آمدهاند شهرنشین شوند، اما از «شهر» فقط «حاشیه»اش به آنها رسیده است! حاشیهنشینهایی که از زرق و برق شهر و مدرنیته، تنها نامی تازه نصیبشان شده؛«حاشیهنشین»!
عضو هیئت علمی گروه آموزشی اقتصاد شهری، دانشکده پژوهشهای عالی دانشگاه هنر اصفهان حاشیهنشینان را گروهی میداند که در محدوده اقتصادی شهر زندگی میکنند و جذب نظام اقتصادی-اجتماعی شهر نشدهاند.
ناصریارمحمدیان ادامه میدهد: از علل ساختاری حاشیهنشینی میتوان به کمبود عرضه نسبت به تقاضا به دلیل رشد جمعیت و مهاجرت، نداشتن توان تملک مسکن در بخش گستردهای از مصرف کنندگان، وزن بالای هزینههای مسکن در کل هزینههای خانوار بهخصوص دهکهای پایین درآمدی اشاره کرد.
حاشیهنشینی در میان جذابیتهای شهری!
وی با تأکید بر اینکه یکی از علتهای حاشیهنشینی را باید در جذابیتهای مناطق شهری و دافعهها و عوامل بازدارنده محیطهای غیرشهری جستوجو کرد، ادامه میدهد: حاشیهنشینان به دلیل برخوردار نبودن از امکانات رفاهی، بهداشتی، آموزشی و از همه مهمتر اشتغال، ناگزیر از مهاجرت به شهرها شدهاند.
وی میگوید: امروز شرایط اقتصادی جامعه بهشدت دچار بحران است و جامعه دچار یک التهاب مزمنی شده که روزبهروز بر میزان تورم و برآمدگی آن افزوده میشود.
به دلیل بالا رفتن مشکلات اقتصادی و هزینههای مسکن و افزایش میزان اجارهبها بخشی از افراد جامعه، مجبورند برای تأمین نیازها و یا حتی مسکن خود به حاشیه شهرها پناه ببرند.
ما در این چند دهه به سراغ همان تعریف مکانیکی و همیشگی از حاشیهنشینی رفتهایم و این تعریف همیشه نظام برنامهریزی را تبرئه کرده است،؛ برمبنای این تعریف فرقی نمیکند شما لباس شیک بپوشید یا تحصیلکرده باشید، کافی است سر جای خودتان نباشید. اینجاست که به طبقه متوسطی میرسیم که به آرامی درحال طرد شدن از متن شهر به حاشیه هستند؛ طبقهای که رانده شده این ساختار اقتصادی، فرهنگی و اجتماعیاند و آنها را به نقطهای میکشاند که از اکوسیستم قابل زیست خودشان به سمت اکوسیستمی میروند که نمیتوانند در آن زندگی کنند.
این استاد دانشگاه با تأکید براینکه حاشیهنشینی، آسیبهای سنگینی به دنبال دارد به طوری که پیشبینی میشود ثمره گسترش و افزایش آن در ۱۰ سال آینده با انواع آسیبهای مختلف اجتماعی در جامعه نمایان شود، اضافه میکند: برای این مقوله، راهکار مقطعی، محدود، منطقهای و محلی نمیتوان ارائه داد و تا ساختارها به طور کلی متحول و دگرگون نشوند؛ نمیتوان گامی برای کاهش آن برداشت، ضمن اینکه هر نوع راهکار محلی و منطقهای در اصل شاید مُسکنی برای تسکین موقت درد باشد، بنابراین راهکارهای محلی و محدود نمیتوانند مانع رشد بذر این آسیبهای کاشته شده که در حال تنومند شدن است، باشند.
حاشیهنشینی همراه با ناکامیها و سرخوردگیها
یارمحمدیان با تأکید بر اینکه گذشته از سیاستها، برنامههای اقتصادی و اجتماعی، سه عامل اصلی موجب جابهجایی جمعیت از نواحی محروم در کشور به سمت مناطق حاشیهای شهرها میشود؛ میگوید: عواملی چون محدودیت کار و اشتغال، فقر بهداشت و نیاز به مسکن به دلیل نداشتن آمادگی شهرهای کشور، زمینه را برای محرومیت مضاعف همراه با ناکامیها و سرخوردگیها فراهم میکند.
وی گسترش سکونتگاههای غیررسمی را از چالشهای پیش روی تحقق ابعاد توسعه پایدار شهری بهویژه در کشورهای روبه پیشرفت تلقی میکند و ادامه میدهد: این پدیده ناخوشایند، نتیجه اعمال سیاستهای آمرانه و از بالا به پایین در برنامههای توسعه است که به مسئله فقر شهری بیش از هر زمان دیگر دامن زده و به پیروی از آن، ضرورت تغییراتی در نگرش به مسئله سکونتگاههای غیررسمی را مطرح کرده است.
