البته این را بگویم همین خبرنگارانی که از عدم پاسخگویی مسئولان شاکی هستند، اگر سراغشان بروید برای سادهترین مسائل هم از زیر بار پاسخگویی و مصاحبه شانه خالی میکنند!حتما ً تا به حال گفتوگوهای مختلفی از دبیران سرویسهای روزنامه قدس را خواندهاید اما در این مصاحبه به مناسبت سی و هشتمین سالگرد روزنامه قدس تلاش کردهایم شما را با زاویه جدیدی از زندگی آنها آشنا کنیم. به مناسبت سالگرد روزنامه سراغ دبیران تحریریه رفتیم تا نه فقط درباره حرفهای که عاشقانه به آن پایبند هستند، بلکه درباره خودشان، دغدغههایشان و حتی پشیمانیها یا آرزوهایشان صحبت کنیم. از آنها پرسیدیم جذابترین سوژهای که دنبال کردهاند چه بوده، آیا هیچ وقت وسوسه شدهاند شغل دیگری را انتخاب کنند و در نهایت چه چیزی آنها را در این مسیر نگه داشته است؟ نتیجه این گفتوگوی صمیمانه را در ادامه بخوانید.
علی محمدزاده، دبیر سرویس اقتصاد
در حوزه روزنامهنگاری، خبرنگار هر روز با دهها سوژه روبهرو میشود و زمانی که با پیگیریها مشکل جامعه برطرف میشود برای خبرنگار خوشحالکننده است که توانسته گرهی را باز کند. من پیش از اینکه وارد حرفه روزنامهنگاری شوم مشغول کار دیگری بودم که آن را کنار گذاشتم و سالهاست در این زمینه فعالیت میکنم و از کاری که انجام میدهم لذت میبرم. به نظر من حرفه خبرنگاری بهترین شغلی است که میتوانم داشته باشم. تنها دلیلی که من توانستم در پیچ و خم این مسیر تاب بیاورم علاقه به آن بوده است. من معتقدم روزنامهنگاری بهترین حرفه برای من است که میتوانم صدای طبقات پایین جامعه را به گوش بالاترین طبقه جامعه برسانم. یعنی در واقع این رسانه است که این قدرت را به من میدهد که خواست مردم را از مسئولان مطالبه کنم.
جواد صبوحی، دبیر سرویس جامعه
برای من رفتن به سراغ آدمهای بزرگی که گاهی سایه سنگین آدمهای کوچک و ساختگی، مجالی برای دیدنشان نمیگذارد؛ آدمهایی در محاق، آنهایی که چشیدن نَمی از اقیانوس معرفتشان هم سیرابتان میکند، فقط کافی است بنشینی و به چهره دوست داشتنیشان زُل بزنی. آنها بگویند و تو حریصانه بشنوی. من این آدمهای تمامنشدنی را تجربه کردهام؛ نمیدانید چه لذتی داشت نشستن پای صحبت کاظم مدیر شانهچی، سیدجعفر شهیدی، ابوالقاسم گرجی، کاظم معتمدنژاد و دیگران، این آدمها جذابترین سوژههایی بودند که خودشان ناخودآگاه تیتر میشدند. کنار گذاشتن یک حرفه برای بعضیها مثل من یعنی فرهیخته شدن، استاد شدن و به کمال رسیدن اما روزنامهنگاری تمام و کمال ندارد، کلاسی است پر از آموختن و گذاشتن نقطه و رفتن سر خط. با این نگاه روزنامهنگاری را نمیشود کنار گذاشت و سراغ حرفه دیگری رفت. همان طور که گفتم تجربه لذتبخش دیدن و بودن با سوژههایی که گاهی فقط یک بار تکرار میشوند، اینکه بدانی کلمات، جملهها و تیترهای تو میتوانند با اعجاز باور نکردنیشان گرهی را باز کنند و روزی که تمام این تجربهها را ورق میزنی احساس کنی شاید روزی تو هم در جایی در میان این همه مخلوقات عالم مفید بودهای و از خود اثری بر جای گذاشتهای.
