تحولات منطقه

۳۳ سال از روزی که زمین زیرپای صدها هزار نفر از ساکنان نواحی غربی و مرکزی ایران لرزید و نام رودبار و منجیل را برای همیشه به فاجعه‌ای به نام زلزله گره زد، می گذرد.

۳۳ سال از زمین لرزه غمبار رودبار و منجیل گذشت/ مرور خاطرات آن روز تلخ
زمان مطالعه: ۹ دقیقه

 ۳۰ دقیقه و ۳۸ ثانیه از شروع آخرین روز بهار ۶۹ گذشته بود که زلزله بخش گسترده ای از مناطق شمالی، غربی و مرکزی کشور را با قدرتی که شاخص‌های علمی شدتش را  ۷.۴ ریشتر برآورد کرده‌اند، لرزاند. زمین‌لرزه‌ای که کانونش «دیلمان» بود اما نامش به رودبار گره خورد و شد زلزله رودبار و منجیل.

آن شب، بیشتر مناطق روستایی و شهری حد فاصل لنگرود و لاهیجان به مدت بیش از یک دقیقه لرزید و تا بامداد روز بعد، بیش از ۵۰ زمین لرزه دیگر در شهر رشت و نواحی اطراف آن، شهرهای آستانه اشرفیه، هشتپر، تالش و ... ثبت شد تا ترس را بارها و بارها به جان افرادی بیندازد که دیگر چیزی به جز جان برای از دست دادن نداشتند. این زلزله ۳۷ هزار کشته، ۶۰ هزار مجروح و نیم میلیون بی‌خانمان برجای گذاشت و عنوان یکی از هولناک‌ترین زلزله‌های ثبت شده در حافظه تاریخ را از آن خود کرد.

شبی که صدای زلزله رودبار و منجیل در گوش تهران پیچید

شهریار مزیدآبادی؛ مدرس امداد و نجات جمعیت هلال احمر است که ۴۲ سال سابقه عضویت داوطلبانه در جمعیت هلال احمرکشور دارد. او یکی از امدادگرانی است که همان روز به منطقه زلزله زده رودبار اعزام شده است. او از آن روز برایمان می گوید: زلزله در حالی که بیشتر مردم خواب بودند رخ داده بود.

ما تهران بودیم باد خیلی شدیدی وزید و صدای غرش شدیدی از آسمان شنیده شد که لرزش اندکی را به همراه داشت. به همین دلیل تصور کردیم طوفان شدیدی شروع شده است. اما ساعت ۶ بامداد توسط آقای عبدخداوندی؛ یکی از امدادگران سازمان هلال احمر متوجه شدم که چه بر مردم گیلان گذشته است و همراه وی به سازمان امداد و نجات تهران در غرب تهران رفتیم و چند ساعتی آنجا معطل شدیم تا وسایل بارگیری و به فرودگاه منتقل شد و از آنجا با یک فروند هواپیمای ۳۳۰ به فرودگاه رشت اعزام شدیم. بخش قابل توجهی از گیلان تخریب شده بود و از راه زمینی هیچ کمکی به منطقه زلزله زده حرکت نمی کرد به همین دلیل امکانات به فرودگاه رشت منتقل می شد و از آنجا کامیون هایی که از شهرهای مختلف برای کمک رسانی به مردم زلزله زده آمده بودند، وسایل را بارگیری و از شمال منطقه رودبار به سمت مناطق زلزله زده حرکت می کردند. زلزله به جز منطقه رودبار از سمت استان گیلان به منجیل، لوشان و ۷۰۰ روستای اطراف آن ها صدمه زده و از سمت استان زنجان نیز منطقه طارم اولیا را به طور کامل تخریب کرده بود، ضمن آنکه به حاشیه استان قزوین نیز خسارت هایی زده بود و همزمان سه استان درگیر زلزله بودند.

این عضو داوطلب جمعیت هلال احمر می افزاید: از رشت همراه تیم ۱۸ نفره ای از امدادگران هلال احمر با یک دستگاه مینی بوس به سمت منطقه رودبار حرکت کردیم. شهرهای رستم آباد و گنجه به ترتیب در مسیرمان بود.

با دیدن این شهرها و شکاف های عمیقی که در زمین ایجاد شده بود، درختان زیتونی که از ارتفاعات سقوط کرده بودند، مسیر رودخانه ای که صدمه دیده و جاده را مسدود کرده بود به گستردگی حادثه پی بردیم و هر چه به رودبار نزدیک تر می شدیم عمق فاجعه بیشتر می شد به طوری که ۵ کیلومتر مانده به رودبار به دلیل ریزش سنگ های ارتفاعات و ترافیک ایجاد شده توسط خودروهای امدادی که از سمت شمال رودبار به منطقه عازم شده بودند باید این مسیر را پیاده ادامه می دادیم.

