به گزارش قدسآنلاین، دیدن عنوان «روحالله» روی جلد کتاب و اینکه «روایت مستند زندگی امام خمینی(ره)» است، شاید در نظر اول همان تلقی رایج در خصوص کتابهایی از این دست را به ما بدهد؛اینکه «روحالله» قرار است وقایع زندگی رهبر بزرگترین انقلاب معاصر را در یک سیر ترتیبی و با محوریت رخدادهای برجستهای که کمابیش در خصوصش شنیدهایم، روایت کند.
اما خواندن همان فصل اول کافی است تا بفهمیم «روحالله» چقدر با این ذهنیتها بیگانه است. هادی حکیمیان در مقام نویسنده این اثر، نه تنها سیر وقایع را در روایت زندگی امام خمینی(ره) کاملا به هم زده، بلکه ماجراهایی را در دل این روایت گنجانده که نه به گوشمان خورده و نه جایی، پیشتر کسی از اهمیتشان در نسبت با زندگی «حاج آقا روحالله» برایمان گفته است. روایت حکیمیان نسبت به آنچه گمان میکنیم کم و بیش در مورد زندگی امام میدانیم، متفاوت است و آشناییزدایی میکند.علاوه بر این، نویسنده از کنار هر آنچه اندک نسبتی با امام خمینی(ره) دارد، ساده عبور نمیکند. او ردپای هر اندیشه و شخصیت تأثیرگذار در زندگی حاج آقا روحالله را پی گرفته و تلاش کرده به بهانههای مختلف راوی روایت دستاولی از نقش آنها در زندگی ایشان باشد. به همین دلیل خواننده هم اطلاعات نابی از خود این اندیشهها، شخصیتها و ماجراهای تاریخی بدست میآورد و هم از نقش و نسبتشان با زندگی حاج آقا روحالله.خودش میگوید نوشتن کتاب چهار سال طول کشیده و عمده کتابها، اسناد و خاطراتی که در روایتش از آنها بهره برده را در سالهایی که دانشجوی تاریخ بوده، مطالعه کرده است. شاید همین موضوع نیز سبب شده روایتش یکطرفه نباشد و راوی جزئیات کشمکشها و دغدغههای حاج آقا روحالله در روایت او، افراد مختلفی باشند.درباره جزئیات کشمکشها و دغدغههای حاج آقا روحالله، افراد مختلفی حرف میزنند، از شازدههای قجری بگیرید تا نویسندگان و روشنفکران یک سده اخیر ایران و حتی خودِ پهلویچیها و افرادی چون محمدرضا شاه.رسیدن به ایام سالگرد رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی سبب شد درباره کشمکشها و دشواریهای روایت کردن حضرت امام(ره) با او گفتوگو کنیم.
پیش از آنکه به کتاب بپردازیم و اساساً خودتان درگیر کار نوشتن این کتاب شوید، تصویری که از حضرت امام(ره) در ذهن داشتید چطور بود؟ بهطور کلی اشکالات روایتی را در پرداختن به شخصیت حضرت امام خمینی(ره) چه میدانید؟
در کتابهای درسی از دوران دبستان تا دانشگاه که اصلاً خوب پرداخته نشده است؛ نه به جریان انقلاب و نه شخصیت امام خمینی(ره). بالاخره شخصیت امام طوری است که حتی برای کسانی که مخالف انقلاب هستند یا افراد غیرمذهبی و ضدمذهب هم وجوهی از جذابیت را دارد، چرا که به هر ترتیب این شخصیت توانسته یک انقلاب را که از قضا دینی و مذهبی هم هست، رقم بزند.
امام(ره) با اتفاقی که با انقلاب سال ۵۷ رقم زد، الگویی برای انقلابهای دینی ارائه داد، آن هم در دورانی که مذهب یک جور تحجر و واپسگرایی تلقی میشد یا اینطور گفته میشود که برای انقلاب باید دست به دامن استفاده از ایدههای ناسیونالیستی شد یا اواخر میگفتند فقط مارکسیست میتواند انقلاب کند. در چنین شرایطی امام با تکیه بر مذهب نشان داد هم میتوان انقلاب کرد و هم میتوان حکومت شکل داد و آن را اداره کرد.
پس به نظرتان یک وجه شخصیت امام(ره) به همین اندیشه سیاسی ایشان برمیگردد.
بله، افراد زیادی را میبینیم که نظریهپرداز بودند و نظریهای گفتند ولی توان اجرایش را نداشتند، ولی حضرت امام نظریه حکومت دینی را که مطرح میکند، در زمان حیات خودش آن را اجرایی میسازد. هم انقلاب میکند و هم تشکیل حکومت دینی میدهد و هم به مدت ۱۰سال خودش آن را در بالاترین سطح اداره میکند. این نمونه بیمانندی است که کسی که نظریهای در خصوص حکمرانی داده، خودش نیز آن را اجرا کرده است. شاید خیلیها از انقلاب و اسلام و حکومت دینی خوششان نیاید، ولی بالاخره واقعیت را نمیتوانند انکار کنند.