مجید تربتزاده، دبیر سرویس حوالی امروز
جذابیت از دو دیدگاه قابل بررسی است. به نظر من برای روزنامهنگار سوژهای جذاب است که او را مشتاق میکند تا آن را دنبال کند و به نتیجه برساند. اما امروز سوژهای جذاب است که مخاطب آن را میپسندد. تعداد سوژههای جذاب برای هر خبرنگاری معمولاً خیلی زیاد است اما به یاد دارم ۱۰ یا ۱۵ سال پیش سلسله گزارشی را پیگیری کردم که پشت پردههای فارومهای وطنی چه خبر است؟ آن زمان سایتهای مهمی مثل هممیهن و دیگر رسانهها فعال بودند و شبکههای مجازی به تعداد امروزی نبود. گزارش به روابط پشت پرده مالی و فساد اخلاقی میان مدیران سایتها با کاربران میپرداخت و اتفاقهای ناخوشایندی که شکل گرفته بود. من در دهه ۷۰ معلم بودم و در کنار آن کار روزنامهنگاری هم انجام میدادم، بنابراین اصلاً این انگیزه در من وجود ندارد که روزنامهنگاری را کنار بگذارم و به کار دیگری مشغول شوم. در وهله نخست میل به نوشتن و علاقه وافر به آن من را به سمت روزنامهنگاری کشید اما وقتی وارد این عرصه شدم قصه کمی متفاوت شد و به خاطر کار روزنامهنگاری مجبوریم به حوزههای مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و دیگر بخشها سرک بکشیم تا اخبار را رصد کنیم. آگاه و همراه شدن با تحولات روز جامعه و افکار نو موجب اندیشه و تفکر جدید در من میشود که آن را دوست دارم و دلیلی برای ادامه این علاقه در من است.
جواد رستمزاده، دبیر سرویس ورزش
یکی از جذابترین سوژههایی که به صورت گزارش پیگیری کردم و اتفاقاً برنده جایزه جشنواره تخصصی ورزشینویسان ایران در اواسط دهه ۸۰ شد سوژهای در مورد زندگی و جهانبینی لیدرها و بوقچیهای دو تیم بزرگ پایتخت بود که با تیتر «جدال در دهانه بوق» چاپ شد. در این گزارش به صورت میدانی به زندگی، شغل و حرفه، علایق و روابط بوقچی استقلال به نام سهراب بوقی و لیدر قدیمی پرسپولیس به نام حسین شلغم پرداخته شد.
این گزارش برای نخستین بار از منظر جامعهشناسی به پدیدهای به نام لیدر تماشاگران روی سکوی تیفوسیها نگاهی نو داشت که با نور تاباندن به لایههای تاریک زندگی این افراد توانست برنده جایزه گزارشنویسی ورزشی در ایران شود. روزنامهنگاری ورزشی برای من در تمام این سالها پیش از شغل به عنوان یک عشق و علاقه همیشگی مطرح بود و از بودن در این عرصه نه تنها هیچ گاه پشیمان نشدم بلکه از حضور در آن به عنوان یکی از لذتهای عمرم همیشه یاد کردهام.
به همین دلیل هم تلاش کردم در کنار روزنامهنگاری ورزشی با همه تنگناها وارد عرصه مستندنگاری ورزشی هم بشوم و دو کتاب ورزشی را پس از سالها فعالیت در این عرصه وارد بازار فرهنگ این مرز و بوم کنم؛ کتاب «تو خداداد عزیزی هستی» که نامزد دریافت جایزه جلال شد و کتاب «رازهای دوبلین» که مورد تحسین انجمن ورزشینویسان قرار گرفت. کتاب سوم هم با عنوان «دورگهها» در دست نگارش است.
متأسفانه جز نوشتن و روزنامهنگاری در تمام این سالها هنر دیگری نیاموختم و بعید است بتوانم به طور حرفهای و اقتصادی وارد حرفه دیگری بشوم. با این حال در کنار روزنامهنگاری به واسطه علاقه به مبحث تربیت بدنی با ارتقای مدرک تحصیلی در دانشگاه به تدریس مباحث ورزشی مشغول هستم که خیلی هم از روزنامهنگاری دور نیست.