 نیروهای امدادی دیر رسیدند

مزید آبادی می گوید: قبل از رسیدن به رودبار در مسیر، روستاهای متعددی بود که آواربرداری و رسیدگی به مجروحان را از آن روستاها آغاز کردیم. اما با توجه به بافت ساختمانی منطقه که از نوع سبک بود تعدادی از ساکنان زنده مانده از زیر آوار بیرون آورده شده بودند و حالا نیروهای امدادی تنها فوت شدگان را از زیر آوار خارج می کردند. نزدیک ظهر دوم تیر کار آوار برداری روستاهای قبل از رودبار به پایان رسید و عازم رودبار شدیم. وقتی به رودبار رسیدیم قیامتی بود از نیروهای امدادی، بالگردهایی که برای کمک از هوانیروز، ارتش، سپاه و کامیون های بسیار زیادی که نیروهای نظامی برای جا به جایی وسایل و تجهیزات امدادی و توزیع کالا آورده بودند. آن روز باید تصمیم می گرفتیم که برای کمک رسانی به گروه های تجسس وارد شهر شویم و یا در بخش اسکان برای آسیب دیدگان امداد رسانی کنیم. چون با وجود آنکه وارد فصل تابستان شده بودیم، باد سردی می وزید و باید زودتر چادرهایی را برای اسکان آسیب دیدگان نصب می کردیم، اما متاسفانه امکان ایجاد اردوگاه در حد مورد نیاز فراهم نبود، چون ایجاد اردوگاه موجب بسته شدن مسیر تردد کامیون ها و نیروهای امدادی می شد. به همین دلیل تعدادی چادر به صورت پراکنده در منطقه نصب کردیم و امکانات اولیه را در اختیار مردم  قرار دادیم. متاسفانه آن روزها با صحنه های تلخ بسیار زیادی مواجه می شدیم.

تنها شیرینی امداد رسانی در آن شرایط دشوار نجات جان هموطنان آسیب دیده ای بود که از زیر آوار خارج می کردیم و کمک رسانی همدلانه مردمی که از استان های مختلف و حتی سایر کشورها برای کمک به مردم آسیب دیده آمده بودند.

طبق آمار هایی که همان سال اعلام شد؛ ۴۰ کشور با ارسال کمک های نقدی، کالا و تجهیزات امدادی و اعزام نیروهای متخصص امداد و نجات به مناطق زلزله زده رودبار و منجیل کمک کردند. در همان روزها من و همکارانم با نیروهای امداد رسانی که از ۱۵ کشور مختلف آمده بودند کار می کردیم و کار با آن ها تجربه بسیار خوبی برای نیروهای امدادی ما بود. زیرا سگ های تجسس را برای نخستین بار در زلزله رودبار دیدیم، با تیم هایی که لباس متحدالشکل، تجهیزات فنی جدید و بویژه سیستم های ارتباطی ماهواره ای داشتند و می توانستند به صورت آنلاین همه فعالیت ها و گزارش های کار خود را از طریق پرتابلی کوچک به کشور خود مخابره کنند آشنا شدیم و در واقع ما در زلزله رودبار و منجیل با سیستم سازمان یافته ای که نیروهای امداد و نجات دیگر کشورها در منطقه رودبار و منجیل پیاده کرده بودند، رو به رو  شدیم. ضمن آنکه چند بیمارستان صحرایی از کشورهای مختلف وارد ایران شد که معروف ترین آن ها بیمارستان تیم فرانسه بود و به دلیل اینکه بیمارستان ولیعصر رودبار به طور کامل تخریب شده بود، بعدها در زمینی خالی وسط منطقه رودبار به عنوان بیمارستان دائمی مستقر شد و تاکنون فعال است.

البته ارائه خدمات درمانی به زلزله زدگان رودبار و منجیل تا چندین ماه ادامه داشت. زیرا به دلیل تعداد زیاد مصدومان بسیاری از آن ها از طریق فرودگاه رشت به بیمارستان ها و مراکز درمانی دیگر استان ها از جله تهران منتقل می شدند که البته این موضوع مشکل دیگری برای مردم زلزله زده منطقه بوجود آورد. زیرا بسیاری از مردم منطقه تا مدت ها از سرنوشت یکدیگر بی خبر بودند و ماه ها طول کشید تا اعضای خانواده ها به کمک نیروهای امدادی و مراکز درمانی توانستند یکدیگر را پیدا کنند.

نقطه آغازی برای نیروهای امدادی کشور

مزیدآبادی در خصوص انتقادات وارده به امدادرسانی منطقه آسیب دیده رودبار و منجیل در سال ۶۹ می گوید: متاسفانه تا ساعتی پس از زلزله به جز مردم حادثه دیده کسی متوجه زلزله نشده بود چرا که دستگاه لرزه نگار ژئوفیزیک به اشتباه منطقه دیگری را رصد کرده بود و باوجود آنکه بسیاری از نیروهای امدادی به مناطق مختلف سرزده بودند چند ساعت پس از زلزله به منطقه رسیدند، به همین دلیل اغلب امدادگران و کمک های امدادی حدود ۲۲ ساعت پس از وقوع زلزله به منطقه رسیدند. بنابراین نخستین انتقاد این است که محل زلزله مشخص نبود و نیروهای امدادی دیر به منطقه رسیدند، دوم اینکه راه های دسترسی به منطقه آسیب دیده بسته بود و تنها نقطه فرود بالگرد در این منطقه یک قطعه زمین ورزشی کنار رودخانه مجاور رودبار بود، که امدادرسانی هوایی از طریق آن انجام می شد و در واقع هیچ فضای خالی دیگری برای فرود بالگرد در این منطقه گسترده نبود، ضمن آنکه پراکندگی بسیار زیاد روستاها و دور بودن آن ها از منطقه شهری موجب شده بود نیروهای امدادرسانی چند روز پس از وقوع زلزله به تعدادی از روستاها برسند.