بخواهیم در مورد تصویری که رسانهها، حالا چه مکتوب و چه دیداری و شنیداری از امام نشان میدهند صحبت کنیم، اینگونه به نظر میآید نوعی سادهسازی و روایت تخت و بدون پیچیدگی از حضرت امام(ره) وجود دارد، اما در کتاب شما ماجرا فرق میکند؛ جزئیات فراوانی را میبینیم که باید در روایت سیر زندگی امام به آنها توجه داشت یا ردپای تأثیر بسیاری از افراد و اندیشهها را دنبال کرد؛ نظر خودتان در این خصوص چیست؟
نه در کتابها و نه در رسانه، تصویر خوب و کاملی از امام(ره) یا به عبارتی تصویر درست و صریحی ارائه نشده است. شما همین وجه سیاسی شخصیت تاریخی امام را ببینید، عمده کتابهای تاریخی که از دبستان تا دانشگاه نوشته شدهاند و حتی صداوسیما و رسانههای ما امام را جوری معرفی میکنند که انگار کنش سیاسی امام(ره) از سال۴۲ آغاز میشود و در نهایت در سال ۵۷ به قلهاش میرسد. در حالی که من یک مطالعه شخصی برای خودم داشتم و دیدم ایشان پیش از دهه ۴۰ چقدر فعالیتهای سیاسی داشته و چقدر در جریانهای سیاسی فعال بوده است. برایم جالب بود از اواخر دوران قاجار امام در مسائل سیاسی فعال و پیگیر بوده و بعد در دوران رضاشاه و پس از آن در ماجرای ملی شدن صنعت نفت و مانند آن نیز همین جور. بنابراین اینطور نبوده که فعالیتهایش محدود به بازه سال ۴۲ به بعد باشد.
با مطالعاتم در این خصوص ابتدا تصمیم داشتم که یک مقاله با موضوع فعالیتهای امام پیش از دهه ۴۰ داشته باشم ولی بعد دیدم خیلی زیاد است و در حد یک کتاب میشود. وقتی تصمیم به نوشتن کتاب گرفتم، دیدم میتوان زندگینامه ایشان را با یک حالت روایی و داستانی نوشت که مخاطب عام هم امکان ارتباط با اثر برایش فراهم باشد.اکنون که کتاب چاپ شده را مرور میکنم، میبینم خودم تازه به یک کلیاتی از زندگی و اندیشه امام(ره) رسیدهام.
ضمن اینکه در این کتاب به زندگی خصوصی امام نپرداختم و از ابتدا هم قرار نبود بپردازم.
آنچه مدنظر بوده، اندیشه سیاسی حضرت امام(ره) بود. اینکه چطور شد امام به سمت سیاست و اندیشه حکومت اسلامی رفت و سال ۵۷ ایدهاش را اجرایی کرد.
بیشتر این کتاب درصدد این است به این پرسش پاسخ بدهد که اساساً چه ضرورتی داشت سال ۵۷ در ایران انقلاب شود و چرا این انقلاب باید یک انقلاب مذهبی و دینی بوده و سویه غربستیزی در آن پررنگ باشد و مسائلی از این دست.
با مطالعه کتاب «روحالله» مخاطب احساس میکند از آن تصویر تخت و یکخطی که از امام(ره) در ذهن دارد میتوان فاصله گرفت. تصویری که برای رسیدن به آن باید از دل هزارتویی از اتفاقات و دغدغههایی که امام با آنها درگیر بوده، عبور کرد تا بعد به پیچیدگیهای این مرد الهی در عین سادگیاش در بیان و ارتباطش با عامه مردم رسید. میخواهم از نقش همین جزئیات در روایت حضرت امام(ره) برایمان بگویید.
گفتم جذابیت حضرت امام(ره) برای خود من این بود که ایشان یکباره از سال ۴۲ فعالیت سیاسی خود را شروع نمیکند و عَلم مبارزه با پهلوی را برنمیدارد بلکه این فرد اساساً از دوران نوجوانی آدم سیاسی بوده است.
ما از دوران جنگ جهانی اول خاطرات این آدم را داریم، میبینیم مثلاً در دوران نوجوانی پیگیر اخبار کمیته مجازات و مسائل پیرامونی آن است. امام اخبار و رویدادها را از همان سنین نوجوانی پیگیری میکند، برایش اشغال ایران توسط قوای بیگانه در جنگ جهانی اول مهم است، هجوم جریان سکولار در دوران جوانی دغدغه است و از این دست مسائل بگیرید تا خود سال ۴۲ را در خاطرات امام(ره) میبینیم.
گفتید مسئله خودتان در کتاب این بود نضج گرفتن اندیشه انقلاب در فکر و ذهن امام(ره) را نشان دهید. مشخصاً چه میشود که امام به این ایده میرسد؟
آنچه خودم به آن رسیدم، سیاستهای سختگیرانه پهلوی اول است که گروهی از نیروهای مذهبی و روحانیون از جمله امام(ره) را مجاب میکند تنها چاره برای حفاظت از دین، اعتقادات و مذهب این است وارد عرصه سیاست شوند و تشکیل حکومت دهند.
