آیه مباهله، آیه ۶۱ سوره آل عمران است که پیرامون مناظرهای بین پیامبر مکرم اسلام و مسیحیان نجران نازل شده است. مباهله به معنای نفرین دو طرف برای خروج طرف مقابل از سرپرستی خداوند و مستوجب عقاب و عذاب واقع شدن است. آیه مباهله در ارتباط با آیات پیشین از آن نازل شده است و خطاب به حضرت رسول الله(ص)، از گفتوگو و احتجاج مسیحیان با او خبر میدهد.
به انگیزه بررسی وجوه قرآنی و حدیثی آیه مباهله به گفتوگو با محمدمهدی مظاهری، استاد دانشگاه و پژوهشگر دینی، عضو هیئت امنای پژوهشگاه فرهنگ و هنر و ارتباطات و چهره ماندگار علمی در سال 1386 نشسته ایم. مظاهری در این گفتوگو از فلسفه مباهله و شأن نزول این آیه و همچنین نکاتی که در تاریخ به این موضوع وارد شده است سخن گفته است. مروری کوتاه بر ویژگیهای حکومت علی(ع) از دیگر سخنانی است که در این مجال بدان پرداخته شده است. با ما همراه باشید:
*برای ورود به بحث لطفا مختصری از فلسفه واقعه مباهله را بیان فرمایید.
قرآن کریم در آیات متعدد به سیر در عالم سفارش میکند، از جمله سور آل عمران، نحل، نمل، عنکبوت، رم. به طور مثال در آیه 11 سوره انعام میفرماید: قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ؛ بگو (ای پیغمبر) که در روی زمین بگردید آن گاه بنگرید که عاقبت سخت آنها که تکذیب کردند چگونه بود!
دلیل تأکید قرآن این است که انسانها باید با مطالعه احوال گذشتگان از عاقبت آنها پند و عبرت گیرند. قرآن شریف صرفاً به سفارش بندگان برای سیر در تاریخ بسنده نکرده است، در قرآن قضایای متعدد تاریخی از اوضاع و احوال نسلهای گذشته آمده است؛ سورههای بقره، انعام، یوسف(ع)، ابراهیم(ع)، کهف، مریم، طاها، انبیاء و.. همه شاهدی صادق بر این مدعاست.
قصص تاریخی قرآن اهمیت موضوع را روشن میکند و ما باید بدانیم به تعبیر علامه طباطبایی «قرآن کتاب تاریخ نیست» و بیانش تنها به تاریخ گذشتگان برنمیگردد، بلکه مقصود خدای سبحان از نزول آیات تاریخی در قرآن استفادههای اخلاقی و اجتماعی از آیات و عبرت از احوال اقوام پیشین است.
*مباهله در میان رخدادهای تاریخی اسلام چه جایگاهی دارد و چرا باید به آن اهمیت داد؟
با مقدمه کوتاهی که بیان شد، باید گفت «آیه مباهله» فوقالعاده اهمیت دارد به اندازهای که وقتی مأمون از حضرت رضا(ع) _ امام فرهنگ و دانش _ در مورد بالاترین فضیلت امیرالمؤمنین(ع) در قرآن سؤال میکند، حضرت در جواب او، به آیه مباهله اشاره میکنند، شواهدی داریم که ائمه طاهرین(ع) نیز به این آیه استناد و افتخار کردهاند. بنابراین همه مسلمین از شیعه و اهل سنت، تعبیرشان این است که این آیه در مورد پیامبر اکرم(ص)، امیرالمؤمنان علی(ع)، فاطمه زهرا(س) و امام حسن و امام حسین(ع) نازل شده است.
شأن نزول آن نیز این است که علمای مسیحی نجران که خدمت پیامبر اکرم(ص) آمدند و قصد داشتند در مورد دین خودشان و اسلام صحبت کنند و به تصور خود حقانیتشان را در مقابل پیامبر(ص) ثابت کنند، آنها در این جریان دیدند که قدرت پاسخ و استدلال نزد پیامبر(ص) را ندارند و البته حاضر هم نمیشدند، دین اسلام را بپذیرند. در نهایت قرار شد دو طرف مباهله کنند، یعنی در بیابانی اجتماع کنند و از خدای سبحان بخواهند که هر کدام حق هستند، باقی بمانند و گروه باطل نیز نابود شود.
سرانجام 24 ذیالحجه جهت مباهله جمع شدند و آیه شریفه مباهله (61 سوره آل عمران) نازل شد که پیامبر(ص) طبق دستور این آیه؛ امیرمؤمنان علی(ع)، فاطمه زهرا(س) و حسنین(ع) را به خود خواندند و فرمودند که اینان اهل بیت(ع) من هستند. «اَللّهُمَّ هؤُلاءِ أهلُ بَیتی و عِترَتی، فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ و طَهِّرهُم تَطهیراً؛ «بار خدایا! اینان اهل بیت و عترت من هستند. پس هرگونه پلیدی را از آنها دور کن و کاملاً پاکشان گردان!»