 البته امروز با گذشت ۳۳ سال از زلزله رودبار و منجیل می توان مدعی شد که وضعیت اطلاع رسانی و امداد رسانی به مناطق آسیب دیده خیلی بهتر ازقبل شده است. سال ۶۹ ما وضعیت خوبی نداشتیم و ستادی در حد یک اداره کوچک به عنوان ستاد مقابله با حوادث غیر مترقبه در وزارت کشور فعال بود که بعدها به سازمان مدیریت بحران تبدیل شد و امروز نقش هماهنگ کننده و موثری در مرحله پیشگیری و آمادگی برای مقابله با حوادث غیر مترقبه و مدیریت آن را فراهم کرده است و در واقع زلزله رودبار نقطه آغازی برای نیروهای امدادی کشور بود که به ما نشان داد باید برنامه های دقیق تری داشته باشیم و نیازمند آموزش های بیشتری هستیم و در واقع پس از وقوع زلزله رودبار و منجیل بود که تعداد زیادی مدرسه امداد و نجات در کشور برای آموزش مقابله با حوادث غیر مترقبه در مناطق مختلف کشور تاسیس شد. مسئولان نیز پس از آن متوجه شدند مقاوم سازی ساختمان ها نقش موثری در کاهش تلفات و آسیب ها دارد و قبل از وقوع حادثه باید امکاناتی را فراهم کنند تا هنگام وقوع حادثه بتوانند شرایط را مدیریت کنند.

زلزله بخشی جدایی ناپذیر از زندگی ماست

مزید آبادی با اشاره به اینکه از سال ۶۹ تا کنون بیش از ۱۵ بار به منطقه رودبار و منجیل سفر کرده است می افزاید: مسیر یکی از مدارس امداد و نجات از منطقه رودبار، لوشان و منجیل می گذرد به همین دلیل هربار که برای تدریس به آن مدرسه می روم خاطرات زمین لرزه منطقه و امدادرسانی به آسیب دیدگان زلزله در ذهنم تداعی می شود و از روزهای سختی که به مردم آسیب دیده منطقه، نیروهای امدادی و مردم ایران در آن ایام گذشته برای آن ها می گویم و یادآور می شوم با مقاوم سازی ساختمان ها و آموزش مردم می توان  از بخش قابل توجهی از آسیب ها پیشگیری کرد.

باید باور کنیم در کشوری زلزله خیز زندگی می کنیم و زلزله جزیی جدایی ناپذیر از زندگی ماست. اگر این واقعیت را مانند دیگر باورهایی که داریم باور کنیم، همانطور که برای پیشگیری از ابتلا به آنفلوآنزا و سایر بیماری ها؛ خود را واکسینه می کنیم برای پیشگیری از آسیب های زلزله نیز نسبت به مقاوم سازی ساختمان ها، کسب آموزش های لازم برای مواجه با زلزله و امداد رسانی به آسیب دیدگان پس از وقوع آن اقدام خواهیم کرد. اما تا زمانی که مردم و مسئولان این واقعیت را نپذیرند نه در حوزه پیشگیری، نه درحوزه آمادگی و نه در حوزه امدادرسانی موفقیتی نخواهیم داشت.

وی با اشاره به اینکه هر چند سال یکبار زلزله ای مشابه زلزله رودبار و منجیل و یا زلزله بم در گوشه و کنار کشور اتفاق می افتد، می گوید: بنابراین این وظیفه رسانه ها بویژه رسانه ملی است که به مردم و مسئولان یادآور شوند زلزله هر روز و هر لحظه در کمین است و اطلاع رسانی در مورد اهمیت مقابله با زلزله و پیشگیری از خسارت های آن را نباید به یادآوری ۳۱ خرداد زلزله رودبار و منجیل و یا ۵ دی سالروز زمین لرزه بم محدود کنند و ضرورت دارد همواره به مردم یادآور شوند که ما در کشوری حادثه خیز زندگی می کنیم و باید با کسب مهارت های لازم و مقاوم سازی ساختمان ها قبل از وقوع حوادثه تا حد امکان از بروز آسیب ها پیشگیری کنیم، ضمن آنکه ضرورت دارد آموزش های لازم برای مواجهه با حادثه و مدیریت شرایط حین و پس از آن را کسب کنیم تا شبکه های امدادی بتوانند هنگام وقوع حادثه سریعتر به مردم آسیب دیده کمک کنند .

منبع: قدس آنلاین

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.