عضو هیئت علمی دانشکده پژوهشهای عالی دانشگاه هنر اصفهان با تأکید بر اینکه کوچ از روستا به شهرهای بزرگ موجب افزایش حاشیهنشینی شده، اظهار میکند: اگر بخواهیم به دنبال علت چرایی کوچ روستاییها به شهرها باشیم باید اقتصاد کشاورزی و اقتصاد روستایی را بررسی کنیم؛ مسئله آب و خشکسالی، محدودیتها و مدیریت ضعیفی که در بازار آب مشاهده میشود، سبب شده ساکنان روستا وضعیت درآمدی نامناسبی داشته باشند و مجبور به ترک روستا شوند.
وی ادامه میدهد: مسئله نابسامانی بازار محصولات کشاورزی در روستاها موجب شده ساکنان روستا حاصل تلاششان را از تولید محصول کشاورزی دریافت نکنند. دریافت نکردن این منافع از سوی کشاورزان و سوق دادن این منافع به سوی یکسری دلال و واسطهگر، وضعیت درآمدی روستاییان شاغل در بخش کشاورزی را تحت تأثیر قرار داده و مهاجرت به شهرها سبب حاشیهنشینی شده است.
وی در خصوص اینکه چرا ما هنوز نتوانستهایم مسئله حاشیهنشینی را حل کنیم و همچنان این پدیده در شهرها رو به افزایش است، تصریح میکند: بر پایه آمار بیش از ۶۵درصد مخارج خانوار صرف مسکن میشود؛ بخشی از حل این مسئله به کارکرد بازار مسکن بازمیگردد، یعنی خانوارها به این دلیل از مرکز به مناطق حاشیه شهر مهاجرت میکنند که توانایی تأمین پناهگاه و مسکن را نداشتهاند.
بخشی از مهاجرت هم از شهرهای کوچک به کلانشهرهاست که به بحث شکاف درآمدی و تفاوت در توزیع امکانات بازمیگردد و این امکانات لزوماً در زمینه آب و کشاورزی نیست. موضوع اشتغال و میزان دسترسی به امکانات یکی از جدیترین عوامل گسترش مهاجرت است. متأسفانه در کشور ما توزیع منابع و امکانات متناسب با توزیع جمعیت نیست و همین موضوع موجب شده در برخی مناطق، فقر خدماتی و در مناطق دیگر، فراوانی خدماتی را شاهد باشیم و چنین مسئلهای، موجب انگیزه برای مهاجرت و در ادامه گسترش حاشیهنشینی شده است.
رد پای حاشیهنشینی در بازار مسکن
وی تأکید می کند: برای حل مشکل حاشیهنشینی باید بازار مسکن را به نحوی کنترل کنیم و در بحث عرضه و مدیریت تقاضا و متغیرهای کلان اقتصادی مثل نقدینگی و تورم به گونهای اقدام کنیم که سهم هزینههای خانوار برای تأمین مسکن کنترل شود و حداکثر پایینتر از ۳۰-۴۰ درصد باشد.
وی در پاسخ به اینکه برای توانمندی حاشیهنشینان و کوچ آنان به مرکز شهرها چه باید کرد، میگوید: مطالعات و نظرسنجیها نشان داده، تقریباً نیمی از افرادی که در حاشیه شهرهای بزرگ سکونت دارند، از شهرهای دیگر مهاجرت کردهاند و نیمی دیگر از ساکنان همان شهر بودند و به خاطر تحولات و مشکلات اقتصادی که بر آنان عارض شده، به حاشیهها رانده شدهاند.
بنابراین باید بتوانیم به همان نسبت که جمعیت حاشیهنشین داریم، بخشی را از طریق مهاجرت معکوس و با ایجاد اشتغال و سرمایهگذاری به موطن خود بازگردانیم، چون این افراد در صورت داشتن شغل و امکانات ترجیح میدهند به شهر یا روستای خود بازگردند.
نبود عدالت اجتماعی؛ بروز پدیده حاشیهنشینی
یک جامعهشناس هم در این خصوص بابیان اینکه حاشیهنشینی بیانگر نامناسب بودن ضریب جینی در یک جامعه و افزایش اختلاف طبقاتی در یک جامعه است، میگوید: یکی از مهمترین عوامل حاشیهنشینی مسائل اقتصادی و نبود عدالت اقتصادیاجتماعی در یک جامعه است. در یک جامعه هرچه میزان حاشیهنشینهای آن بیشتر باشد نشاندهنده این است که فقر در آن جامعه وجود دارد.
علیرضا شریفی یزدی در گفتوگو با قدس تأکید میکند: نامتوازن بودن توزیع خدمات به گونهای که وقتی در جامعه هزینههای زیادی به لحاظ آموزشی، بهداشتی، درمانی، ورزشی و رفاهی خرج شود، اما توزیع این خدمات مناسب نباشد، یعنی مناطق برخوردار بیشتر از این امکانات و بودجه استفاده میکنند و مناطق کمبرخوردار خیلی کم؛ درنتیجه همیشه از مناطق کمبرخوردار به سمت مناطق نیمهبرخوردار و از سمت مناطق نیمهبرخوردار به سمت مناطق برخوردار مهاجرت انجام میشود برای استفاده از امکاناتی که در جامعه وجود دارد.
