بر مبنای جمله «بِاسْمِکَ الَّذِی یَصْلُحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُون» در دعای عهد؛ خداوند در قیامت همه بیایمانان را صالح و مؤمن میکند؛ لذا خداوند تمهیداتی را در قیامت انجام میدهد تا این هدف تحقق یابد؛ از جمله این تمهیدات این است که خداوند در قیامت، بین مشرکان و معبودان دروغینشان گفتگویی را بپا میکند که در آن معبودان دروغین به عدم صلاحیتشان برای معبودیت اعتراف میکنند و این به بصیرت مشرکان و بریده شدن آنان از معبودانشان منجر میگردد؛ بیان این مطلب را با توجه به آیه زیر توضیح میدهیم.
«وَ إِذا رَأَی الَّذینَ أَشْرَکُوا شُرَکاءَهُمْ قالُوا رَبَّنا هؤُلاءِ شُرَکاؤُنَا الَّذینَ کُنَّا نَدْعُوا مِنْ دُونِکَ فَأَلْقَوْا إِلَیْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّکُمْ لَکاذِبُونَ، وَ أَلْقَوْا إِلَی اللَّهِ یَوْمَئِذٍ السَّلَمَ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ» (87 و 86 نحل). ترجمه: و چون کسانی که شرک ورزیدند، شریکان خود را ببینند میگویند: «پروردگارا، اینها شریکانی هستند که ما به جای تو میخواندهایم». ولی شریکان قول آنان را رد میِکنند که: شما جداً دروغگویانید و آن روز در برابر خدا از در تسلیم درآیند و آنچه را که میبافتند از دستشان میرود.
طبق مفاد این آیات خداوند صحنهای را فراهم میکند تا معبودانی که در دنیا مورد عبادت مشرکان واقع میشدند، در حضور مشرکانی که آنان را پرستش میکردند صلاحیت خود را برای معبودیت نفی میکنند، و همین اعتراف معبودان به عدم صلاحیت برای معبودیت، موجب تنبه و بصیرت مشرکان میشود و مسیر آنان را از شرک به توحید مبدل میسازد، دو آیه فوق به چنین مطلبی گواه است.
مطابق مفاد این دو آیه مقابلهای بین مشرکان و معبودان آنها در روز قیامت اتفاق میافتد، مشرکان وقتی معبودان دنیایی خود را میبینند میگویند خدایا اینها همان شریکان الوهیت تو هستند که ما در دوره دنیا آنان را بجای تو میخواندهایم؛ ادعای مشرکان شامل دو بخش است بخش اول این است که میگویند «هؤُلاءِ شُرَکاؤُنَا» یعنی نظر خود را نسبت به مقام فعلی آن معبودان بیان کرده و ادعا میکنند که آن معبودان در معبودیت هنوز شریک خدا هستند؛ زیرا تعبیری که بکار میبرند این است «هؤُلاءِ شُرَکاؤُنَا» که به زمان حاضر دلالت دارد و نمیگویند «هؤُلاءِ کانوا شُرَکاؤُنَا» که به زمان گذشته دلالت دارد؛ پس مشرکان آنها را معبودان فعلی خود میدانند و در زمان حاضر به خودشان منتسب میدانند؛ و بخش دوم این است که ادعا میکنند که این معبودان همانهایی هستند که ما در دنیا نیز آنان را بجای تو به عنوان معبود میخواندهایم «الَّذینَ کُنَّا نَدْعُوا مِنْ دُونِک».
آن معبودان، بخش اول ادعای مشرکان را باطل و دروغ میدانند و با جمله «إِنَّکُمْ لَکاذِبُونَ» آنرا رد میکنند اما بخش دوم را رد نمیکنند زیرا مشرکان واقعاً در دنیا این معبودان را بجای خداوند میخواندند و در این بخش، سخن درستی میگویند ولی بخش اول ادعای آنها که مربوط به مقام فعلی معبودان است، باطل و دروغ است. مشرکان ادعا میکنند این معبودان در نظر ما هنوز در مقام معبودیت، شریک خدایند و آنان برای معبودیت صلاحیت دارند ولی معبودان، اعتقاد آنها را تخطئه میکنند و به آنها میگویند شما در این دعوا خلاف واقع میگویید «إِنَّکُمْ لَکاذِبُونَ». یعنی آنها بر خلاف ادعای مشرکان، صلاحیت خود را برای معبودیت نفی میکنند؛ در اینجا مشرکان وقتی میبینند که کاسه داغتر از آش شدهاند و میبینند که خود معبودان صلاحیت خود را برای معبودیت نفی میکنند، تنبه یافته و بیپایگی و پوچی اعتقاد به الوهیت آن معبودان را درک میکنند و نیز میفهمند که در دنیا نیز کار خطائی میکردهاند؛ لذا در آن روز آگاهانه دست تسلیم را در قبال خدا بالا میبرند و واقعا از شرک برگشته و به توحید اعتراف میکنند «وَ أَلْقَوْا إِلَی اللَّهِ یَوْمَئِذٍ السَّلَمَ» و این گونه خداوند بیایمانی آنان را به ایمانی آگاهانه، و شرک آنها را به توحید تبدیل میکند.
از سویی با توجه به این که پاداش و کیفر در قیامت، عین همان اعتقادات و اعمال ما است که بشکل موجودات لذتبخش یا موذی تجسم مییابند؛ چنانچه آیاتی مثل «َالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَفْسُقُون» بر آن دلالت دارند، نتیجه چنین صحنه گفتگویی بین مشرکان و معبودانشان این میشود که مشرکان گرفتار، به میزان رهائی از آراء باطله، از عذابشان کاسته و به میزان ایمان به آرای حقه، از لذتهای اخروی بهرهمند شوند.
نظر شما