به گزارش قدس آنلاین، بسیاری از اهالی سینما رضا نجاتی را بهعنوان یکی از فیلم کوتاه سازان این فضا میشناسند، نجاتی که در دوره چهلم جشنواره فیلم فجر برای فیلم کوتاه ارفاق سیمرغ بلورین بهترین فیلم کوتاه این دوره را به دست آورده بود در دوره چهلویکم به حضورش در این جشنواره اما در قامت کارگردان فیلم بلند ادامه داد و با سینمایی «بعد از رفتن» وارد رقابت شد.
بعد از رفتن داستان داستان زندگی آرش (صابر ابر) است که زندگیاش در تهران با شکست مواجه شده و بعد از جدایی از همسرش (سارا بهرامی) و همچنین شکراب شدن رابطهاش با خانوادهاش(با بازی بهرام شاهمحمدلو در نقش پدر) به شهری بندری (کیش) رفته تا به دور از آشنایان به زندگی خود با پسرش ادامه دهد. رابطه آرش با برخی از مردم محلی کیش هم نشان از تشکیل یک نوع جدیدی از زندگی برای او است.
آرش با محبوبه(با بازی پانتهآ پناهیها) که زنی میانسال است رابطه خوبی برقرار کرده است تا او را جایگزین خانواده خود کند، داستان از ساحل جزیره کیش شروع میشود و آرش را در حالی که کسب و کاری برای خود دارد نشان میدهد.
در ادامه فیلم اتفاقاتی متفاوت باعث تصمیم آرش برای بازگشت به تهران شده و داستان اصلی از این نقطه آغاز میشود، «بعد از رفتن» زندگی آرش را در حالهای از ابهام برای مخاطب روایت کرده و قصد دارد تا با حل کردن معماهای مختلف داستان را پیش ببرد، معماهایی که اکثرشان در دیدار میان آرش و همسرش پاسخ داده میشود.
شاید نقطه ضعف اصلی این فیلم شکل روایت و البته متن آن باشد، متنی که کمتر میتواند مخاطب را با داستانها و شخصیتهای فیلم همراه کند امیرحسین مکاریانی در رابطه با این فیلم نوشته است: «مشکل اصلی بعد از رفتن در تلاش نافرجام نویسنده و کارگردان برای دراماتیزه کردن بیشازحد رخداد پیشآمده برای تأثیرگذاری حداکثری بر مخاطب و ایجاد درگیری بیشتر تماشاگر با جهان شخصیت اصلی فیلم است.»
وی همچنین در رابطه با ضعیف بودن متن این اثر نوشت: «از سویی دیگر، به دلیل کمبود مصالح روایی لازم در فیلمنامه، بدنه محتوایی فیلم چیزی فراتر از سیناپس اولیه فیلمنامه نمیرود از این رو ادامه تماشای فیلم برای مخاطب ملالآور میشود اما همچنان حس کنجکاوی برای مشاهده ادامه فیلم و دریافتن انتهای ماجرا برانگیخته میماند. بدیهی است که منظور نگارنده از طرح این موضوع، انتقاد به این شیوه فیلمسازی و نگاه به جهان شخصیتها نیست و نمیتوان منکر وقوع همزمان این رخدادها و کنشها برای یک شخص بود. به واقع اصلاح نگاه و تغییر زاویه دید در رخدادی همانند داستان فیلم مذکور میتواند در خروجی به فیلمی جذاب و تماشایی تبدیل شود همانگونه که در سینمای ایران و جهان در طول سالها میتوان نمونههای قابلتوجهی از این آثار را نام برد.»
«بعد از رفتن» از پلانها و قابهای خوبی برخوردار است، شروع فیلم در فضای زیبای جنوب و سکانسهایی که در سیرک میگذرد به جذابیت تصویری فیلم کمک میکند اما میان تمامی اینها این داستان است که گم شده است.
رضا نجاتی کارگردان این فیلم در نشست خبری آن در جشنواره فیلم فجر گفته بود که: «مهمترین مسأله این است که مخاطب به این فکر کند که آیا آرش میرود و یا میماند.» برای این اتفاق هم صحنه خوبی را تدارک دیده است، مکاریانی در این رابطه نوشته است: «در مجموع با تکیه بر توان پلانها و سکانسهای جذابی همانند آزادی پرندگان در قفس در سکانس حمام، برداشت پایانی فیلم و تردید میان رفتن و ماندن آرش در نمایی جذاب، سکانس فریبنده و چشمنواز سیرک که بهخوبی به داستان کاوه (با بازی پوریا رحیمی سام) گره خورده است یا سکانس موتورسواری پدر و پسری آرش و میکاییل، نمیتوان به خروجی موردنظر از سینمایی با زاویه دید و جهانبینی مورداشاره رسید.»
حضور برخی از شخصیتهای موجود در فیلم تنها برای پیشبرد اهداف کوتاه مدت نویسنده و کارگردان است، شخصیتهایی که این اهداف را محقق میکنند و دیگر اثری از آنها باقی نمیماند، نمونهاش حضور پانتهآ پناهیها با شخصیت محبوبه که شخصیت آرش و نوع ارتباطش با مردم را روایت کرده و بعد میان داستانهای دیگر فیلم گم میشود.
حتی سارا بهرامی هم بهعنوان یکی از شخصیتهای اصلی فیلم از این قاعده مستثنی نیست، شخصیتی تنها وجود دارد تا در صحنههای پایانی در دیالوگهای طولانی رادیو وار داستانی را روایت کند تا ابهامات داستان برطرف شود. حتی برخی از موضوعات موجود در فیلم نیز منطق درستی ندارند، نمونهاش لکه قرمز چشم صابر ابر که حتی در پوستر جشنواره هم به آن اشاره شده بود اما کارگردان در پاسخ به دلیل وجود آن گفت: «هر چیزی میتواند باعث وجود این لکه باشد، شاید حادثهای در کودکی و یا هر چیز دیگری!»
همه این موارد گوشهای از اشکالات متن و داستان «بعد از رفتن» است، این فیلم امروز و در شرایطی که سینما رونقی دوباره گرفته است امید دارد تا با تکیه بر گروه بازیگران و البته سوژهای دراماتیک گیشهای موفق را تجربه کند.
پایان پیام/
نظر شما