*یکی از وجوه مهم جریان مباهله، مسئله گفتوگوی پیامبر با مخالفان است. به نظر شما تا چه اندازه میتوان از جریان مباهله توجه اسلام به صلح و گفتوگو را دریافت؟
بله، موضوع گفتوگو از نکات کلیدی مباهله است. قبل از اینکه پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) به قرار مقرر شده عازم شوند، سرآمد عالمان مسیحی به قوم خود هشدار داد که اگر محمد(ص) با خانواده و نزدیکانش آمد، حتما مباهله نکنید و اما اگر به همراه اصحابش آمد، مباهله کنید. آنها وقتی دیدند پیامبر(ص) به همراه چهار نفر از نزدیکترین افراد خانواده آمدهاند، از مباهله صرفنظر میکنند ولی حاضر به پذیرش اسلام نمیشوند، یعنی میپذیرند در قیمومیت حاکمیت اسلام باقی بمانند و به اصطلاح مالیات دهند. این بود شرحی مختصری از شأن نزول آیه 61 سوره آل عمران که با عنوان آیه مباهله شناخته میشود.
*به نظر شما چه نکاتی از این جریان برداشت میشود که توجه به آن ضروری است؟
نکته اول اینکه نوه دختری در آن زمان فرزند محسوب نمیشد و به ائمه طاهرین(ع) اشکال میگرفتند که چرا در مورد خودتان تعبیر ابن رسول الله به کار میبرید؟ این آیه شریفه خط بطلان روی این تصور کشید، چرا که برای امام حسن(ع) و امام حسین(ع) تعبیر «ابناءنا» به کار برده شده است.
نکته دوم فاطمه زهرا(س) محبوبترین زنی بود که پیامبر(ص) ایشان را به همراه خود برای مباهله بردهاند.
و نکته سوم که شاید مهمترین نکته باشد این است (ائمه اطهار(ع) همیشه این را بیان و افتخار میکردند) که در این آیه امیرالمؤمنین علی(ع) «نَفس پیامبر(ص)» قلمداد میشود، نکته این تعبیر این است که پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) از نظر فضائل یکسان هستند، یعنی هر فضیلتی پیامبر(ص) دارد، امیرالمؤمنین علی(ع) هم دارد، هر فضیلتی که امیرالمؤمنین(ع) دارد، پیامبر(ص) نیز دارند؛ تفاوت این دو فقط در مقام نبوت است.
پیامبر بارها فرمودهاند: من و علی(ع) از نور واحد خلق شدیم، همچنین امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه فرمودهاند: روزی که پیامبر(ص) به رسالت مبعوث شدند به من فرمودند تو هر آنچه را که من میبینم، میبینی هر آنچه که من میشنوم، میشنوی و تنها تفاوت ما در این است که من پیامبر(ص) هستم و تو وزیر.
چهارده معصوم(ع) به اعتبار ما شیعیان همه نور واحد هستند و جز تفاوت در نبوت و امامت میان آنها نیست یعنی اگر امام حسن(ع) و امام حسین(ع) جای یکدیگر بودند، همان حادثه کربلا را امام حسن(ع) هم میآفریدند و امام حسین(ع) هم مانند امام حسن(ع) اگر در آن زمان بودند صلحنامه را امضاء میکردند. این بزرگان فقط در زمان، تقدم و تأخر دارند اما در فضیلت به انجام وظیفه، تفاوتی ندارند. همانطور که پیامبر فرمود:
إنّ اللّه عزوجل خلقنی و خلق علیاً و فاطمة و الحَسَن و الحُسَین من النور واحد
بنابراین نکتهای که از قرآن و روایات استفاده میکنیم، این است که امیرالمؤمنین(ع) جان پیامبر(ص) است، لذا خداوند در آیه مباهله به جای اینکه به پیامبر(ص) بگوید «علی(ع)» را همراه خود ببر، میگوید خودم را میآورم، خیلی عجیب است و این فضیلت بزرگی برای امیرالمؤمنین(ع) است و اضافه میکنم که این فضیلت مختص امیرالمؤمنین(ع) نیست، سایر ائمه اطهار(ع) هم یکی پس از دیگری نفس پیامبر(ص) هستند.