وی پدیدهای را که در جامعه ایران عمومیت پیدا کرده و تمامی لایههای اجتماعی درگیر آن هستند، پدیده تحرک اجتماعی میداند و میگوید: در این پدیده افراد تلاش میکنند پایگاه و منزلت اجتماعی خود را ارتقا ببخشند و در این بین همه در پی درآمد، منزلت و احترام بیشتری هستند و این موضوع در تمامی طبقههای فقیر و مرفه وجود دارد؛ از طرفی وقتی در رسانهها، وضعیت مناسب و امکانات شهرهای بزرگ بازتاب داده میشود، افراد به مهاجرت به شهرهای بزرگتر علاقه پیدا میکنند.
وی درخصوص راهکارهای کاهش پدیده مهاجرت و حاشیهنشینی میگوید: وقتی در مورد مسائل اقتصادی صحبت میکنیم، هیچ راهی نداریم جز اینکه دولتمردان و اصحاب قدرت، برنامهریزان و سیاستگذاران به اصلاح وضعیت اقتصادی بپردازند و رکود تورمی حاکم بر جامعه را از بین ببرند، درغیراین صورت شاهد افزایش بیش از پیش این پدیده نامبارک خواهیم بود.
وی تأکید میکند: توزیع ثروت ناشی از تولید، رشد اقتصادی و توسعه باید متوازن صورت گیرد؛ یعنی میزان برخورداری افراد در استانهای مختلف باید یک تناسبی داشته باشد که هم عدالت رعایت و هم کمبود در این مناطق جبران شود؛ یعنی باید از دهکهای پایین، مناطق روستایی و از مناطق کمبرخوردار بیشتر حمایت کنیم تا مانع گسترش حاشیهنشینی شویم.
وی مدیریت بحران را یکی دیگر از راههای کاهش پدیده حاشیهنشینی میداند و بابیان اینکه در این زمینه بسیار ضعیف عمل کردهایم، ادامه میدهد: هنگامی که در معرض وقوع سیل و یا زمین لرزهای قرار میگیریم، اگر از قبل بدانیم در چنین مواقعی بر تعداد حاشیهنشینیهای ما افزوده خواهد شد و به افراد در چنین مواقعی آموزشهای لازم داده شود که مدیریت داشته باشند، طبیعتاً از میزان حاشیهنشینی کاسته خواهد شد.
جلوگیری از رشد مناطق حاشیهای
وی برخورد مناسب با ساختوسازهای غیراصولی و افرادی که در حاشیه قرار میگیرند را یکی دیگر از راهکارهای کنترل حاشیهنشینی میداند و میگوید: برخورد درست و اجازه ندادن به رشد کردن مناطق حاشیهای ازعواملی است که انگیزه را از افراد برای سکونت در این مناطق میگیرد؛ چراکه این مناطق هم مشکل بهداشتیدرمانی و هم مشکل حقوقی، قانونی و قضایی دارند.
وی درخصوص وظیفه دولت و نهادهای مسئول در کاهش حاشیهنشینی با تأکید بر اینکه وظیفه دولت و نهادهای مسئول در وهله نخست آمایش سرزمینی است؛ میافزاید: دولت باید در نخستین گام در هر منطقه به نیازسنجی، شناسایی توانمندیها و محدودیتهای آن بپردازد تا بر پایه آن برنامهریزی درستی صورت گیرد و بتواند خدمات زیربنایی همچون جاده، آب، برق و خدماتی همچون اشتغالزایی را در این مناطق توسعه دهد و از مهاجرت افراد به منطقههای حاشیه شهرهای بزرگ جلوگیری کند.
دولت برای تشویق به بازگشت افراد حاشیهنشین به محل زندگی اولیه خود، باید بستههای تشویقی شامل طرحهایی برای سروسامان دادن افراد حاشیهنشین در محل نخست زندگی خود در نظر بگیرد؛ زیرا این بستههای تشویقی میتواند به مهاجرت معکوس کمک کند.
وی با تأکید بر اینکه به هر میزان که بتوان عدالت اجتماعی و توسعه اقتصادی را در یک قالب علمی و تعریف صحیح در جامعه گسترش داد، میزان گرایش به مهاجرت و حاشیهنشینی کاهش مییابد، میگوید: به همین نسبت میزان جرم، جنایت، بزهکاری و معضلات شهری مانند ترافیک، آلودگی هوا، فشار خدمات شهری و... نیز کاهش مییابد که این هدف تنها با یک برنامهریزی بلندمدت بدست میآید.
نظر شما