محل تولد او یعنی روستای «البروه» در فلسطین در سال ۱۹۴۸ توسط نیروهای صهیونیست نابود شد. اسرائیلیها این دهکده را آتش زدند. محمود درویش در 6 سالگی به همراه خانوادهاش به لبنان پناهنده شد. سرانجام پس از مقاومتهای بسیار ساکنان منطقه، دهکده «بروه» از دست اسرائیلیها خارج شد اما هنگامی که اهالی دوباره به آن وارد شدند همه چیز در آن نابود شده بود.
درویش سالهای زیادی از عمرش را در قاهره، بیروت، تونس و پاریس به تبعید گذراند البته دوری از وطن و تحصیلات در کشورهای دیگر از درویش و شاعران فلسطینی، پیامآورانی ساخت که توانستند شعر خود را به جهان عرضه کنند، درویش هم از این قاعده مستثنی نبود. درویش سرودن شعر را در سنین جوانی آغاز کرد. او در طول زندگی اش بیش از ۳۰ مجموعه شعر منتشر کرد و آثارش به ده ها زبان ترجمه شده است.
میگویند درویش از دو موضوع مهم در اشعارش سخن میگوید؛ عشق و سیاست. اما تبعید، فقدان، هویت و مقاومت هم در اشعارش نمود جدی دارد. او میگفت: «شعر من گلوله نیست که بتواند یک جنگنده را ساقط کند یا در میدان نبرد رزمنده دشمن را از پای در آورد، ولی اثری در روح آدمی برجای میگذارد که کم از گلوله ندارد. »
از اینرو شعر درویش تاثیر عمیقی بر فرهنگ و سیاست عرب داشته است. او را شاعر وطن مینامند و علتش را هم این بیان میکنند که در صدها شعری که در طول نزدیک به پنجاه سال از او منتشر شده، پشیمانی و خشم عمیق فلسطینیان ساکن در داخل و خارج از مرزهای اسرائیل و سرزمینهای اشغالی در کرانه باختری و نوار غزه بیان شده است. درواقع موضوع اصلی در شعرهای درویش مفهوم وطن است.
شخصیت درویش منحصر به شعر نبود، او انسانی پیچیده و چند وجهی بود. آثارش نشان دهنده طیف وسیعی از علایق و تجربیات اوست. او شاعر، فعال سیاسی، منتقد فرهنگی و انسان گرا بود که همه اینها در شعرش نمود داشت. درویش صلح طلب بود و به قدرت شعر در گرد هم آوردن مردم و ترویج تفاهم و صلح، اعتقاد عمیقی داشت و شعر را همچون دارویی معنوی می دید. او در جایی گفته بود:«به قدرت شعر اعتقاد دارم و به من دلایلی می دهد تا به آینده نگاه کنم و تابشی از نور را شناسایی کنم.»
درویش به خاطر تسلطی که به زبانهای دیگر داشت آثار بسیاری از شاعران و نویسندگان دیگر را به زبان عربی ترجمه کرد و در اختیار جامعه عربزبان قرار دارد. از این رو رابطه و واسطه کشورهای عرب زبان با ادبیات جهان بود و سهم عمده ای در شناخت دنیا از ادبیات عرب و جهان عرب از دنیا داشت.
معروف ترین کتاب محمود درویش «متاسفانه بهشت بود» است. این مجموعه شعر در سال ۲۰۰۳ منتشر شد و شامل برخی از شاخص ترین آثار او مانند: شناسنامه، زمین کافی نیست، عاشقی از فلسطین است. این کتاب توسط فادی جودا به انگلیسی ترجمه شد و در سال ۲۰۰۴ برنده جایزه شعر گریفین شد.
یکی دیگر از آثار معروف او حافظه ای برای فراموشی است. این کتاب در سال ۱۹۸۲ منتشر شد و مرثیه ای بود برای قربانیان جنگ لبنان و به دلیل اینکه تصویر قدرتمندی از تاثیر جنگ بر مردم لبنان داشت، مورد تحسین و ستایش قرار گرفت.
درویش اعتقاد به بازگشت فلسطینیان دارد. او شعرهایش را برای کسانی سروده است که بازخواهند گشت او معتقد است بازگشت روی خواهد داد. در یک مصاحبه به خبرنگار فرانسوی گفته بود: «تمام فلسطینیانی که از این روزگار مصیبت جان سالم به در میبرند به وطن بازمیگردند و بهار آزادی را تجربه میکنند.»
درویش شعرهایش را برای کسانی سروده است که بازخواهند گشت. او در پاسخ به این پرسش که نمیترسد شعرهایش برای نسلهای آینده بر فراز رویاهای کسانی که بازمیگردند و ناامیدیها و سرخوردگیهایشان معلق بماند، گفته است: «دیگر آنقدر توهم ندارم که از ناامیدی بترسم. دهه اخیر این قرن پرآشوب یادمان داد که آتش خمودی ندارد و یادمان داد که از غافلگیریهای واقعیت تاریخی، شاد یا ناشاد نشویم...نمیخواهم ببینم ناامیدی بیشتر را. شاید تنها امیدی که برایم مانده همین باشد؛ ایمنی در برابر ناامیدی و سرخوردگی. اما آنها که بازگشتنیاند... بازخواهند گشت... چه با شعر من چه بیشعر من.»
در پایان شعری از این شاعر را با هم میخوانیم که فلسطین امروز را روایت میکند:
من یوسفم، پدر!
پدر! برادرانم دوستم نمیدارند
پدر! مرا همراهِ خود نمیخواهند
آزارم میدهند
با سنگریزه و سخنم میرانند،
میخواهند که من بمیرم تا به مدحِ من بنشینند،
آنان درِ خانهات را به رویم بستند،
از کشتزارم بیرون کردند،
پدر! آنان انگورهایم را به زهر آلودند
پدر! آنان عروسکهایم را شکستند
آنگاه نسیم گذشت و با گیسوانم بازی کرد،
آنان رشک بردند و بر من شوریدند، و بر تو شوریدند!
مگر من با آنان چه کرده بودم، پدر! پروانهها بر شانههایم نشستند
خوشهها به رویم خم شدند
و پرنده بر کف دستانم فرود آمد.
با آنان چه کرده بودم، پدر!
و چرا من؟
تو یوسفم نامیدی،
آنان به چاهم انداختند
و به گرگ تهمت بستند
حال آن که گرگ مهربانتر از برادران من است
آی پدر!
آیا من به کسی جفا کردم،
وقتی که گفتم: «در خواب ۱۱ ستاره دیدم و خورشید و ماه را...
دیدم که بر من سجده می بَرند.
ترجمه و تنظیم: زهرا زمانیان
نظر شما