اشاره: بحث و بررسی در زندگانی الگوهای کامل و شایسته ـ به ویژه بانوان پاک دامنِ آسمانی که از خاندان اهل بیت عصمت و طهارت (ع) سر برآوردهاند ـ برای هر انسانِ شیفته حق و عدالت و تعالی، مفید و درسآموز هست. یکی از بانوانِ نمونه حضرت زینب(س)، دختر مولی الموحدین، حضرت امام علی بن ابی طالب (ع) میباشد که مطالعه و مرور مراحل مختلف زندگی آن بزرگوار از ولادت تا رحلت، برای همه مردم به ویژه بانوان و دختران مسلمان و غیر مسلمان، آموزنده و عبرتآموز میباشد. آن حضرت، الگویی از تعالی معنوی و کمالات نفسانی در جنبههای علمی، اخلاقی، تربیتی بودند که نتیجه آن در علم و تقوی و معاشرت و بردباری و صبر و حماسه و محبت و عشق و دل دادگی و احساس مسئولیت بروز کرده بود. در این نوشتار کوتاه، مروری به برخی از مراحل زندگانی، سیره و رفتار آن عقیله بنی هاشم و اسوه صبر و مقاومت خواهیم انداخت.
الف) علم و دانش
از حضرت امام سجاد (ع) نقل شده که خطاب بهایشان فرمود: «أنتِ بحمدالله عالمة غیرمعلّمة فَهِمة» یعنی؛ ای عمه جان، شما دانشمندی هستی که از کسی نیاموختهای و دانا و فهمیدهای هستی که از کسی یاد نگرفتهای! به راستی چنین است، خانمی که از پدری همانند امام علی بن ابی طالب(ع) وارث علم پیامبر(ص) و مادری همانند فاطمهی زهرا(س) کوثر پیامبر(ص)، متولد شده باشد و در دامان آن بزرگواران رشد و نُمو یافته، باید چنین باشد.
حضرت زینب(س) در مسجد کوفه، مجلس درس تفسیر قرآن و احکام برقرارکرده بود و گاهی مردان نیز در جلسات ایشان شرکت میکردند. گفته میشود، عبدالله بن عباس هم از آن کسان بوده است. چنان که او نقل میکند: «بانوی خردمند ما حضرت زینب بنت علی(ع) چنین روایت میکند». (۱)
امام حسین(ع) به خواهرش دستور داد تا احکام دینی را از طرف امام سجاد(ع) برای بستگانش تبیین کند. او از طرف حضرت زین العابدین(ع) نیابت خاصه داشت تا احکام دینی و شرعی را برای مردم بیان کند و خانهی آن علویهی مکرمه، همواره محل رفت و آمد و مراجعه مردم بود.
ب) شجاعت و جهاد و مبارزه با دشمنان
آن حضرت، در حادثه روز عاشورا به عنوان یار و یاور برادرش بزرگوارش، حضرت سید الشهدا(ع) شرکت داشت و در آن مبارزه خونین، نقش تاریخی خود را با صبر و بردباری و پرستاری از زخمیها و مجروحین و... ادامه داد و هرگز از دشمن اموی و منحرفین خوف و هراسی نداشت. طبق روایتی امام علی(ع) فرمود: «جهاد بر سه قسم است، با دست، با زبان و با دل». (۲)
حضرت زینب کبری(س) با قدرت و تسلط بینظیر به مبانی دینی و قرآنی و قدرت و تسلط بر مردم، چنان حکیمانه سخن میگفت که دهان مردم از تعجب باز میماند! چنان که در مجلس یزید با اُبهت و شکوهی ویژه سخن گفت که نه یزید امکان قطع سخن او را یافت و نه کسی از حاضران جرأت مخالفت پیدا کرد. (۳)
ج) استقامت در راه هدف مقدس
حضرت زینب کبری(س) پس از رخداد خونینِ کربلای حسینی، با شجاعت بینظیر و استقامت همانند کوه خود، در کنار برادرزاده ارجمندش حضرت سید الساجدین(ع) به ادای وظیفه دینی پرداخت. که به نمونه هایی از آن اشاره میشود:
اول. در کوفه:
عمر بن سعد کاروان اسراء را، به گونهای ترتیب داده بود تا سپیده دم دوازدهم محرم الحرام به شهر کوفه برسند. کاروان خسته و غم بار از مشکلات و دشواریهای روزهای قبل در حالی که سرهای مقدس و مطهر شهداء بر نیزهها بود، نزد عبیدالله بن زیاد برده شدند. او با چوبی که در دست داشت به لبها و دندانهای سر مبارک حضرت سید الشهداء(ع) میزد. حضرت زینب(س) که کهنهترین جامههای خود را پوسیده بود با اُبهت و جلالی هر چه تمامتر، قدم پیش نهاد و در گوشهای نشست. عبیدالله بن زیاد سؤال کرد این زن کیست؟ پاسخی نشنید تا اینکه یکی گفت: این زینب دختر علی(ع) و فاطمه(س) است. عبید الله گفت: سپاس خدایی را که شما را رسوا کرد و کشت. حضرت زینب(س) اظهار داشت: سپاس خداوندی را که نبیخاتم حضرت محمد بن عبدالله(ص) را گرامی داشت و ما را پاک و پاکیزه نمود. تو ای عبیدالله، تبه کار، رسوا و بدکارهای. عبیدالله گفت: ببین خدا با خانوادهات چه کرد؟ حضرت فرمود: «ما رأیت الاّ جمیلا...» یعنی؛ غیر از زیبایی چیزی نمیبینم. مطمئن باش که به زودی خداوند میان آنان، شهداء و تو قضاوت خواهد کرد. مادرت به عزایت بنشنید ای پسر مرجانه!