خدیجه زمانیان یزدی، دبیر سرویس فرهنگ و هنر
شاید سالها پیش اگر این سؤال پرسیده میشد پاسخم چیز دیگری بود اما دو سوژه برایم ماندگار شده و حس و حالم از همان روز گفتوگو تغییری نکرده است. وقتی که به این دو سوژه فکر میکنم همان بیقراری و اضطراب توأمان با شادی و لذت را باز هم احساس میکنم؛ اول، دیدار و گفتوگویم با استاد شفیعی کدکنی که واقعاً در سایه شخصیت صمیمی ایشان منحصر به فرد و خاص بود. دوم، گفتوگو و دیدار با زندهیاد استاد محمدعلی بهمنی. خوشحالم در عمر خبرنگاریام با این بزرگواران دیدار داشتم و گفتوگو کردم. من در دوران دانشجویی علاوه بر اینکه خبرنگار خبرگزاری ایسنا بودم، در کتابخانه دانشکدهمان کتابدار بودم که همین موجب علاقه بیشتر من به کتابخوانی شد. شاید اگر روزنامهنگار نبودم به شغلی مرتبط با کتاب مشغول میشدم. اما هیچ شغلی جذابتر از روزنامهنگاری برایم نبوده و اگر زمان به عقب بازمیگشت حتماً باز هم روزنامهنگار میشدم، البته در شکل و شمایلی دیگر! بُعد جزئینگری و قدرت تحلیل رسانه همیشه برایم جذاب بوده است به خصوص اگر خبرنگار پس از چند سال کار و کسب تجربه در حوزه خاصی مشغول شود و تولید محتوا کند حتماً در همان حوزه کارشناس و صاحب تحلیل خواهد شد.
مهدی زارع، دبیر سرویس بینالملل
جذابترین سوژه که خیلی آن را دنبال کردم روند تغییرات در همسایه شرقی یعنی اتفاقاتی که سه سال پیش در افغانستان افتاد همزمان با اینکه نوعی ستیز سیاسی- اجتماعی محسوب میشد، برای ما بچههای سیاسی و بینالملل یک شیفت جالب از نظام قدیمی و غربگرا به یک نظام جدید و اسلامگرا هم بود. همزمان ما میتوانستیم ببینیم موضوع اسلام سیاسی یک بار دیگر در مجامع علمی و دانشگاهی در سطح جهان مطرح میشود. از طرفی به واسطه تجربه بدی که از حکومت قبلی طالبان در اذهان بود تقریباً هر روز بحثهای جالب رسانهای در تحریریه به ویژه در سرویسهای بینالملل و سیاست داخلی شکل میگرفت که نوعی پویایی به سرویسها میداد. یکی دیگر از جذابیتهای این سوژه در نتیجه هممرز بودن ما و افغانستان حاصل میشد. به واسطه همین هممرز و همزبان بودن خیلی راحت میتوانستیم با چهرههایی ارتباط بگیریم که عملاً شخصیتهای اصلی تغییر نظام در کشور همسایه محسوب میشدند و مطمئن بودیم این گفتوگو با یک وزیر آینده در افغانستان است. میتوان گفت دسترسی که طالبان ایجاد کرده بود زمینه را برای اطلاع یافتن رسانهها از اندیشههای حاکمان جدید کابل فراهم کرد.
من پیش از شروع به کار روزنامهنگاری و حتی پیش از اعزام به سربازی در دوره جوانی مدتی کار چوب و نجاری کردم و همواره نسبت به این شغل کشش خاصی در ذهن خودم حس میکنم. گزینه دیگری که همیشه دوست داشتم به آن مشغول باشم گلخانهداری و نه الزاماً گلفروشی است. اما آنچه روزنامهنگاری را برایم جذاب کرده، ماهیت فرهنگی و اجتماعی این شغل است. بحث بعدی ارضای حس کنجکاوی است که در وجود همه ما فعالان رسانهای همیشه وجود دارد و تا ظهور و بروز پیدا نکند دست از سرمان برنمیدارد و روزنامهنگاری بهترین عرصه برای ظهور و بروز این حس است. جذابیت بعدی که این شغل دارد غیرتکراری بودن و ماهیت پویای آن است.
مهدی خالدی، دبیر سرویس سیاسی
در دنیای روزنامهنگاری و خبرنگاری با سوژههای زیادی روبهرو شدم که هر کدام از آنها در زمان خودش مهم بوده است اما در این دو یا سه سال اخیر تحولات زیادی در منطقه رخ داد و مهمترین موضوعی که برای من مهم بود و از همه بیشتر آن را دنبال کردم، عملیات طوفانالاقصی توسط رزمندگان فلسطینی بود، چون این عملیات یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین رویدادهای سالهای اخیر به شمار میرود.
