبارالرضا(ع) از محول سیستانی نقل میکند: چون قاصد مأمون برای احضار حضرت رضا(ع) از خراسان به مدینه وارد شد، من در مدینه حضور داشتم. حضرت برای وداع با مرقد مطهر رسول اکرم(ص) وارد آستانه مقدس شد. چندین مرتبه به مرقد آن حضرت(ص) نزدیک شد و وداع کرد و سپس بازگشت و هر بار که نزدیک ضریح میآمد با صدایی بلند میگریست. من به حضور آن حضرت شرفیاب شدم، سلام کردم و به خاطر این که مأمون ایشان را به خراسان دعوت کرده بود، به حضورشان تهنیت گفتم. آن حضرت فرمود: من را واگذارید، همانا از جوار جد بزرگوارم بیرون میروم و در غربت رحلت میکنم و در کنار قبر هارون دفن خواهم شد.
دومین اقدام امام رضا(ع) در این راستا، تعیین جانشین و پیشوای شیعیان بود. حضرت(ع) هنگام وداع با جدش، حضرت جواد(ع) را با خود به مسجدالنبی برد و در حالی که کودک چند سالهاش را در آغوش گرفته بود خطاب به مرقد رسولالله(ص) گفت: ای رسول خدا، من او را به شما سپردم. حضرت جواد(ع) عرض کرد: ای پدر، به خدا قسم که به جانب خدا میروی.
اینجا بود که حضرت رضا(ع) به تمامی وکلا و اصحاب خود فرمود: سخنان او را گوش کرده و اوامر او را اطاعت و ترک مخالفت وی کنید.همچنین نزد اصحاب مورد اطمینانش، بر امامت فرزندش تصریح کرد و به آنها شناساند حضرت جوادالائمه(ع) جانشین و قائم مقام او است.
سومین اقدام حضرت که جنبه عمومیتری نیز داشت، وداع با اهل بیت در آستانه خارج شدن از مدینه به مقصد مرو بود. پیش از خروج از مدینه و آغاز هجرت، حضرت(ع) دستور داد اهل بیت و خاندانش گرد ایشان جمع شوند و آنگاه فرمود: بر من بگریید تا صدای شما را بشنوم.
مشخص است این گریه ماهیتی روشنگرانه و سیاسی دارد، چرا که گریه کردن بر مسافری که به سفر میورد امری غیرمتعارف است، اما اینکه امام(ع) چنین دستوری میدهد، قصد دارد به اهل بیت خود بگوید من دیگر از این سفر بازنخواهم گشت.
نظر شما