*چه اشکالاتی به استدلال آیه مبارکه مباهله وارد شده است؟
برخی از علمای اهل سنت اشکالاتی به این موضوع وارد کردهاند. مثلا عدهای بر کلام علامه حلی نقد کردهاند، آنان میگویند مباهلهکنندگان به هنگام مباهله نزدیکانشان را جمع کنند و رسول خدا(ص) فرزندان خود را گردهم آوردهاند، پس آن را فضیلتی نیست یا اینکه مراد از انفس در اینجا مردان است، یعنی خدای متعال فرمان دادند پیامبر(ص) زنان و فرزندان و مردان خانواده را گردهم آورد، مراد از زنان فاطمه زهرا(س) است و فرزندان حسن و حسین(ع) هستند و مردان هم پیامبر(ص) و علی(ع).
سوم اینکه اهل سنت میگویند ادعای مساوات پیامبر(ص) و علی(ع) که از این آیه استفاده میشود قطعا نادرست است. این نقد را فضل بن روزبهان خنجی از علمای اهل سنت به کلام علامه حلی مطرح کرده و نادرستی این سخن از ضروریات دین است یعنی هیچ یک از افراد این امت برابر پیامبر(ص) نیست و هر کسی چنین ادعایی کند از دین خارج است. چگونه امکان دارد کسی با پیامبر(ص) مساوی باشد در حالی که پیامبر(ص) خاتم النبین است؟
پاسخهایی به این اشکالات داده شده است، از جمله مرحوم مظفر میگوید که اولاً این ادعا که مباهلهکنندگان عادت داشتند نزدیکانشان را جمع کنند، ادعای باطلی است، اصل مباهله که وقتی به شکل عادت درآمده بود تا جمعآوری خانواده و نزدیکان برای او عادی باشد، اگر این رسم معمول بوده نصارا به پیامبر(ص) اعتراض میکردند، چون پیامبر(ص) بر خلاف این عادت عمل کردند و در مباهله تعداد اندکی از نزدیکانش را همراه کرده بود. بر فرض اینکه این امر معمول بوده اما مخالفت پیامبر(ص) با این شیوه معمول دلیل بر این است که کرامت پیامبر(ص) و عنایت الهی متوجه همان افرادی است که به امر خدا جمع شدند، این عنایت یعنی نزدیکان پیامبر(ص)، مثل عباس(ع) فرزندان او، سایر افراد بنی هاشم(ع) دختران حضرت فاطمه زهرا(س)، دیگر زنان پیامبر(ص) که در خانه پیامبر(ص) زندگی میکردند، نمیشود و چرا آیه مباهله این افراد را دربرنگرفت؟
در این جریان اسقف نجران دریافت اهل بیت رسول اکرم(ص) انسانهای خاصی هستند و در شرافت، عظمت و اهمیت بی مانندند. لذا با دیدن آنها مطابق روایتی که در «تفسیر کشاف» آمده، گفت من چهرههایی را میبینیم که اگر خدا بخواهد کوهی را از جا برکند با آنها برمیکند و ثانیاً اینکه مراد از انفس مردان باشد، یعنی رسول خدا(ص) و علی(ع)؛ که این نیز نادرست است.
دیگر اینکه علی(ع) در روز شورا با این آیه با اهل شورا احتجاج نمود و فرمود که شما را به خدا سوگند آیا کسی غیر از من در میان شما وجود دارد که از لحاظ خونی از من به پیامبر(ص) نزدیکتر باشد؟ آیا کسی غیر از من است که پیامبر(ص) او را نفس خود شمارد، فرزندانش را فرزندان خود شمارد، زنانش را زنان خود فرض کند احتجاجی که امیرالمؤمنین(ع) کرد همه مردم پاسخ دادند به خدا سوگند خیر.
همچنین اینکه هر کسی مدعی برابری علی(ع) و پیامبر(ص) باشد، از دین خارج است، این سخن خارج شدن از راه حقیقت است، بدین معنا مقصود علامه حلی برابر در کمالات ذاتی بوده نه اینکه ویژگیهایی که موجب انتخاب پیامبر(ص) به پیامبری و امتیازات او از علی(ع) باشد. اینگونه برابری در حقیقت مفاد حدیثی است که در کتاب «کنز العمال» باب فضائل علی(ع) به نقل از ابن ابی عاصم که آن روز صحیح هم میشمارند و دیگران وارد شده پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود از خدا چیزی را نخواستم، مگر اینکه مانند آن را برای تو بخواهم. هیچ چیزی نیست که از خدا خواسته باشم اما به من نداده باشد به استثنای مسئله نبوت که به من گفته شد بعد از تو پیامبری نیست.