پس از اتمام دوره کارشناسی در مکانهای مختلف مانند معاونت اجتماعی نیروی انتظامی و دانشگاه کار کردم اما روزنامهنگاری برایم از جذابیت خاصی برخوردار بوده است. اگر بخواهم روزی روزنامهنگاری را کنار بگذارم، کار در حوزه آموزش و پرورش را ترجیح میدهم. به نظرم خبرنگاری شغلی است که آدم میتواند کارهای خلاقانهای در آن انجام دهد. از همه مهمتر جریانساز بودن رسانه و خبرنگار است که سبب شده من سالها در این حوزه فعالیت کنم.
حسن احمدیفرد، دبیر سرویس رواق مدیا
چند سال پیش از این، گزارشی نوشتم درباره انواع کلاهها در گستره وسیع ایران زمین؛ حین نوشتن گزارش عملاً با گوشه کمتر دیده شدهای از فرهنگ سرزمینم هم آشنا شدم. بابت همین، آن سوژه و آن گزارش را بسیار دوست دارم. همیشه دلم میخواسته دغدغه معیشت، چهار صباحی آدم را راحت بگذارد تا آدم به باب دل خودش برود دنبال نوشتن آن چیزهایی که دوست دارد و کمتر مجالی برای پرداختن به آنها فراهم بوده است. این اگر اسمش شغل دیگری است، من همیشه به آن فکر میکنم. یعنی دوست دارم مجال مبسوطی داشته باشم و بروم دنبال یک مجموعه سوژه که رسوب کرده ته ذهنم. همه روزنامهنگارها از این سوژهها فراوان دارند. سوژههایی که من در ذهن دارم بخشهای پراکنده یک پژوهش میدانی را شامل میشود برای یافتن زاویهای از زوایای فرهنگ ایران زمین در یک نگاه کلی، روزنامهنگاری خدمت به جامعه و خدمت به مردم است. این خیلی دوستداشتنی است. اینکه آدم برای مردمش و از مردمش بنویسد به ویژه اگر بتواند حقی را هم مطالبه کند. اما غیر از این، روزنامهنگاری و در یک نگاه عامتر، نویسندگی، عالم انشا کردن است، عالم خلق است. هر یادداشت و هر گزارشی دنیایی است که روزنامهنگار آن را خلق میکند. این لذت خلق کردن خیلی شیرین است و آدم را پابند خودش میکند.
بابک رحیمیان، دبیر سرویس استانها
تهیه گزارش از یک مادر و فرزند هشتساله در حال استعمال هروئین توسط بنده، نظر رئیس جمهور وقت و دفتر بازرسی ایشان را به خود جلب کرد و نخستین کلینیک ترک اعتیاد زیر ۱۸ سال در یکی از شهر های کشور به واسطه همین گزارش افتتاح شد و این مادر و فرزند زندگی جدیدی را پیش گرفتند.
راستش تا به حال به شغل دیگری فکر نکردم زیرا خبرنگاری «مادر» تمامی مشاغل است و در این حرفه شما میتوانید تمام مشاغل دنیا را تجربه و حس کنید . شیرینی کار خبرنگاری گشایش مشکلات مردم و جلب رضایت آنهاست. سالها پیش هنگام عزیمت به یکی از روستاها برای تهیه گزارش مورد حمله اشرار مسلح قرار گرفتیم و دستگیر شدیم، اما وقتی که متوجه شدند خبرنگار هستیم بدون هیچ آسیبی و با عزت و احترام آزاد شدیم و آنجا متوجه شدم که حتی اشرار هم ما را دوست دارند. خبرنگاری نوعی امدادگری اجتماعی و تنها شغلی است که بدون سرمایه مادی میتوانید نظر خیران را برای ساخت مدرسه در یک روستا جلب کنید، یک پروژه عمرانی را برای مردم به افتتاح نزدیک کنید و آلام دردهای همنوعان خود باشید، آن هم فقط با یک خودکار!
