امروز سالگرد تولد نیمایوشیج شاعر معاصر است. نیمایوشیج یکی از مهمترین شاعران تاریخ ادبیات ایران است و این اهمیت به دلیل متنیت شعرهای او نیست. شاید این پرسش پیش بیاید که چطور میشود شاعری شعرهایش دارای ضعفهایی باشد ولی یکی از مهمترین شاعران یک کشور باشد. در این باره میخواهیم در این نوشتار به صورتی مفصلتر صحبت کنیم اما پیش از آن باید یک نکته را هم یادآوری کنیم که برخی ایرادهایی که ممکن است به شعرهای نیما بگیریم، به این معنا نیست که او شاعر ضعیفی است و یا آثارش ارزش ادبی چندانی ندارد بلکه به این معناست که اهمیت تاریخی نیما در ادبیات معاصر ایران از اهمیت ادبی او بیشتر است ولی در عین حال نباید از خاطر برد که برخی از زیباترین و ماندگارترین شعرهای روزگار ما سروده همین شاعر است:
مانده از شبهای دورادور
بر مسیر خامش جنگل
سنگچینی از اجاقی خرد
اندرو خاکستر سردی
همچنان کاندر غبار اندوده اندیشههای من ملالانگیز
طرح تصویری در آن هر چیز
داستانی حاصلش دردی
روز شیرینم که با من آشتی بودش
نقش ناهمرنگ گردیده
سرد گشته، سنگ گردیده
با دم پاییز عمر من کنایت از بهار روی زردی
همچنان که مانده از شبهای دورادور
بر مسیر خامش جنگل
سنگچینی از اجاقی خرد
اندرو خاکستر سردی...
تفاوتسازی در شعر
شاید در میان شاعران، کسانی باشند که برخی تغییرات فرمی و ظاهری در شعر اعمال کرده و یک شیوه خاص از شاعری را به وجود آوردهاند. برای مثال در میان شاعران قرن نهم شاعری داریم که تمام شهرت او در شاعری برای این بود که برای غذاها و خوراکیها شعر میگفت، اصلاً برای همین به بواسحاق اطمعه مشهور شده بود. کار او این بود که یکی از غزلهای مشهور سعدی و حافظ را انتخاب میکرد و آنها را تغییر میداد و موضوع شعر را خوراکیها و آشامیدنیها میکرد. در زمانه خود هم خیلی مشهور شده بود. شاعران دیگری داشتهایم که شعر بدون نقطه میگفتهاند، حتی شاعرانی به این مشهور بودهاند که شعر بیمعنا سرودهاند و افتخارشان این بوده که هر کس آثارشان را خوانده، هیچ چیزی نفهمیده است. همه این دردسرها برای این بوده که شاعران میخواستهاند متفاوت باشند و شعرشان با انبوه شعرهای شاعران دیگر متمایز باشد اما راهی برای این تفاوت پیدا نمیکردهاند، ضمن اینکه اصولاً چون متفاوت از مردم زمانه خود فکر نمیکردهاند، تفاوتی هم که ایجاد میکردهاند در حد همین نوآوریهای مبتذل بوده است.
نیاز به انقلاب ادبی
نیما یکی از موفقترین شاعران ایران در ایجاد تغییرات فرمی و ابداع یک قالب جدید در شعر فارسی است که قالب پیشنهادی او همچنان زنده و مورد استقبال مردم و شاعران است. اما نیما تنها شاعری است که توانسته در دیدگاه شاعران و هنرمندان درباره شیوه نگاه به هستی و بازآفرینی آن در آثار ادبی و هنری تغییر ایجاد کند و همین سبب اهمیت یافتن فوقالعاده او در تاریخ ادبیات ایران شده است. زمانهای که نیما در آن زندگی میکرد، زمانه احساس نیاز به تغییر بود. شعر و ادبیات آن دوران را اگر بخوانید همه از ضرورت ایجاد یک انقلاب ادبی سخن میگویند. حتی کسانی چون شمس کسمایی و تقی رفعت تغییرات در شعر را پیش از نیما کلید زده بودند اما هیچ کدام از تلاشها تا زمانی که نیما به عرصه نیامد، به بار ننشست. ادبیات ایران چشم به راه مردی بود که دو ویژگی همزمان داشته باشد؛ هم سواد و ذوق تغییر داشته باشد هم لجبازی و یکدندگی لازم برای درافتادن با مدافعان فسیل شده ادبیات کلاسیک که حاضر بودند سرشان برود اما کسی به قواعد عروضی شمس رازی چپ نگاه نکند.
مدلی برای مدرنیسم سالم
همه تجربههای ادبی برای انقلاب در شعر پیش از نیما به کاریکاتورهای ادبی مضحکی تبدیل شده بود؛ چرا که شاعرانی با تفکری کاملاً سنتی، ذهنیتگرا و کلیگو سعی داشتند درباره مظاهر زندگی مدرن حرف بزنند. نیما با اتکا به دانشی که از ادبیات غرب کسب کرده بود، تشخیص داد باید نوع نگاه به ادبیات و هنر را تغییر داد تا بتوان مدرن حرف زد. این تشخیص در زمانهای که نیما زندگی میکرد و هنوز اندیشههای علمی و فلسفی مدرن به ایران چندان وارد نشده بود، نشاندهنده تیزهوشی و درایت شگفتآور نیماست. اما نکته مهم در مورد نیما این است که او این روند را با کنار گذاشتن یکسره سنت همراه نکرد. نیما برخلاف بسیاری که راه ورود ایران را به دوران جدید، اقتباس تمام و کمال از غرب میدانستند، به داشتههای فرهنگی و ادبی ایرانی و شرقی احاطه و ایمان داشت و برای همین مدل او برای تغییر، مدلی 100درصد تقلیدی و اقتباسی نبود بلکه این مدل، تلفیقی از سنت ایرانی و مدرنیسم غربی را در خود داشت. نیما توانست با مدلی که در شعر فارسی ارائه داد، پیشنهادی عملی و موفق درباره روند سالم و درست تلفیق سنت و مدرنیسم را به جامعه ایرانی ارائه دهد، البته جای تأسف است که ما در بسیاری از ساحتهای زیست فرهنگی و اجتماعی خود نتوانستیم این مدل را به درستی پیادهسازی کنیم و همیشه از جنگ میان سنت و مدرنیسم ضربه خوردیم. شاید بهتر بود نیما را نه تنها شاعران، بلکه همه اهل فرهنگ و اندیشه به عنوان الگویی عملی و قابل تقلید انتخاب میکردند، شاعری که خود از دست شاعران و رقیبان کم خون دل نخورد، اگر چه میدانست این دردسرها طبیعی است؛ چرا که او خود گفته بود:
از شعرم خلقی به هم آمیختهام
خوب و بدشان به هم درآمیختهام
خود گوشه گرفتهام تماشا را کآب
در خوابگه مورچگان ریختهام
نظر شما