کریم امامی مترجم و ویراستاری بود که بیشتر اهل ادبیات او را با ترجمه «گتسبی بزرگ»، اثر بزرگ اسکات فیتزجرالد میشناسند؛ اگر سرطان خون او را در ۱۸ تیرماه سال ۱۳۸۴ به کوچی ابدی وادار نمیکرد، حالا ۹۳ ساله میشد.
امامی پنجم خردادماه سال ۱۳۰۹ در شهر کلکته هندوستان زاده شد؛ اما همیشه در گفتوگوهایش خود را فرزند شیراز، شهر سعدی و حافظ، میدانست. پدرش تاجر چای در هند بود و به همین واسطه به زبان انگلیسی تسلط داشت. امامی اولین واژگان این زبان را نزد پدرش آموخت و بعدها با شرکت در کلاسهای زبان انگلیسی در شیراز آن را قوت بخشید.
او خود گفته بود: «نخستین واژههای انگلیسی را در کودکی از پدرم آموختم. خانواده ما به خاطر تجارت چای با هندوستان ارتباط داشتند و به آن کشور رفتوآمد میکردند… بعضی از افراد خانواده از جمله پدرم، مرحوم محمدحسن امامی، دارای معلومات خوبی در زبان انگلیسی بودند و از عهده محاوره و مکاتبه با افراد انگلیسیزبان برمیآمدند. برخی دیگر از افراد خاندان پرجمعیت امامیهای شیراز هم استعداد خود را در آموختن زبانهای خارجی دیگر بروز داده بودند، مثل مرحوم مهدی امامی که از فرط تبحر در زبان فرانسه در شیراز به «مسیو امامی» معروف بود، و پسرعمهام شادروان صلاحالدین امامی که آلمانیدان بسیار قابلی بود و علاوه بر آن انگلیسی و فرانسه هم میدانست و سالها سران کشورها و میهمانان عالیقدر دیگر را در تخت جمشید و تماشاگاههای دیگر شیراز به گردش میبرد.»
فارغالتحصیلی در رشته ادبیات دانشگاه تهران، او را در اوایل دهه ۳۰ که اوج جریانهای سیاسی مربوط به ملی شدن صنعت نفت بود، به سمت روزنامهنگاری در کیهان سوق داد. پس از آن هم به ویراستاری مشغول شد و در سال ۱۳۴۵ بود که آشناییاش با گلرخ ادیب محمدی (گلی امامی) منجر به ازدواج شد و آنها را به یکی از معدود زوجهای موفق در حوزه ترجمه آثار ادبی در ایران تبدیل کرد.
ادبیات جزء جداییناپذیر زندگی امامی شده بود. او پس از انقلاب مؤسسه انتشارات «زمینه» را راهاندازی کرد که در زمان فعالیت خود از مهمترین مؤسسههای نشر کتابهای نویسندگان ایران و جهان بود. مجموعهی عکسهای بهمن جلالی از روزهای انقلاب با عنوان «روزهای خون، روزهای آتش» از کتابهای منتشرشده در این موسسه بود. امامی همچنین سردبیری نشریه «کتاب امروز» را در کارنامه فعالیتهای خود دارد و مصاحبههایی که با اهل کتاب در آن به چاپ میرسید، در زمان خود بسیار معروف شده بود.
«با خشم به یاد آر»، «گراهام گرین»، «انسان و فضا»، «گتسبی بزرگ» و «ماجراهای شرلوک هولمز» از مهمترین آثار امامی در حوزه ترجمه هستند. او همچنین ویراستاری کتابهای «فن و هنرعکاسی» اثر هادی شفائیه و «فرهنگ معاصر انگلیسی – فارسی» سلیمان حییم را برعهده داشته است.
ترجمه مجموعه داستانهای «شرلوک هولمز» اثر آتور کانن دویل هم از کارهای بهیادماندنی امامی است. امامی با علاقهای که به ماجراهای این کارآگاه داشت، ۲۴ عنوان از داستانهای او را به فارسی ترجمه کرد. هرچند ترجمههای دیگری هم از این مجموعه به چاپ رسید، اما در ایران همه کریم امامی را به عنوان مترجم سنتی این مجموعه میشناسند.
نثر خاص امامی در ترجمه آثار ادبی دنیا، او را مترجمی صاحب سبک و توانا کرده بود. عبدالحسین آذرنگ در کتاب «در گیر و دار کتاب و نشر»، امامی را «مترجم موقعیت» میداند؛ «امامی هم میتوانست با لحن محاورهای و صمیمی بنویسد و هم به نوشتن خشک و رسمی اشراف داشت. هرچند در محافل رسمی از نوع نوشتههای صریح و خشک بیشتر استفاده میکرد، اما میل او به جانب سادهنویسی، درآمیختن نوشته با طنز و شوخطبعی و بیرون کشیدن مخاطبانش از فضای رسمی بود و این کار را آگاهانه انجام میداد.»
نجف دریابندی امامی را نویسنده انگلیسیزبان میدانست و گفته بود: «تبحر او در زبان انگلیسی به حدی بود که میتوانم بگویم او نویسندهای انگلیسیزبان بود.»
کریم امامی مجموعه مقالههای خود درباره ترجمه را در کتابی با عنوان «از پست و بلند ترجمه» منتشر کرد. او در این کتاب گفته است: «در زبان فارسی ضربالمثلی که به کار ترجمه و مترجم مربوط شود، نیافتم، لابد به این سبب که مترجمی مثل سخنچینی و سورچرانی از مشاغل رایج نبوده است». دیگر اثر تألیفی او فرهنگ فارسی به انگلیسی «کیمیا» در دو جلد است که توسط انتشارات فرهنگ معاصر به چاپ رسیده است.
امامی داستانهای کوتاهی از نویسندگان مطرح نظیر صادق هدایت، جمال میرصادقی و غلامحسین ساعدی را به انگلیسی ترجمه کرده است. از فعالیتهای دیگر این مترجم میتوان به ترجمه برخی از شعرهای شاعران ایرانی به زبان انگلیسی اشاره کرد. شعر «تولدی دیگر» فروغ فرخزاد، «صدای پای آب» سهراب سپهری و مجموعهی ۷۰ رباعی از خیام از جمله این شعرها هستند.
او مترجمی بود که هم میتوانست با لحن گفتاری و صمیمی بنویسد و هم به زبان رسمی. درباره خصوصیات اخلاقیاش گفتهاند که فردی منظم بود و این نظم، تأثیر بسزایی در کارش داشته است. همچنین مقید به اخلاقیات بوده و منشی عارفانه داشته است. آنطور که نوشتهاند، از سیاست و فلسفه خوشش نمیآمده است، اگرچه گاه جبر زمانه کاری به این ندارد که انسان از چه گریزان است.
نظر شما