عقیل رحمانی، دبیر سرویس خط قرمز
برای من که بیشتر سوژههای جنجالی را دنبال میکنم؛ همه آن چیزی که تا حالا کار کردهام در زمان خودش جذاب بوده و انتخاب کردن از میان آنها کاری است دشوار! اما در این سالها دو سوژه در سطح کشور خیلی سروصدا ایجاد کرد؛ یک، خانههای سازمانی بود که ۲۰ سال دست مدیران گردن کلفت بود و به نحوی میخواستند این خانههای سازمانی را با دور زدن قانون به نام خودشان سند بزنند و انتقال مالکیت انجام بدهند که در زمان خودش از سنگینترین پروندههایی بود که کار کردم و حتی از این طریق با دستور شهید آیتالله رئیسی آزادسازی سواحل هم انجام شد. دومین پرونده که همه ایران را به نحوی به شوک فرو برد چای دبش بود که من چندین سال مداوم روی آن کار کردم و به نتیجه هم رسید. در حال حاضر روی پرونده دیگری کار میکنم که در آن تخلفات بسیار سنگینی رخ داده است که اگر به نتیجه برسد تمام ایران را تکان خواهد داد. من در خیلی از مواقع با خودم کلنجار رفتهام که اگر روزی به دلایل سختی این حوزه، آن را ترک کنم قطعاً به سراغ کشاورزی و باغداری خواهم رفت. گاهی وقتها فشار کار زیاد میشود و برای فرار از آن خودم را به کاشتن یا هرس گیاهان و درختان مشغول میکنم و کار دیگری که خیلی دوست دارم و مهارتی هم در آن دارم پرورش زنبور است.
عباسعلی سپاهی یونسی، دبیر سرویس مردم
بیش از ۲۰ سال است که خبرنگارم و در این مدت سوژههای مختلفی را پیگیری کردهام. سوژهای که خیلی دوستش داشتم گفتوگو با حسین داستاننما بود. داستاننما از اهالی روستای میانرود مرودشت شیراز است. او بیش از ۳۰ سال است که برای حیوانات در کوهستان آب میبرد. من برای دیدن داستاننما هزار و ۴۰۰ کیلومتر راه را رفتم و ۸ ساعت را با او در کوه بودم تا از آبرسانی به حیوانات برایم بگوید.
بعد هم توانستیم با کمک محمد درویش، چهره سرشناس محیط زیست ایران و کمکهای مردمی، برای او قاطری بخریم تا راحتتر بتواند آبرسانی کند. من در کنار روزنامهنگاری، برای کودکان و نوجوانان میسرایم و مینویسم و در این حوزه تعدادی کتاب دارم، پس بخشی از زندگی من ادبیات کودکان و نوجوانان است که اگر خواسته باشم به شغل دیگری ورود پیدا کنم ترجیح میدهم در این بخش فعالیت بیشتری داشته باشم.
کلمه، کتاب و نوشتن از آن چیزهایی است که از دوره دبستان با من بوده است یعنی از همان زمانی که انشای چند صفحهای مینوشتم. سروکار داشتن با آدمها، فضاها و مکانهای جدید، چیزی است که آن را دوست دارم. در صفحه مردم روزنامه قدس این موقعیت برایم وجود دارد که آدمهای متفاوت یا همان قهرمانهای معمولی را ببینم یا از راه دور با آنها صحبت کنم و یا برای گفتوگوهایم سفر بروم چیزی که همیشه به دنبال آن هستم.
فاطمه سهامی، دبیر سرویس قدس خراسان
جذابیت همیشه تفسیر خاص یک شخص نسبت به آن چیزی است که با او مواجه میشود، عنصر جذابیت برای من وقتی معنا پیدا میکند که با او اثرگذاری را تجربه کنم، رسانه یک ابزار در دست ماست تا بتوانیم اثرگذاری که مورد نیاز جامعه است را محقق کرده تا حال جامعه را خوب کنیم. در قدس خراسان خیلی از موارد بوده که با کمک همکاران توانستیم سنگی را از جلو پای بخشی از جامعه برداریم یا منجر به توجه به یک خلأ قانونی و رفع آن یا اصلاح یک سازوکار غلط شویم مثل همین قیمتگذاری گوهرسنگها که انحصاری بود و تنها در تهران انجام میشد. اما با پیگیریهای قدس در مشهد این امکان در دولت سیزدهم فراهم شد تا از اتلاف سرمایه و وقت فعالان اقتصادی این حوزه و تولیدکنندگان جلوگیری شود.
