«ماهی» اثر لورا اس ماتیوز نویسنده انگلیسی است که توسط مرحوم حسین ابراهیمی الوند در سال 1383 به فارسی ترجمه شده است. این اثر نه تنها جایزه فیلدر را برد بلکه در مدت زمان 8 ماه به 7 زبان دنیا ترجمه شد. ماهی، داستان فرار پسر نوجوان و خانوادهاش است که به طور ناگهانی در میانه جنگ گرفتار شدند. پسر که همه او را ببر صدا میزنند، از زمانی که کوچک بوده همراه پدر و مادرش به سرزمینی دور و درگیر فقر و جنگ مهاجرت کرده است. پدر و مادرش به او گفتهاند برای کمک به مردمی که زندگی سختی داشتند به این کشور آمدهاند. پسر از همان کودکی در این سرزمین، جنگ، فقر، گرسنگی و کمک به همنوع را تجربه کرده است. در غم کودکان آسیبدیده از جنگ غصه خورده و جیره غذایی اندکش را با آنها تقسیم کرده است؛ درست مانند رفتاری که از پدر و مادرش دیده و آموخته است.
جنگ که از راه میرسد، مردم روستا را ترک میکنند تا از خطر جنگ در امان باشند. پسر، پدر و مادرش تا آخرین لحظات در روستا میمانند تا اگر کسی به کمک احتیاج داشت، به کمکش بشتابند. در هنگامه فرار،پسر در چاله آبی ماهی کوچکی میبیند و تصمیم میگیرد ماهی را با خود ببرد. پسر میداند گرما به زودی آب چاله را خشک میکند و ماهی میمیرد. «با توجه به این که مسئولیتپذیری یک مهارت است و مانند هر نوع مهارتی آموختنی و اکتسابی است، بالطبع از ابتدای زندگی و به تدریج ایجاد میشود؛ به این معنا که یک فرد هرگز نمیتواند رفتاری مسئولانه از خود نشان دهد، جز آنکه آن را در طول زندگی خود آموخته باشد» (سفیری، چشمه، 1390: 104).
ماهی همسفر ببر میشود که همراه خانوادهاش به راه افتادهاند تا از مسیری سخت و کوهستانی خودشان را به مرز برسانند. در این فرار پرخطر، راهنمایی آگاه آنها را راهنمایی میکند. یک راهنمای واقعی؛ کسی که همه چیز را میداند و درست و سنجیده رفتار میکند. بالاخره خانواده و ماهی با کمک راهنما بعد از طی چندین روز طاقتفرسا و سرشار از خطر و گرسنگی به مرز میرسند. البته در نجات ماهی، پسر که مسئولیت مراقبت از او را به عهده گرفته، نقشی کلیدی دارد. «زدم زیر گریه و گفتم: «دیگر آب نداریم، زنده نمیماند.» -(بابا گفت) بگذارش توی دهانت، بجنب، دهانت را ببند و دیگر هم گریه نکن....فقط باید خیس نگهش داری. آنقدر که لازم است زنده میماند» (ماتیوز، 1395: 143-144).
قدمی بزرگ در راه پذیرش مسوولیت
خوانش این اثر به نوجوان میآموزد فارغ از خواسته و نیازهای خودش به دیگران نیز توجه کند. این میتواند قدمی بزرگ در راه پذیرش مسئولیت اجتماعی باشد. نوجوانی دورانی است که میل به اخلاقگرایی و پذیرش قوانین اجتماعی در شخص تقویت میشود. نوجوان اگر در معرض آموزشهای درستی قرار داشته باشد، به خوبی میتواند رشد یابد. چنین آموزههایی او را به اخلاق درست اجتماعی نزدیک و از بزهکاری و ناهنجاریهای رفتاری دور خواهد کرد. رمان ماهی نمونه خوبی برای آموختن این مهم است. «مسئولیتپذیری یعنی پاسخگو بودن در برابر کسی یا چیزی.
این اثر ضمن پرداختن به مسأله کمک به همنوع و سایر موجودات، از جمله ماهی و الاغ راهنما «راهنما نه تنها خلاف رفتار اهالی روستا پشت الاغ حرکت نمیکند بلکه ترکهی بلندی را هم که آنها برای زدن حیوان به کار میبردند، در دست ندارد» (ماتیوز، 1395: 33)، به نوجوان میآموزد برای رسیدن به هدف باید بیوقفه تلاش کرد. زمین خورد و دوباره بلند شد. برای گذشتن از کوه باید چون کوه استوار بود.
نظر شما