اِنَّ عَلیّاً مِنّی و اَنَا مِنهُ وَ هُوَ وَلیُّ کُلِّ مُؤمنٍ بَعدی. همانا علی از من است و من از علی هستم، هر مؤمنی بعد از من، علی مولی و صاحب اختیار او است. (مُسند احمد، ج ٤، ص ٤٣٨ ـ خصائص نسائی، ص ٢٣)
دلیل دیگر روایت مستفیضی است که از پیامبر(ص) مبنی بر این موضوع نقل شده است، این آیه بر امامت علی(ع) دلالت دارد چون برابری او با رسول گرامی اسلام(ص) در تمام خصوصیات به استثنای امتیاز نبوت مستلزم این است که علی(ع) نیز مانند پیامبران از مؤمنان نسبت به خودشان سزاوارتر باشد، از تمام جهات نسبت به دیگران برتری داشته باشد و پیروی او از دیگران همانند پیروی پیامبر(ص) از دیگران ناممکن باشد.
*ویژگیهای اخلاقی و عدالتپیشگی امیرالمؤمنین علی(ع) به عنوان جان و نفس پیامبر(ص) با آنکه از کودکی در جان مسلمانان زمزمه شده است خود به خوبی میدانیم برای زندگی امروزمان کافی نیست و این تشنگی بیش از آنچه که بیان شده؛ وجود دارد. لطفا در این مجال توجه مختصری به آزاداندیشی و عدالتمحوری علی(ع) ارائه دهید.
همینطور است؛ جوهر و گوهر کلام مولای متقیان علی(ع) تمام شدنی نیست و هرقدر در آن غوطهور شویم همچنان جرعهای از آن را ننوشیدهایم و توجه به آن در این مجال مختصر نمیگنجد. سعی میکنم به اختصار مطالبی را از باب اهمیت بیان کنم. در مجموعه نهجالبلاغه ذخایر گرانبهای معارف الهی و علوم انسانی از امیرمؤمنان علی(ع) منعکس شده است. به طور مثال در خصوص رفتار حضرت با خوارج وضعیت روشنی وجود دارد، این رفتار و عمل در منتهای درجه دموکراسی و آزادی است، با اینکه امام خلیفه است و اینان شهروند هستند، اما به تعبیر شهید مطهری آنها را زندان نمیکند، سهمیه آنها را از بیتالمال را قطع نمیکند و مثل دیگر شهروندان با آنها رفتار میکند.
خوارج در اندیشه علی(ع) در اظهار عقیده آزاد هستند و امیرالمؤمنین(ع)، یاران و اصحابشان با عقیده آزاد با این گروه روبرو میشدند، صحبت میکردند، استدلال میکردند و پاسخ میدادند. این اندازه دموکراسی و آزادی خیلی بیبدیل است.
خوارج در سخنرانی خطابههای امیرالمؤمنین(ع) ایجاد مزاحمت و اختلال میکردند و امام(ع) اجازه نمیداد کسی متعرض آنها شود، در مسجد در نماز جماعت به امام علی(ع) اقتدا نمیکردند و اراجیفی هم مطرح میکردند، در نهایت مبنا برای امیرالمؤمنین(ع) این بود که میفرمودند: نسبت به ایشان دیگر اعتنا نکنید.
*نگرش امیرالمؤمنین (ع) به انسان چگونه بود؟
در اندیشه حضرت علی(ع) انسان و کرامت و عزت او محور بود. نگرش انسانی به قدرت، صراحت، صداقت و نفی فریب و نیرنگ، تأکید بر حرمت مردم، تأکید بر روابط متقابل مردم و کارگزاران و اصل شایستگی در مسئولیتپذیریها، منطق گفتوگوی متقابل و اینکه به انسان به عنوان هدف و محور برنامههای اقتصادی امام در همه موارد ارج مینهد، برقراری عدالت چه عدالت اقتصادی، چه عدالت اجتماعی و مبارزه مداوم با ستمگر، ستم در هر نوع، مقابله با قانونگریزی در سیستم سیاسی و کوشش فراوان در جهت رواج خرد و خردورزی از ویژگیهای حاکمیت امام علی(ع) است و لازم است به این آموزههای اخلاقی و انسانی در منظومه فکری نهجالبلاغه بیش از پیش توجه شود.
زمانی که امام(ع) مسئولیت خلافت را عهدهدار نبود و همچنین در دورهایی که امام(ع) در حقیقت مواجه بود با غاصبان در دوره اول حیات خود و در دوره دوم که مواجه بود با به اصطلاح «ناکثین و قاسطین و مارقین»، در همه دوران زندگی امیرمؤمنان(ع) به انحای مختلف در جهت تضعیف امام(ع) عمل میکردند. البته حیات سیاسی علی(ع) به دو مرحله منفک از هم تقسیم شد ولی به صورت یک مجموعه هماهنگ و واحد باید آنها را به عنوان یک منظومه فکری مورد توجه قرار داد. چون در اساس انگیزه و دیدگاههای امام علی(ع) هیچ دوگانگی وجود نداشت.
محسن مسجدجامعی
نظر شما