در معنی حدیث شریف «حُبُ عَلِیٍ حَسَنَةٌ لَا یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَةٌ وَ بُغْضُ عَلِیٍّ سَیِّئَةٌ لَا یَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة» که از احادیث معروفی است و هم اهل سنت و هم شیعیان در فضلیت امیرالمؤمنین(ع) از پیامبر(ص) نقل کردهاند میتوان گفت: پیامبر(ص) فرمود «حُبُ عَلِیٍ حَسَنَةٌ لَا یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَةٌ وَ بُغْضُ عَلِیٍّ سَیِّئَةٌ لَا یَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة»؛ یعنی «دوستی علی بن ابی طالب حسنهای است که با وجود آن، هیچ سیئهای، آسیب نمیرساند. و دشمنی با علی سیئهای است که با وجود آن، هیچ حسنهای مفید نخواهد بود».
در مورد صحت این حدیث برخی اشکال کردهاند که لازمهی قبول صحت این حدیث اباحهگری است؛ زیرا هر دوستدار علی میتواند به استناد این حدیث هر گناهی را بدون واهمهای انجام دهد؛ چون طبق این حدیث، هیچ گناهی به دوستدار علی، ضرری و آسیبی نمیرساند؛ بنابراین با چنین منطقی، میتوان گفت شما علی را دوست داشته باش و در عین حال هر گناهی را مرتکب شو چرا که ضرری متوجه شما نیست.
در حل این اشکال برخی گفتهاند دوستی نسبت به هر محبوبی، مانع انجام کاری است که محبوب از آن ناخوشنود میشود؛ بنابراین اگر شما دوستدار علی باشید اصلا کاری که علی از آن ناخوشنود میشود انجام نمیدهید؛ بر این اساس معنی حدیث این است که دوستی علی حسنهای است که با آن، سیئهای شکل نمیگیرد تا آسیبی به دوستدار علی برساند.
این پاسخ چندان کافی نیست؛ زیرا درست است که دوستی و محبت، اجمالا از انجام کارهای نامطلوب نزد محبوب جلوگیری میکند؛ اما موارد نقض هم دارد؛ و در بسیاری موارد، محب به کارهای نامطلوب نزد محبوب گرفتار میشود تا جایی که موجب قطع و قهر محبوب از محب میشود؛ علاوه بر این که این تفسیر، خلاف ظاهر جمله «لَا یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَةٌ» است چون ظاهر معنای این جمله این است که سیئهای شکل میگیرد اما سیئهی شکلگرفته ضرر نمیرساند.
دقت در کلمات بکاررفته در این حدیث اشکال فوق الذکر را برطرف میکند؛ و باید گفت این حدیث نه تنها مجوز اباحهگری نیست بلکه حتی هشداری است به محب که در دام اباحهگری گرفتار نشود.
توضیح این که در ابتدای حدیث سخن از «حب علی» است؛ بنابراین مفروض بحث، ثبوت محبت نسبت به علی است؛ بعد میگوید «لَا یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَةٌ» و نمیگوید «لَا یَضُرُّهَا سَیِّئَةٌ» یعنی علاوه بر اصل ثبوت محبت، قید و شرط «مَعَهَا» را اضافه میکند؛ این شرط، همان شرط معیت و بقاء محبت با محب است؛ بر این اساس «لایضر» مقید و مشروط به معیت و بقاء محبت است؛ پس در صورتی سیئه، ضرر نمیرساند که این معیت و بقاء محبت ادامه داشته باشد؛ خود این شرط و قید معنیاش این است که نوعی از سیئه در کار است که آمدنش نافی محبت است؛ زیرا اگر چنین سیئهای در کار نباشد، شرط معیت و بقاء و ادامه، بی معنی و لغو میگردد؛ پس ما دو نوع سیئه داریم یک نوع، سیئهای که نافی محبت امیرالمؤمنین نیست و یک نوع سیئهای که نافی محبت او است؛ بنابراین روایت نه تنها اباحهگری را تجویز نمیکند بلکه هشدار میدهد که گناهانی هست که چنان آسیب میرساند که نافی محبت علی است؛ و انسان محب را از چنین سرمایه گرانبهائی محروم میکند؛ پس محب باید مواظب باشد گرفتار چنین گناهانی نشود؛ و درین صورت است که ضرری متوجه او نیست، و از سوی دیگر به محب امید میدهد که گناهانی هم وجود دارد که توان آسیبرسانی به محب و محبت را ندارند و به آن ضرر نمیرساند؛ و بنابراین محب با گرفتاری به گناه نباید به ناامیدی گرفتار شود؛ ولی از سوی دیگر این دو نوع از گناه مشخص نشده است که چه چیزی و چگونه هستند؛ و این موجب میشود محب بین خوف و رجاء باقی بماند نه گرفتار یأس شود؛ چون گناه انجام شده احتمال بیضرر بودن دارد؛ و نه گرفتار بیخیالی از گناه شود و فکر کند هیچ گناهی به محبت و نیکبختی او آسیب نمیرساند؛ چون گناه انجام شده احتمال دارد که نافی محبت باشد؛ پس محب هم امید دارد و هم نگران است؛ و این حال بین خوف و رجاء بودن خود از حالات مطلوب برای سالک است؛ بنابراین اشکالی به روایت وارد نیست و روایت مذکور دارای استحکام عقلانی و منطقی است.
نظر شما