آیین اسلام آیین جهانی است. از آن گذشته آیین خاتم و ماندگار است که پس از آن، آیینی و شریعتی از جانب خدا برای اداره بشر نخواهد آمد. از این جهت در آیین اسلام، دو نوع برنامه هست.
یکی برنامه مبارزه با ظلم و ستم برای کسب آزادی یا همان جهاد و دیگری برنامه صلح و آشتی و مسلّماً هر یک از اینها برای خود، خاستگاهی دارد.
رهبر مسلمانان، با در نظر گرفتن مصالح فعلی و آینده اسلام، یکی را بر میگزیند. اگر آیینی تنها به دفاع و مبارزه بسنده کند، نمیتواند آیین پیوسته و جاودانی باشد و همچنین اگر خواهان صلح و نرمش در همه مواضع باشد نمیتواند، مصالح اجتماعی را تأمین کند. اینک در آیینه اسلام هر دو آیه را می بینیم:
۱. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَی تِجَارَة تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذَاب أَلِیم * تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُون. آیه ۱۰ سوره صف
یعنی ای افراد با ایمان آیا من شما را به داد و ستدی رهبری کنم که شما را از عذاب دردناک نجات بخشد؟ آن داد و ستد این است که به خدا و پیامبرشایمانآورید و در راه خدا با جان و مال خود جهاد کنید. این برای شما خوب است اگر از آن آگاه شوید.
در این آیه، برنامه جهاد و دفاع و یورش را می بینیم و آن را نوعی تجارت با خدا می دانیم و در صفحه دیگر از قرآن، چهره دیگری از اسلام را مشاهده می کنیم که می فرماید:
۲. وَ الصُّلحُ خَیر... آیه ۱۲۸ سوره نسا، صلح و سازش نیکوست.
و در آیه ۹ سوره حجرات می فرماید: وَ إِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا... یعنی «ای افراد باایمان اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر ستیزه جویی کردند، میان آنان صلح و آشتی دهید».
بنابراین ما در زندگانی امامان هر دو اصل اسلامی را مشاهده میکنیم.
امیرمؤمنان، با قدرت تمام جلو پیمان شکنان، منحرفان و شورشیانایستاد، چرا؟ چون شرایط، همان را ایجاب میکرد، او با داشتن یارانی که حاضر بودند با جان و مال خود، پرچم عدالت را برافرازند، نمیتوانست از در صلح وارد شود حتی اگر هم خلافت ظاهری را پذیرفت، به خاطر این بود که به در خانه او ریختند و خواهان بیعت با او شدند و خود آن حضرت، به این نکته اشاره میکند:
«سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید اگر نبود حضور جمعی در نزد من و این که با وجود یاوران حجت خدا بر من تمام شد من افسار شتر خلافت را بر گردن آن می افکندم و آخرین جام آن را مانند جام های نخستین مینوشیدم ـ یعنی مانند گذشته از قدرت کنارهگیری میکردم».
بنابراین، نباید در شگفت بمانیم که چرا حسن بن علی پس از نبردهای متعدد، سرانجام از در صلح وارد شد هر چند بسیاری از دوستان ناآگاه آن حضرت بر او خرده گرفتند و سخنان دور از شأن امام به او گفتند.
حنّان بن سدیر به سندی از ابوسعید عقیصی روایت می کند که: «آن گاه که حسن بن علی با معاویه صلح کرد، گروهی از مردم به نزدش آمدند و به مناظره پرداختند».
پیش از آن که متن مناظره را نقل کنیم یادآور میشویم:
امام پس از یک سلسله نبرد با معاویه، نیروهای خود را برای مشورت گرد آورد و از آنان پرسید: نظر شما درباره ادامه نبرد چیست؟ اکثر آنان فریاد زدند: «البقیة، البقیة، البقیة یابن رسول الله» یعنی زندگی میخواهم، اکنون همان گروه که از کار خود، نادم شده بودند به مناظره با امام پرداختهاند، که متن گفتگوی آن را در اینجا میآوریم:
گروه مناظره کننده: چرا با این مرد(معاویه) از در صلح وارد شدی؟ و چرا شیعیان را به سان گله بی چوپان، رها کردی؟
چرا به ذلت تن در دادی؟
این نوع مناظرهها به صور مختلف انجام گرفت و امام در هر موردی به گونه ای پاسخ داد. در همین مورد ابوسعید عقیصی نقل می کند، فرمود:
امام حسن(ع): به خدا سوگند کاری که من انجام دادم به نفع شیعیان است، شما از آثار مثبت آن، ناآگاهید، فقط به ظاهر می نگرید و از درون آن ناآگاهید. میدانید که خضر هنگامی که کشتی را سوراخ کرد و دیوار را برپا داشت و جوانی را کشت همه آنها موجب ناخشنودی موسی بن عمران شد. زیرا از حکمت آنها آگاه نبود، ولی آن گاه که اسرار آن کارها برای او روشن شد به عظمت آن کارها پی برد.