البته در دولت چهاردهم شاهد مخالفتهایی با شکسته شدن این انحصار هستیم که صورت میگیرد و ما باز هم پیگیر هستیم که از ایجاد سازوکار غلط جلوگیری کنیم. اما با همه اینها؛ جذابترین آن حسی است که آدم یک مشکل در حد و اندازه کوچه و محلههای شهر را به نمایندگی از مردمی که به اصطلاح «دستشان به جایی بند نیست» پیگیری و رفع کند، در این مواقع حال خوب و امیدی که به خانههای مردم تزریق میشود و حال ما از خوشحالی مردم خوب میشود قابل وصف نیست. همه مواردی که از طریق تریبون مردمی به دست ما رسیده و رفع شده و دعای خیر خانوادهها که پشت سر خانواده قدس است. معلمی را خیلی دوست دارم ولی هیچ وقت به این فکر نکردم که بخواهم خبرنگاری را برای آن کنار بگذارم. اما به صورت جدی گاهی به وکالت فکر میکنم و دوست دارم اگر یک روزی شغلم را تغییر بدهم، وکیل باشم، وکیلی که دغدغهاش اصلاح امور جامعه، افزایش کارآمدی نهادها و سازمانها و گرفتن حق مردم باشد.
وحید بیات، دبیر سرویس عکس و استودیو
قشنگترین سوژه و عکسی که گرفتم ایوان نجف امیرالمؤمنین(ع) است که سال ۲۰۱۴ از بابالساعه حرم حضرت(ع) گرفتم. عکسی که فوقالعاده دوستش دارم و حس بسیار خوبی به من میدهد. اگر به من بگویند یک عکست را میتوانی در قبرت بگذاری، همین عکس را انتخاب میکنم. دوست دارم با عکسهایی که میگیرم دردی از مردم دوا شود. این برای من خیلی لذتبخشتر از این است که مثلاً به افتتاحیه فلان پروژه توسط رئیسجمهور یا فلان وزیر و... بروم.
دغدغه من و آنچه حالم را خوب میکند این است که به واسطه عکسها یک جریانسازی مثبت به نفع مردم اتفاق بیفتد و با عکسهای من در حوزه مسائل اجتماعی و اقتصادی دردی از مردم دوا شود. اگر یک روزی بخواهم دیگر به عنوان عکاس خبری کار نکنم، دوست دارم در آتشنشانی فعالیت کنم.
فاطمه عاملنیک، دبیر سرویس رواق
خاطرم است سالهای اولی که مینوشتم، متوجه شدم زنان توانمند و کاربلد زیادی داریم که هر کدام در حوزه کاری خودشان حرفهای و صاحب سبک بودند اما خیلی کم به آنها پرداخته شده بود؛ همان جا تصمیم گرفتم در هر موضوعی که قلم میزنم حواسم به معرفی این زنان باشد و هر دفعه که این کار را انجام میدهم برایم جذاب است و حالم خوش میشود.
تا حالا فکر نکردم نوشتن را کنار بگذارم و چند سالی میشود از کار حرفهای روزنامهنگاری دور بودم و در حوزه تولید محتوا کار میکردم. در ایستگاه آخر برگشتم به فعالیت روزنامهنگاری و انجامش برایم مساوی با فعالیت مداوم، پویا و مؤثر است.
روزنامهنگاری برای من مثل شرکت در دو ماراتن است با این تفاوت که من مسیر را از ابتدا شروع نکردهام بلکه ادامهدهنده راه قبلیها هستم؛ افرادی مثل سایر همکارانم که در تلاشاند با صبر، استقامت و تلاش بسیار مطبوعات را به عنوان یکی از ارکان جامعه مدنی حفظ کنند و زنده و پویا نگه دارند.
لیلا نوعی، دبیر سرویس قدس پلاس
همیشه دنیای هنر و سینما برای من سرشار از سوژههای دلچسب و خاص بوده است اما در این سالها هیچ وقت گفتوگو با علی فروتن و محمدرضا علیمردانی را از یاد نبردم.
