این حدیث از نظر ادبی دو ترکیب متفاوت دارد که هر یک معنای خاصی را اقتضا میکند. لذا دو تفسیر متفاوت برای این حدیث میتوان ارائه کرد که البته هر دو درست و قابل پذیرشاند ولی یکی عالیتر و دوستداشتنیتر است.
ترکیب اول در این جمله این است که «الله»، فاعل فعل أَحَبَّ، و «من...» مفعول این فعل باشد. بر اساس این ترکیب ادبی، معنای جمله این میشود که خدا دوست دارد هر کس را که حسین را دوست دارد.
اما ترکیب دوم این جمله این است که «الله»، مفعول فعل أَحَبَّ، و «من...» فاعل این فعل باشد. بر اساس این ترکیب ادبی، معنای اولیه جمله این میشود که خدا را دوست میدارد کسی که حسین را دوست میدارد. ولی البته این، تمام معنای جمله نیست.
بلکه نکته ادبی دیگری اینجا دخالت میکند که موجب میشود که معنای جمله از معنای بدوی و اولیه قبلی فاصله بگیرد و آن نکته این است که بر اساس قواعد زبان عربی اگر کلمهای به لحاظ ادبی جایگاه خاصی در جمله داشته باشد ولی گوینده آن را از جایگاهش جلوتر قرار دهد این تقدیم و جلو آوردن کلمه از جایگاهش، افاده حصر در آن کلمه میکند. مثلاً مفعول جمله به لحاظ قواعد اولیه عربی بعد از فعل و فاعل آورده میشود. ولی اگر مفعول از این مرتبه جلوتر گفته شد؛ در مفاد آن کلمه حصری شکل میگیرد.
مثل «ایاک نعبد» در سوره حمد که «ایاک» مفعول فعل است و قاعده اولیه ادبی اقتضاء میکند که این مفعول بعد از «نعبد» بیاید اما در آیه قبل از «نعبد» آورده شده؛ این مقدم آورن موجب میشود که معنی جمله در چنین مفعولی محصور شود و لذا معنی، این میشود که «انحصارا فقط ترا عبادت میکنیم».
در ترکیب دوم حدیث مذکور نیز مسئله همین گونه است اگر طبق فرض،«الله»، مفعول فعل أَحَبَّ باشد قاعده اولیه ادبی این است که این مفعول بعد از «من...» که فاعل فعل است، باشد اما بر خلاف این قاعده اولیه مفعول بر فاعل، مقدم شده است؛ و این، طبق قاعده تقدیم در معنای این مفعول افاده حصر میکند؛ در این صورت با توجه به چنین حصری معنای جمله این میشود که کسی که حسین را دوست میدارد منحصراً فقط خدا را دوست داشته است.
در اینجا این پرسش پیشمیآید که چرا و چگونه محبت به امام حسین(ع) عیناً و منحصراً همان محبت به خداوند است؟
پاسخ را میتوان با مراجعه به آیه بیعت که نظیر معنای دوم این حدیث، دارای حصر است، البته به گونهای دیگر ارائه کرد. در قرآن کریم، آیه 10 سوره فتح چنین آمده است «إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ، إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّه...» بیانش این است که کلمه انّما در جمله «إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ» موجب حصر در مفعول «یبایعون» است؛ بر اساس این حصر، آنان که با پیامبر(ص) بیعت میکنند فقط و فقط، و انحصاراً با خدا بیعت میکنند. این معنای حصر انّما در این جمله است اما این انحصار در صورتی تحقق مییابد که در سلوک عرفانی، هیچ أنانیتی مغایر با هویت خداوند در پیامبر باقی نمانده باشد بلکه او کاملا در حضرت حق، فانی شده باشد. زیرا با بقای هر گونه أنانیت و استقلال در پیامبر اکرم(ص) باید طبق فرض گفت بیعتکنندگان با دو شخصیت متغایر بیعت میکنند و نه منحصراً با خدا و این خلاف حصری است که در آیه آمده است.
بنابراین باید گفت هر گونه أنانیت و استقلال در قبال خدا در پیامبر(ص) زائل شده و کاملاً فانی گشته است و ازینرو است که اسناد هر فعلی و ارتباطی به پیامبر اکرم حقیقتاً و بدون هر گونه مجازگویی، اسناد حقیقی به خداوند است.
این مقام فنای در حضرت حق اختصاص به پیامبر(ص) ندارد بلکه أئمه اطهار(ع) که از اولیای الهی هستند نیز به مقام فنا در حضرت حق نائل شدهاند.
بنابراین همان رابطهای که برای پیامبر اکرم(ص) نسبت به خدا اثبات شد برای ائمه اطهار(ع) و از جمله حضرت سید الشهدا(ع) نسبت به خدا نیز محقق است.
ازینرو اسناد هر فعلی و هر ارتباطی به ائمه اطهار(ع) واقعاً اسناد حقیقی به خداوند است.
به همین دلیل در زیارت جامعه چنین آمده است «مَنْ وَالاکُمْ فَقَدْ وَالَی اللَّهَ وَ مَنْ عَادَاکُمْ فَقَدْ عَادَی اللَّهَ وَ مَنْ أَحَبَّکُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَکُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِکُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ» و بخاطر همین مقام فنای فی الحق است که در روایت مورد بحث در ترکیب دوم، معنی این میشود که هر کس حسین را دوست دارد منحصراً فقط خدا را دوست داشته است. همانگونه که هر کس با پیامبر(ص) بیعت کرد منحصراً با خدا بیعت کرده است.
نظر شما