در تلاطم روزهای تهران، دلتنگی که گوشه دل آدم خانه کند، بیشتر از همه، این امامزاده صالح است که با دیدنش میتوان به آرامش رسید و ساعاتی از این دنیا و التهابهایش فاصله گرفت و با نگاه به منارههای فیروزهای رنگ و کاشی کاریها و ضریح مطهر از این دنیا کنده شد و به دنیایی دیگر سفر کرد. تازه آن وقت است که بعد از جلای روح و جان، چشمهایت تیز میشود به زیباییهای طبیعی اطراف امامزاده؛ آسمانی که بیشتر روزهای سال آبی است و تکه ابرهای سفید در آن خودنمایی میکند؛ کوههایی که خیلی وقتها حتی در قلب تابستان هم برفهای سفید، صورت خاکستریاش را هاشور زدهاند؛ و بازاری که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در بساط دست فروشهایش یافت میشود.
امام زادهای در کوهپایههای شمالی
گنبد و بارگاه باشکوه امامزاده صالح در وسط میدانی است به اسم «تجریش»؛ در کوهپایههای شمالی تهران؛ در ساحل رودخانهای که همه فصلهای سال آب دارد.
بنای امامزاده، هم قدمت تاریخی دارد و ارزش هنری؛ هنرهای مختلف به کار رفته در بنا یادگار قرنهای گذشته است؛ یادگار ارادت دیرنه اهالی پایتخت به امامزاده صالح. همه زیبایی امامزاده یک طرف، خنکای مطبوع و خنک تجریش و چنارهای تناور و کهنسال خیابان ولی عصر(عج) یک طرف. امامزاده صالح، امامزاده خاطرههای تهران است؛ خاطره تلخ و شیرین مردم پایتخت. مزار شهید «مجید شهریاری» هم اینجاست و مزار شهید «محسن فخریزاده»؛ جایی وسط صحن امازاده؛ زیر آفتاب روشنش.
بنای بارگاه، یادگار قرنهای هفتم و هشتم است که در دورههای بعد مرمت شده و گسترش یافته است؛ کتیبهای به سال ۷۰۰ قمری در امامزاده وجود داشته که ظاهراً در تعمیرات و تغییر مدخل بنا از میان رفتهاست. بنا بر آن کتیبه ندیده، بنای این بقعه همزمان با پادشاهی «غازانخان مغول» ساخته شده. ضریح مطهر اما هنر قاجارهاست.
بازار تاریخی تجریش هم همینجاست؛ بازاری که میتوان آن را زیباترین روزبازار تهران به شمار آورد.
چهار فصل در بساط دستفروشها
موقعیت امامزاده به گونهای است که یا باید از داخل بازارچه تاریخی تجریش، که پر از صنایع دستی و رستورانهایی با آش مشهور شله قلم کار و عطر کارگاههای پخت سوهان و گز است، خود را به حرم رساند و یا از جلوی دستفروشهایی رد شد که میوههای گوشه گوشه ایران و حتی جهان را در بساطشان دارند و دهانت از دیدن به مزه مزه میافتد. همه جغرافیای ایران را یک جا میتوان در بساط دست فروشهای اطراف امامزاده دید و از تعجب این حجم تنوع اقیلمی این سرزمین انگشت به دهان ماند.
الان که به پادشاه فصلها پاییز رسیدهایم بساط لبو و باقلا و شلغم پخته و بلال حسابی پهن است؛ آن هم با سسهای مختلف؛ و انواع مرکبات شمال و گردوی تویسرکان و زغال اخته قزوین و سیب دماوند. کنار این، در بساط تجریشیها میتوان آلوی همدان و گیلاس شاندیز و تمشک روستای وردیج تهران و توتِ کن را هم دید که معلوم نیست چطور اینقدر تر و تاره ماندهاند. در بازار تجریش ارقام مختلف خرماهای آبادان و جهرم و دشستستان با آن رنگهای جادوییشان را میتوان به تماشا نشست؛ کنارش انواع فلفل اقلیمهای مختلف ایران را هم دید.
«والکپلو» که غذای اصیل تهرانی است و تهرانی برای آن سر و دست میشکند، با گیاهی به اسم «والک» پخته میشود که محصول اردیبهشتماه ارتفاعات تجریش و شمران است و کشاورزها آن را میچینند و میآورند پایین دست، و در تجریش میفروشند. «شنگ» هم سبزی بهاره است؛ محصول اردیبهشت ارتفاعات تجریش؛ و همانموقعها در بساط دستفروشها فراوان یافت میشود و تهرانیها با آن آش میپزند.
میوههای گرمسیری هم با آن اسمهای عجیب و غریب و شکلهایی که کمتر دیدهایم و البته با قیمتهای نجومی هم در بازار تجریش فراوان دیده میشود که برای ما، فقط به دیدنش میارزد.
بازار سمنو و چای و نسکافه هم داغ است. تجریش جایی است که میتوان در پاییز و زمستانش، بلالهایی با سسها و طعمهای مختلف تست کرد؛ سس مایونز و کره و آویشن تا سس زرشک و رب انار و طعم ترشک.
بفرمایید نمکگیر امامزاده بشوید
یکی از نذریهایی که فراوان میتوان در بارگاه امامزاده صالح دید و از آن بهرهمند شد نمک است. زائران امامزاده اعتقاد فراوانی به حاجت روا بودن در این امامزاده دارند و اگر حاجتی در دل دارند با نذر کردن نمک، برآورده شدن آن را از برادر امام رضا(ع) میخواهند. به همین دلیل در فضای بیرون امامزاده در هر فصلی از سال و در هر ساعتی خیل دستفروشهایی را میتوان دید که نمک میفروشند تا زائران برای نذری آن را بخرند و چند متر آن طرفتر در داخل صحن یا حتی بیرون آن، یک بسته نمک را به نیت حاجتی که برآورده شده و دلی که به مرادش رسیده؛ کف دست شما بگذارند تا شما هم، نمکگیر امامزاده بشوید.
نظر شما