عمو فروتن جزو محبوبترین کاراکترهای کودکی من بود و طبیعی است این مصاحبه برایم لذتبخش و ماندگار باشد. شنیدن سرگذشت عجیب و متفاوت آقای علیمردانی هم موجب شد گفتوگو با ایشان را از یاد نبرم. موضوع دیگری هم که پیگیری کردم برمیگشت به سریالهای ناتمام نمایش خانگی و جذابیتش از این نظر بود که خودم زخمخورده این ماجراها بودم و از سالها پیش از خبرنگاری پیگیر این بلاتکلیفیها بودم؛ در واقع تسکین دردی شد. از روز نخست با عشق و هیجان خبرنگاری را انتخاب کردم اما اگر بخواهم شغل دیگری را انتخاب کنم میگویم فیلمسازی! روح من با سینما عجین شده است. کارگردانی سینما تنها شغلی است که میتوانم همان عشق، شور و هیجانی که برای خبرنگاری دارم را نسبت به آن داشته باشم و در مقابل چالشهایش تاب بیاورم. هیجان بالا و ارتباط با انسانهای مختلف در این حرفه برای من خوشایند است. اینکه هر روز میتوانم با رویکرد جدید و از زاویههای مختلف ماجراها را بسنجم و از دریچهای جدید به مسائل نگاه کنم برایم شیرین است.
امیر محمد سلطانپور، دبیر سرویس جهان امروز
اگر بخواهم بدون افتادن در دام شعارهای مرسوم پاسخ بدهم، باید بگویم چیزی که در تمام این سالهای فعالیت در روزنامهنگاری مرا مجذوب و بهنوعی مقید نگه داشته، «شکافتن لایههای ناپیدای روایت» بوده است. برای من اهمیت روزنامهنگاری نه صرفاً در افشای حقیقت یا یافتن پاسخ روشن برای پرسشها، بلکه در توانایی کاوش در تاریکههای روایت، افکار حاشیهای، زوایای غریب و ناسازگار با کلیشههای رایج خلاصه میشود.
با اینکه پیدا کردن شغلی که از لحاظ مالی از روزنامهنگاری بهتر باشد مثل آب خوردن است، اما فکر نمیکنم بتوانم شغل دیگری انتخاب کنم.
چه چیزی بهتر از اینکه کار تو این باشد که کنجکاوی کنی، سؤال بپرسی و گاهی حتی جوابهای عجیبوغریب بگیری؟
من روزنامهنگاری را کنار بگذارم که چه بشود؟ بروم و روزمرگی را تجربه کنم؟ نه، ممنون! همینجا، وسط هیاهو، شایعهها و قصههای باورنکردنی بهتر است. جذابترین سوژهای که تا حالا پیگیری کردهام، جدیدترین پروژهام، برنامه تصویری «چت با هوش» است؛ جایی که در مورد یک سوژه خاص با هوش مصنوعی گپ میزنم یا به کلی او را به جای یک شخصیت بزرگ و تاریخی قرار میدهم و با او مصاحبه میکنم. در این برنامه احساس میکنم در نقطه تلاقی آینده و انسانیت هستم و با پرسشهایی سروکار دارم که خیلی فراتر از خبر یا گزارش هستند. هر قسمت از این برنامه مثل کاوش در یک دنیای ناشناخته است، جایی که مرزهای خلاقیت و علم را لمس میکنم.
مسعود بصیری، مسئول دفتر تهران
سوژههای جذاب زیادی را در دوران فعالیتم پیگیری کردم که هر کدام مثل فرزندانم برایم اهمیت داشتهاند. واقعاً سخت است که یکی را انتخاب کنم اما با کمی سختگیری باید بگویم مذاکرات هستهای در دوران دولت یازدهم یکی از مهمترین و جذابترین آنها بوده است.