از این نوع مناظرهها در زندگی امام مجتبی(ع) زیاد دیده می شود و اینجاست که انسان به مظلومیت این امام پی میبرد که دستگاه تبلیغاتی معاویه به قدری کار میکرد که حتی دوستان آن حضرت از او دوری جستند و صلح او را که درست مطابق ضوابط اسلامی بود، مایه ذلت انگاشتند.
برای روشن شدن بیعت صلح امام، مواد صلحنامه را در این جا میآوریم.
متن پیمان
ماده اول: حسن بن علی(ع) حکومت و زمامداری را به معاویه واگذار میکند، مشروط به آن که معاویه طبق دستور قرآن مجید و روش پیامبر(ص) رفتار کند.
ماده دوم: بعد از معاویه، خلافت از آن حسن بن علی(ع)خواهد بود و اگر برای او حادثهای پیش آید حسین بن علی(ع) زمام امور مسلمانان را در دست میگیرد. نیز معاویه حق ندارد کسی را به جانشینی خود انتخاب کند.
ماده سوم: بدعت ناسزاگویی و اهانت نسبت بهامیرمؤمنان(ع) و لعن آن حضرت در حال نماز باید متوقف گردد و از علی(ع) جز به نیکی نباید یاد شود.
ماده چهارم: مبلغ پنج میلیون درهم که در بیتالمال کوفه موجود است از موضوع تسلیم حکومت به معاویه مستثنا است و باید زیر نظر امام مجتبی(ع) مصرف شود. نیز معاویه باید در تعیین مقرری و بذل مال، بنی هاشم را بر بنیامیه ترجیح بدهد. همچنین باید معاویه از خراج «دارابگرد» مبلغ یک میلیون درهم در میان بازماندگان شهدای جنگ جمل و صفین که در رکابامیرمؤمنان کشته شدند، تقسیم کند.
ماده پنجم: معاویه تعهد می کند که تمام مردم، اعم از سکنه شام و عراق و حجاز از هر نژادی که باشند از تعقیب و آزار وی درامان باشند و از گذشته آنها صرفنظر کند و احدی از آنها را به سبب فعالیتهای گذشتهشان بر ضد حکومت معاویه تحت تعقیب قرار ندهد و مخصوصاً اهل عراق را به خاطر کینه های گذشته آزار نکند.
علاوه براین معاویه تمام یاران علی(ع) را در هر کجا که هستند، امان میدهد که هیچ یک از آنها را نیازارد و جان و مال و ناموس شیعیان و پیروان علی در امان باشند و به هیچ وجه تحت تعقیب قرار نگیرند و کوچکترین ناراحتی برای آنها ایجاد نشود. حق هر کسی به وی برسد و اموالی که از بیت المال در دست شیعیان علی(ع) است از آنها پس گرفته نشود.
نیز نباید هیچ گونه خطری از ناحیه معاویه متوجه حسن بن علی(ع) و برادرش حسین بن علی(ع) و هیچ کدام از افراد خاندان پیامبر(ص) بشود و نباید در هیچ نقطه ای موجبات خوف و ترس آنها را فراهم سازد.
در پایان پیمان، معاویه اکیداً تعهد کرد تمام مواد آن را محترم شمرده دقیقاً به مورد اجرا بگذارد. او خدا را بر این مسئله گواه گرفت و تمام بزرگان و رجال شام نیز گواهی دادند.
اینجاست که باید درود خود را به روح پاک آن امام بفرستیم و بگوییم:
سلام الله علیه یوم ولد و یوم استشهد و یوم یبعث حیّاً.
برگرفته از کتاب مناظرههای معصومان
نظر شما