دوم. در مجلس یزید در شام:
اسیران را به طرف قصر یزید بن معاویه حرکت دادند، در حالی که یزید اشعار ابن زِبَعری را میخواند که بوی کفر و شرک و بیدینی از آن میآمد. این صحنه برای امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) بسیار تلخ و دشوار بود. امام سجاد(ع) خطاب به یزید فرمود: چه میگویی در حالی که جد ما رسول الله(ص) هست. در این مجلس وقتی یکی از شامیان از یزید خواست تا فاطمه بنت الحسین(ع) را به عنوان کنیز به او بدهد، حضرت زینب(س) فرمود: نه تو و نه یزید چنین حق و جرأتی ندارند. وقتی جسارت یزید را مشاهده کرد فرمودند: تو امیر و مسلط هستی. از روی ظلم و ستم دشنام میدهی و تندی میکنی و زور میگویی. در این موقع یزید ساکت شد و ادامه نداد. آری این چنین هست جرأت، هیبت و ابهت اهل بیت(ع) که با شجاعت و منطق، دلهره در دل دشمنانان میانداختند به طوری که آنان را به عقب نشینی وادار میکردند. حضرت زینب(س) در ادامه سخنانش مردم را منقلب کرد و با قرائت آیات قرآن و استدلال به تفسیر و تاویل واقعی آنها، بنیان ظلم و ستم اُمویان را افشا و بر حقانیت راه پیامبر اعظم(ص) و خاندانش شهادت داد به طوری که مردم کم کم بیدار شدند و به عمق ظلم و ستم و فساد خاندان بنیامیه پی بردند! (۴)
سوم. در مدینه:
کاروان خسته و غمناک اهل بیت(ع)، پس از تحمل سختیهای راهِ طولانی شام به مدینه، وارد شهر شدند. نسیم بوی آشنای شهر پیامبر(ص) به مشام کاروانیان میرسید، اما آنها که در هنگام خروج از مدینه با حضرت امام حسین(ع) حضرت ابوالفضل العباس(ع)، حضرت علی اکبر(ع) و... بودند، اینک آنها به ملکوت اعلی پیوستهاند و اسراء تنها شدهاند. فقدان آنها بر اعضای کاروان سنگینی میکرد ولی چارهای نبود و تسلیم قضا و قدر الهی بودند. آنها خوش حال از این که مأموریت محوله را به خوبی انجام دادهاند. کاروان اسراء با حزن و اندوه و گریه و اشک مردم مدینه به زیارت قبر مطهر پیامبر اکرم(ص) رفتند و حضرت زینب(س) با چشمانی گریان، خطاب به رسول خدا(ص) عرض کرد: «یا جداه، انی ناعیة الیک وَلَدک الحسین[ع]» یعنی، ای جد بزرگوار و عزیزم، با حزن و اندوه خبر کشته شدن فرزندت حسین(ع) را آوردهام.
گروهی برای تسلیت به خانه عبدالله بن جعفر رفتند و عبدالله گفت: «خدا را شکر که بچههایم فدای حسین(ع) شدند و جانشان را برای او دادند». سپس حضرت زینب(س) به دیدار ام البنین[مادر حضرت عباس(ع)] رفت و او را دل داری داد. بنی هاشم با حالت عزاداری بر شهدای کربلا در بقیع اجتماع کردند و نوحههای جان گداز سر دادند و بعضی از اعضای کاروان کربلا، به نوحه سرایی و بیان حوادث، سختیها و شجاعت و چگونگی جان فشانی شهداء و مقاومت اسراء پرداختند. خانواده پیامبر(ص) عزا دار و سیاه پوش شدند و دیگر شادی نکردند.
حضرت زینب(س) در کنار امام سجاد(ع) چگونگی حوادث واقعه کربلا را برای مردم بازگو میکردند و اظهار میداشتند آنها همه این مصائب را به خاطر خدا تحمل کردند و مانند کوه استوار، لحظهای از خدا غافل نبودند. در نتیجه حضرت امام زین العابدین(ع) و حضرت زینب(س) و سایر اسراء، پاسدار حقیقی و واقعی ثار الله یعنی خون خدا شدند و نگذاشتند، نهضت و حماسه جان گداز و خونین کربلا فراموش شود. حادثهای که موجب حفظ و بقای اسلام از انحرافات و کجیها شد و بنیان و اساس حاکمان فاسق و بیدین و سلسله بنیامیه را نابود کرد. (۵)
« سلامٌ علیها یوم وُلِدت و یوم تٌوفیّت و یوم تٌبعث حیّاً»
پی نوشت ها:
۱. ابو الفرج الإصفهانی، مقاتل الطالبیین: ۹۵؛ صدوق، کمال الدین، باب ۴۵ ح۳۷.
۲. نهج البلاغة، حکمت ۳۷۵.
۳. ابومخنف، وقعة الطف (تحقیق: یوسفی غروی) ۲۶۲؛ سیّد ابن طاووس، الملهوف ... ۱۹۱.
۴. سید ابن طاووس، الملهوف ... : ۳۱۵؛ طبرسی، الاحتجاج ۲: ۱۲۲.
۵. مجلسی، بحار الأنوار ... ۴۵: ۱۲۴؛ سید ابن طاووس، الملهوف ... : ۲۴۰؛ ادب الطف ۱: ۷۱.
نظر شما