مصاحبه با مقامات ایرانی و بینالمللی و گزارش پیشبینی خروج دولت پس از اوباما از برجام و البته حاشیهها و فشارهای پس از آن را هنوز در خاطرم دارم. اگرچه حضور سران کشورهای اسلامی در اجلاس تهران پس از فروپاشی دولت حُسنی مبارک در مصر، حضور چاوز در ایران در دولت خاتمی، گزارش حضور سران کشورهای اروپایی در مذاکرات هستهای تهران و حضور فیدل کاسترو در ایران و گزارش آن را هم نمیتوانم فراموش کنم. پیش از فعالیت در این حرفه به خیلی از شغلها فکر کردم به خصوص تمایل داشتم وارد حوزه اقتصاد و کشاورزی بشوم اما حالا دیگر به جز حرفه روزنامهنگاری به شغل دیگری فکر نمیکنم. شاید روزی وارد حوزه نویسندگی به معنای خاص آن بشوم و خاطراتم را از دوران روزنامهنگاری و سیاست بنویسم. روزنامهنگاری راهی برای گفتوگو با مردم است. نقطه ضعف ما نحوه ارتباط و استفاده از فناوری و قدرت رسانه است و متأسفانه کشورهای مستضعف و کشورهای اسلامی نمیتوانند از این ابزار به درستی استفاده کنند. آنچه همیشه در اولویت کارم بوده شیوه سخن گفتن با مردم و بیان حقیقت بوده است و البته معتقدم در این خصوص با آنکه تلاش بسیاری کردهایم به دلایل گوناگون موفق نبودهایم. نمیدانم اسم آن را کمکاری میتوان گذاشت یا عدم استفاده درست از قدرت نفوذ کلام. یا شاید نتوانستهایم قدرت و رسانه را با هم تلفیق کنیم. به نظرم مفهوم قدرت، ارتباط مستقیمی با میزان اثرگذاری بر مردم دارد اما ما گاهی کمبودهای یکی را با دیگری جبران کردهایم که متأسفانه اثر منفی بر یکدیگر داشتهاند.
حمیدرضا خداشناس، مسئول ویراستاری
در واحد ویراستاری روزانه با سوژههای زیادی روبهرو میشویم که دبیران سرویسها برای ما میفرستند و همه آنها قابل تأمل هستند؛ اما به عنوان یک ویراستار بهترین سوژهای که آنرا ویراستاری کردم مربوط به ویژهنامهای در مورد شهید سپهبد قاسم سلیمانی بود که آن را خیلی دوست داشتم و از خواندن و ویرایش مطالب آن لذت بردم. به نظرم مطالبی که در آن ویژهنامه بود خیلی مفید و خواندنی بود.
من از سال ۸۴ با روزنامه قدس به عنوان ویراستار افتخار همکاری دارم، با وجود اینکه این حوزه از لحاظ مالی خیلی قابل توجه نیست، اما من عشق خاصی به این کار دارم و دلکندن از آن به این راحتیها نیست.
معتقدم آنچه یک خبرنگار را به وظیفهاش پایبند نگهمیدارد، پیگیر بودن کار مردم با هدف باز کردن گرهی از مشکلات مردم است. شما وقتی به عنوان یک فرد رسانهای در جامعه فعالیت میکنید، مردم از شما انتظارات زیادی دارند و همین مسئله مسئولیت شما را سنگینتر میکند.
حامد سبحانی، مسئول صفحهآرایی
از آنجایی که روزنامه قدس و آستان قدس منتسب است به حرم مطهر رضوی و گزارشهای زیادی در مورد حرم مطهر در آن منتشر میشود، برای من دوست داشتنی است، بهخصوص اگر معرفی یکی از آثار تاریخی یا شغلهای خاص حرم مطهر رضوی باشد، خواندنیتر میشود.
گزارشهای صفحه مردم نیز از جذابیت خاصی برخوردار است. در این اواخر هم برنامه چت باهوش که در قدس آنلاین منتشر میشود و من بخش گرافیک و هوش مصنوعی آن را به عهده دارم، برای من جذاب بود و چون به نحوی خودم در فرایند تولید آن نقش دارم، شگفتانگیز است.
گاهی اوقات به شغل دیگری هم فکر کردم، واضحتر بگویم خبرنگاری و حوزههای مرتبط با آن نه تنها شغل پر درآمدی نیست، بلکه نسبت به شغلهای مشابه کمدرآمدتر هم هست. فقط علاقه است که افراد را به این شغل و شغلهای مرتبط با آن جذب میکند. نخستین و مهمترین موردی که در این شغل برای من مهم است؛ علاقه من به کار گرافیک و صفحهآرایی روزنامه بود و شاید اگر علاقه نبود من الان شغل دیگری داشتم. مورد بعدی اینکه وقتی در روزنامه کار میکنی بخشی از چرخه پیگیری مشکلات مردم و معضلات جامعه هستی و این موضوع برای من مهم است.
نظر شما