یعنی دیگر بحث اینکه در حاشیه بنشینید و از حکومت انتقاد و راهنمایی و ارشاد کنید چارهساز نیست. همین جریان اصلاح دین که پس از رفتن رضاشاه مطرح میشود را ببینید. کتاب «اسرار هزار ساله» در این دوران نوشته میشود ولی نخستین کسی که در حوزه عمومی و به زبان فارسی به این کتاب پاسخ میدهد، امام خمینی(ره) است. الان شاید طلاب و روحانیون یا حتی مراجع زیادی پاسخ دهند ولی اساساً آن زمان معمول نبوده روحانیون به زبان فارسی و آن هم برای مخاطب عام کتاب بنویسند. اگر کتاب هم مینوشتند به زبان عربی و برای طلاب بوده، ولی امام کتاب «کشف الاسرار» را برای عموم مردم مینویسد. او به این نتیجه رسیده روحانیت امروز باید به این مسائل پاسخ دهد یا درس اخلاق که میدهد به عموم مردم میدهد و غیرطلبهها، عامه مردم و بازاریها هم میآیند و پای درس اخلاقش مینشینند.
در هر قضیهای ابتکار عمل امام(ره) را میبینید. در خاطراتش میگوید وقتی در دوره پهلوی اول، رضاشاه روضه را قدغن کرد به این نتیجه رسیدم درس اخلاق باید طوری باشد که مردم عادی و بازاریها هم بتوانند شرکت کنند که در حقیقت جای مجالس روضه و وعظ و خطابه که ممنوع شده بود را با این پر کند.
آدمی که عارف بوده، شاعر، فیلسوف، فقیه، واعظ و... بوده، طبیعی است در هر دورهای و بسته به هر شرایطی، ابتکار عملهای جدیدی به خرج دهد. سالهای ۲۴-۲۳ را ببینید. امام درس عرفان را تعطیل میکند و روی فقه متمرکز میشود، چرا که به این نتیجه رسیده ما امروز دیگر به یک فقه پویا نیاز داریم، چون فقه جنبه عامتر دارد و عرفان شاید مخاطبش محدودتر باشد.
کتابهایی که امام(ره) در هر دورهای مینویسد نیز همین ویژگی را دارد. در یک دوره بحث حکومت اسلامی را مطرح میکند و نظریه ولایت فقیه را بسط میدهد. مخاطب در هر مرحلهای باتوجه به سیر اندیشهای و تاریخی متوجه میشود امام ضمن اینکه فعالیتهای اجتماعی دارد ازنظر سیر اندیشهای چطور جلو میآید تا به قله انقلاب برسد.
به نظرتان دشواری روایت امام(ره) در چیست؟
کار بسیار سختی است، یک دلیلش این است بیش از سه دهه از درگذشت امام(ره) نمیگذرد و عده زیادی از کسانی که از نزدیک ایشان را دیدهاند، هنوز هستند؛ از اعضای خانواده بگیرید تا شاگردان، شخصیتهای سیاسی و مردم عادی کوچه و بازار که مثلاً در دیدارهای عمومی ایشان را دیدهاند. این موضوع سبب میشود تصویری از امام در ذهن داشته باشند. در مورد شخصیتهای تاریخی چون مردم آنها را ندیدهاند، عموم مردم قبول میکنند ولی امام(ره) را خیلیها دیدهاند. این، کمی کار را سخت میکند. ضمن اینکه شخصیت امام نیز چند وجهی است؛ این آدم، سیاستمدار، فقیه، عارف و شاعر بوده و علاوه بر اینها زندگی خصوصی خودش را هم داشته است.
آنچه نوشتهام ادعا ندارم یک رمان است بلکه داستانوارهای است که فقط عنصر روایت در آن به کار گرفته شده است. در مقام نویسنده، یکی از چالشهای من این بود مثلاً نمیدانستم فردی که میخواهد در مورد امام(ره) بنویسد اجازه دارد تخیل کند یا نه؟ بخش عمده رمان، تخیل است. آیا من اجازه دارم در مورد امام تخیل کنم؟ اجازه دارم دیالوگ برایش بگذارم یا نه؟ آن چیزهایی که از امام(ره) در کتاب نقل قول کردم، عین صحبتهای ایشان است و با صحیفه امام مطابقت داده شده و حتی کلماتش هم پس و پیش نشده و عیناً همان گفتههای امام است. اما به نظرم جا دارد در مورد شخصیت امام(ره) رمان نوشته و فیلم داستانی ساخته شود تا انشاءالله تصاویر خوبی از ایشان ارائه شود. حالا من خیلی موفق نبودم ولی میدانم کار بسیار دشواری است و به نظرم اگر کسی بخواهد در این وادی کار کند باید ۱۵-۱۰ سال روی شخصیت امام(ره) مطالعه داشته باشد.
نظر شما